یادداشتهای چهار ساله یک نفر زندانی از زندان و زندانیان شهربانی-قسمت یازدهم
( یادداشتهای یک زندانی سیاسی در عصر رضاشاهی )- 11
موضوع این قسمت ::
( چرا گروه ۵۳ نفر دکتر ارانی را بایکوت کردند؟!
وقتی در نتیجه بازداشت و اعترافات آقای م. ش در آبادان دسته ۵۳ نفری کشف شد، مرحوم دکتر تقی ارانی نیز... دستگیر و زندانی گردید... اداره سیاسی وقت به خوبی دانست تا این نفوذ... او را لجنمال ننماید نمیتواند از متهمین مطابق منظور و میل خود بر علیه او اعترافاتی بگیرد. برای نیل به این مقصود... به هریک از متهمین متذکر شدند که ... با اعترافاتی که ارانی نسبت به متهم کرده دیگر حساب او پاک است و اداره سیاسی نیازی به اخذ اعتراف از او ندارد!
طبیعی است که تلقین این مطلب... باعث ایجاد انتقام و کینهجویی نسبت به مرحوم دکتر میشد... به این ترتیب مرحوم دکتر ارانی بدون آنکه عامل اصلی در بازداشت عده پنجاهوسه نفر باشد با دست اداره سیاسی وقت، عامل این عمل معرفی گردید...
گذشته از آنکه دکتر ارانی در اثر اعترافات ناشیه از کینهجویی بعضی از بازداشتیها مجرم شناخته شد، بستگان آن مرحوم هم در اثر تلقین مامورین اداره سیاسیِ وقت مورد اهانت بستگان زندانیان قرار گرفته و کار به آنجا کشید که مادر مرحوم ارانی برای ملاقات نور دیده خود آخرین ساعات روزهای ملاقات را انتخاب میکرد که تا با بستگان زندانیان مواجه نشده و اهانتی به او نشود!
خیلی از اشخاص بیاطلاع و دور از جریان سیاسی هستند که وقتی در نوشتهای به عده پنجاهوسه نفر یا دسته «ارانی» برمیخورند فورا در نزد خود جمعیتی را مجسم مینمایند که تحت رهبری مرحوم دکتر ارانی تشکیل و بعد در نتیجه اعترافات آن مرحوم بازداشت شدهاند! و حال آنکه هیچیک از این تصورات صحیح و وارد نیست و چون نویسنده تصمیم گرفته است با حفظ روش بیطرفانه مجله [خواندنیها] و بدون توجه به ایده سیاسی دستهها و افراد، فقط وظیفه یک وقایعنگار را انجام دهد لذا از ذکر دلایل راجع به بطلان تصور این اشخاص خودداری نموده و فقط به منظور اجابت مسئول عدهای از خواستاران حقیقت که پیوسته از خود و از دیگران سوال میکنند که «چرا دکتر ارانی را واسطه کشف ۵۳ نفر و باعث بازداشت و مسئول محکومیت قلمداد کردهاند؟» و جواب مقنعی نمیگیرند، به تنظیم این یادداشت میپردازم.
بیشتر بخوانیم ::
خوانندگان عزیز ما حقایقی را که در این یادداشت مطالعه میفرمایند تاکنون در یادداشتهای هیچیک از زندانیان نخوانده و از زبان هیچیک از آنها نشنیدهاند.
کشف و بازداشت و محکومیت عده ۵۳ نفر به هیچ وجه در نتیجه اعترافات مرحوم دکتر تقی ارانی نبوده و به موجب پروندههایی که از این عده در بایگانی شهربانی یا دادگستری موجود و قسمتی از آن در دفتر زندان قصر در حضور متهمین قرائت شد، مرحوم دکتر با تمام زجر و شکنجهای که به او روا داشته و اهانتهای غیر قابل تحملی که نمودهاند نه فقط بیش از آنچه که متهمین دیگر گفته بودند چیزی نگفته بود، بلکه به تصدیق همان پروندهها و گواهی دوست و دشمن خیلی کمتر از آنها (به قول پلیس) اعتراف (!) داشته است.
