۱۳۹۶ فروردین ۱۰, پنجشنبه

بدن ايشان را سوزانده اند؟!-7

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟! - قسمت هفتم
از کميته مشترک تا زندان اوين، خاطره ها و عبرت ها (1)
پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟! - قسمت هفتم


 
در اوايل بهمن 1350 / 4 بهمن1350ش/ به فرمان محمد رضا پهلوي ، كميته مشترك ضد خرابكاري ، تشكيل شد ، كه خروجي آن اداره سياه رو و بدنام ، جز شكنجه ، آزار و كارهاي ضد انساني ، در حق زندانيان سياسي و مبارزان انقلابي و دگرانديشان عقيدتي بود.

اگر براي برخي از افراد كم اطلاع ،  يا ناآگاه و يا بعضي از جوانان كنجكاو اما ساده دل و خوش باور ،  به وقايع ظلم و شكنجه در دوران شاه ، كمترين شك و شبهه اي باقي مانده است ، و هنوز هم برخي در داخل يا بويژه در خارج از كشور اسير و شيفته شبكه هاي مجازي و رسانه هاي فارسي زبان وابسته به رژيم پادشاهي موروثي فردگرا ، همچون شبكه موسوم به ايران آريايي!؟ و ...هستند ، با درخواست براي انديشه ورزي و آزادگي براي مولف و همه ما ، به نگارش چند نمونه ديگر از كشتار،شكنجه و اعمال و رفتارهاي ضدحقوق بشري ساواك و مزدوران شاهنشاهي آريايي! مي پردازيم تا سيه روي شود هر كه در او غش باشد ::

نمونه هشتم-8 ::

 « مادر شهيد محمد دزياني در نامه اي به كيهان نوشته است :
پسرم...درمهرماه54 هنگاميكه دانشجوي سال آخر دانشكده حقوق دانشگاه تهران بود، در تهران دستگير شد ، .....اورا براي گرفتن اطلاعات در زير سخت ترين شكنجه ها قرار دادند ،  كه منجر به قطع چند انگشت و لخته شدن خون در كف پاهايش شد ، و به مدت 5 ماه در بيمارستان501 ارتش بستري شد ، اما مقاومت و پايمردي محمد و روحيه تزل ناپذير او از يك طرف و وجود بي سابقه ترين آثار شكنجه بر روي بدنش ، در آستانه ورود نمايندگان سازمانهاي حقوق بين اللملي ، براي بازديد از زندانيهاي سياسي ، موجب شد كه ساواك به فكر توطئه جديدي بيافتد و اورا از پاي درآورد و همين كار را هم كرد و محمد را در ساعت 10شب 22 بهمن سال 55 از طبقه اول بند 3 زندان اوين به زير شكنجه بردند و او را شهيد كردند..... » {21}

نمونه نهم-9 ::




« پدر سه شهيد عليه عاملان شكنجه اعلام جرم كرد:

.....سه فرزند من به اسامي نزهت السادات 29 ساله داراي دانشنامه ليسانس علوم رياضي از دانشگاه تهران ، بهمن27 ساله داراي ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران و اعظم السادات 25 ساله تكنيسين برق از سال52 ،  فعاليتهاي سياسي خود را آغاز كردند.
نزهت السادات در زدوخورد با ماموران ساواك شهيد شد ، و پسرم بهمن برخلاف آنچه كه از طرف ساواك اعلام شده بود ، كه در زدوخورد با مامورين شهيد شده است. بنا به اظهار زندانيان سياسي آزاد شده ، پس از دستگيري زير شكنجه هاي شديد ماموران ساواك به شهادت رسيده است.
اعظم السادات دختر ديگرم كه در واقعه دولت آباد دستگير شده بود ، در دادرسي ارتش به اعدام محكوم شد و همراه مبارز ديگري {به نام/22} صفر لنگرودي در شهريور55 تيرباران شد.
اين پدر در نامه اش مي نويسد ::
ماموران ساواك پس از شهادت سه فرزندم به ما حتي اجازه برگزاري مراسم ختم را هم ندادند......»{23}


تصویر مرتبط
دستگاه شكنجه آپولو،اختراع در زمان حكومت پادشاهي محمدرضاپهلوي

نمونه دهم-10 ::

تذكر : خوانندگان عزيز و انديشمندان محترم ، از اسامي زندانيان آزاد نشده در زندانهاي شاه تا تاريخ21 دي57 ، كه روزنامه كيهان منتشر نمود ، به چند نمونه ازنامها و شكنجه هاي اعمال شده بر روي زندانيان سياسي و عقيدتي با افكار و عقايد مختلف ملي و اسلامي و .....اشاره اي گذرا و فشرده مي نماييم.

 « كمسيون حقوق بشر كانون وكلا ::

اين180زنداني سياسي را آغاز كنيد

«  اسامي و مشخصات 180 زنداني سياسي كه هنوز آزاد نشده اند.
اسامي بيش از 180 تن از زندانيان سياسي كه هم اكنون در زندانهاي كشور به سر مي برند ، از طرف كميسيون حقوق بشر كانون وكلاي دادگستري در اختيار كيهان قرار گرفت.

محمدعلي.....نام پدر=حميد،سن30سال.
وضع جسماني : از ناحيه پا ناقص شده است و كسي كه با ايشان گرفته شده بود ، زير شكنجه جان خود را از دست داده است.....
حسين...
نام پدر=مهدي : سن37سال،شغل=آزاد-زندان قصر.بازداشت=سال53،محكوميت=ابد.
وضع جسمي : در اثر شكنجه زياد دچار ناراحتي شديد اعصاب معده ، شكستن دندانها ، و قطع شدن رگ بوسيله آويزان كردن.

مهدي.....
نام پدر=علي اكبر، سن27سال  ، شغل ديپلم-اتهام=عضويت در گروه-زندان قصر- بازداشت=سال54 - محكوميت ابد.
در درگيري دستگير و گلوله خورده ، 3 تير به بدن{سمت چپ} اصابت كرده و تاكنون 5عمل روي ايشان انجام گرفته ، 7عضو بدن ندارد{|1/4 كبد - نصف لوزولمعده - دودنده چپ -1 كليه ، طحال و قسمتي از معده و روده ها } پا و شانه ايشان مجروح و مصدوم شده است.
سازمان عفو صليب سرخ با او مصاحبه به عمل آورده و به علت افشاگري مجددا مورد شكنجه قرار گرفته و دو عمل جراحي ديگر در پيش دارد ، و در حال حاضر چسبندگي امعاء و احشاء و درد ممتد{دارد}.

علي .....نام پدر عباس-سن=25سال-شغل=دانشجو.....محكوميت=حبس ابد + 33سال.

وضع جسماني :: در اثر شكنجه هاي زياد گوش سمت راست چرك كرده و خونريزي نموده است و شنوايي خود را از دست داده است.
همچنين بدن ايشان را سوزانده اند و دچار خونريزي معده و زخم اثني اشعر مي باشد........................... »{24}

نمونه يازدهم-11 ::

تذكر : گروهي از خانواده هاي شهدا و زندانيان سياسي از يك سازمان چريكي و مسلمان ، در آن بحبوبه تظاهرات مردم بر عليه حكومت سلطنتي و طاغوتي پهلوي ، به دفتر روزنامه اطلاعات رفتند و از شكنجه و درد فرزندان و بستگانشان گفتند و خواهان نجات و آزادي آنها از زندانهاي شاهنشاه آريا مهر؟! شدند.در قسمت زير بخش بسيار كوتاهي از آن را با هم مطالعه مي كنيم :

« گروهي از خانواده هاي مجاهدين زنداني ديروز در گفتگو با خبرنگاران روزنامه اطلاعات اسامي فرزندان زنداني خود را كه مصرانه تقاضاي آزادي آنان را دارند، در اختيار ما قرار دادند.
اين گروه اظهار كردند: جگرگوشگان ما بعلت صدمات جسمي كه در شكنجه هاي غير انساني به آنها وارد شده ، در وضع نامساعدي به سر مي برند و اسامي عده اي از اين مجاهدين به شرح زير است :
حسين .....
داراي همسر و سه فرزند.
وضع جسماني : به علت آويز كردن به سقف در نقاط بدن خونريزي دارد ، و يك سال زير شكنجه قرار گرفت.

سيد مرتضي...{مهندس راه و ساختمان}.....
اتهام : خواندن قرآن ، نهج البلاغه و كتابهاي دكتر علي شريعتي.

محكوميت:حبس ابد{قبلا به سه بار اعدام محكوم شده بود}
وضع جسماني : به علت وارد شدن ضربه هاي باطوم برقي بر سرش وضع نامساعدي دارد، ناخنهاي دستش را كشيده اند ، سه بار خونريزي معده كرد ، دندانهايش خورد شده و زانوهايش آب آورده است.
مهمترين شكنجه ها : آپولو ، انداختن چنگگ برقي به بيضه ها ، باطوم برقي.

مسعود.....
محكوميت : حبس ابد.
وضع جسماني : قسمتي از خون مغزش بر اثر شكنجه هاي گوناگون منعقد شده و در حال بيهوشي به سر مي برد.

سعيد.....
تاريخ دستگيري1353......
اتهام : خواندن قرآن ، نهج البلاغه ، و كتابهاي دكتر شريعتي.
شكنجه ها : سوزاندن بدن بويسله الكل ، فندك ، سيگار و شكنجه قفس{ قفسي تخته اي كه دست و پاي زنداني ، به طور در هم قرار مي گيرد ، و زير آن آتش روشن مي كنند } آپولو ، شوك الكتريكي ، آسياب ، كشيدن ناخن هاي دست و پا ، كلاه خود آهني كه باعث كوري و كري مي شود.

.....حميد....{مهندس برق از دانشگاه صنعتي}