در این صورت باید دید چرا در تمام مدت بازداشت در توقیفگاه و مدتی در زندان قصر رفقایش این مرد دانشمند و رنجدیده را طرد و «بایکود [بایکوت]» کرده و او را مسئول بازداشت خود دانسته و بستگان آنها در خارج از زندان، مادر بیچاره و خواهران معصوم او را به باد دشنام و ناسزا گرفتهاند؟!
وقتی در نتیجه بازداشت و اعترافات آقای م. ش (یکی از پنجاهوسه نفر) در آبادان دسته ۵۳ نفری کشف شد، مرحوم دکتر تقی ارانی نیز ضمن عدهای از جوانان تحصیلکرده و فاضل که بین آنها دکتر و لیسانس و دیپلمه زیاد دیده میشد، دستگیر و زندانی گردید. مامورین وقت اداره سیاسی در تحقیقات اولیه خود متوجه شدند که مرحوم دکتر ارانی در بین عده بازداشتشدهها دارای نفوذ زیاد و شخصیتی عالی است و حتی نفوذ و شخصیت او در جامعه دانشجویان دانشگاه نیز قابل بسی توجه و ملاحظه است. اداره سیاسی وقت به خوبی دانست تا این نفوذ و این شخصیت را درهم نشکند و او را لجنمال ننماید نمیتواند از متهمین مطابق منظور و میل خود بر علیه او اعترافاتی بگیرد. برای نیل به این مقصود بود که مصمم شد اول اعتماد و اطمینان این عده از جوانان را نسبت به مرحوم دکتر سست و متزلزل نموده و بالنتیجه نفوذ و اعتبار او را زایل نماید.
بدیهی است توفیق به این نیت هم برای اداره سیاسی وقت که همهگونه وسیله را در دسترس داشته و حریفی در مقابل داشت که در «قفس آهنین او» قرار گرفته و قدرت دفاع از خود نداشت، کار بسیار سهل و آسانی بود.
وقتی دومین دوره تحقیق شروع شد، به انجام مقصود پرداختند و در آغاز تحقیق این دوره به هریک از متهمین متذکر شدند که دکتر ارانی در بازداشت آنها دخالت مستقیم و موثری داشته و آنچه که لازم بود درباره آنها گفته و بالاخره با اعترافاتی که ارانی نسبت به متهم کرده دیگر حساب او پاک است و اداره سیاسی نیازی به اخذ اعتراف از او ندارد!
طبیعی است که تلقین این مطلب، روحیه و اعتماد بازداشتشدهها را نسبت به مرحوم دکتر متزلزل مینمود و باعث ایجاد انتقام و کینهجویی نسبت به مرحوم دکتر میشد.
آنهایی که قادر به تشخیص حقایق و منظور اصلی اداره سیاسی وقت نبودند به نوبه خود چیزهایی راجع به ارانی گفتند که لااقل هفتاد درصد آن ناصحیح و بقیه یعنی سی درصد دیگر هم مورد تردید بود!
در اینجا نتیجه منظوره اولیه به دست آمده و از عده ۵۳ نفر بیش از نصف بر علیه دکتر تجهیز و تحریک شده بودند.
اکنون لازم شد که به ایجاد سوءظن و عدم اعتماد در اشخاص و دانشجویان خارج از زندان – که نمیدانم به چه علت واقعا دکتر را دوست میداشتند، مبادرت گردد! حصول این مقصود هم کار دشواری نبود، به محض مراجعه بستگان بازداشتشدهها به اداره سیاسی وقت فورا مامورین قیافه تاثرانگیزی به خود گرفته و در حالی که سخت خود را متالم نشان میدادند میگفتند: «آقا یا خانم از دست ما درباره محبوس شما چه کمکی برمیآید؟ با اعترافات و اقرارهایی که دکتر ارانی (رئیس) آنها درباره او کرده ما دیگر چه میتوانیم بکنیم؟»
بدیهی است این گفته دهان به دهان میشد و در بین دانشجویان شایع و در دانشگاه و محیط خارج از زندان ضمن مطالب مهم روز قرار میگرفت!
به این ترتیب مرحوم دکتر ارانی بدون آنکه عامل اصلی در بازداشت عده پنجاهوسه نفر باشد با دست اداره سیاسی وقت، عامل این عمل معرفی گردید.
(ناچارم توضیح بدهم: در این یادداشت و یادداشتهای پیش هر وقت اشاره به اداره سیاسی شده و میشود مقصود اداره سیاسی سال ۱۳۱۶ یعنی اداره سیاسی ۱۳ سال پیش است و از خوانندگان تمنا دارم پیوسته این تذکر را به خاطر داشته باشند.)
به طوری که ملاحظه میشود گذشته از آنکه دکتر ارانی در اثر اعترافات ناشیه از کینهجویی بعضی از بازداشتیها مجرم شناخته شد، بستگان آن مرحوم هم در اثر تلقین مامورین اداره سیاسیِ وقت مورد اهانت بستگان زندانیان قرار گرفته و کار به آنجا کشید که مادر مرحوم ارانی برای ملاقات نور دیده خود آخرین ساعات روزهای ملاقات را انتخاب میکرد که تا با بستگان زندانیان مواجه نشده و اهانتی به او نشود!
بزرگترین بدبختی برای ارانی این بود که تمام این حوادث و این توطئهها هنگام حبس مجرد دور از نظر و اطلاع او جریان پیدا میکرد و او از آنچه میگذشت بیخبر بود و وقتی هم قضایا برای او روشن شد که کار از کار گذشته و متاسفانه کسی حاضر نبود دلایل او را به «رد» اتهامات وارده گوش کند! یکی از دوستان گفت، ارانی در توقیفگاه شهر ضمن صحبت به او گفته بود: «سختترین دقایق زندگانی من موقعی است که فکر میکنم نمیتوانم بیگناهی خود را به رفقا و دوستان ثابت و اتهامات اداره سیاسی را نزد آنها رد کنم و الا من به استنباطات دشمنان وقعی نمیگذارم».
تصور میکنم در این یادداشت بدون اعمال نظر خصوصی و بدون دفاع از ایده سیاسی مرحوم دکتر ارانی توانستهام تشریح کنم که چرا مرحوم ارانی را واسطه کشف ۵۳ نفر و باعث بازداشت و مسئول محکومیتها آن قلمداد نموده و مسببین این اتهام کیها بودهاند!
اما... اما برای تکمیل این یادداشت نمیتوانم این نکته حساس و جالب توجه را ناگفته گذاشته و بگذرم، و آن این است: با آنکه بانی بدنامی ارانی (بنا به دلایلی که ذکر شد) اداره سیاسی وقت بود ولی چند نفری از متهمین سیاسی نیز بودند که چون لجنمال شدن و قطع اعتماد و اطمینان روشنفکران از مرحوم دکتر ارانی را به صلاح و صرفه خود تشخیص میدادند لذا بدون اراده به آتش روشن کرده اداره سیاسی دامن میزدند و از این راه دکتر را که به هیچ وجه وسایل دفاع نداشت در دو جبهه به مبارزه میطلبیدند، و در صورتی که اداره سیاسی توانست از ناپختگی بعضی از این پنجاهوسه نفر دو نفع ذیقیمت به دست آورد ::
یکی آنکه با برانگیختن حس کینهجویی اعترافاتی علیه ارانی از آنها بگیرد که در محکومیت او موثر باشد و دیگر آنکه همان اعترافات را علیه خود آنها به کار برده و وسیله محکومیت آنان را فراهم نماید. معهذا آن عده انگشتشمار از پنجاهوسه نفر که مرحوم ارانی را سنگِ راه احراز مقام «رهبریت» خود دانسته و شاید نفهمیده و نسنجیده در تشدید وسایل بدنامی و لجنمالی ارانی تشریک مساعی کرده بودند بعدها – بعد از روشن شدن حقایق - از کردههای خود، جز ندامت و پشیمانی سودی نبردند!
منبع: فریدون جمشیدی-
مجله خواندنیها، سال یازدهم، شماره پنجاهوسوم، شنبه 5 اسفند 1329خورشیدی ، صص 11 و 12 .
ادامه دارد....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر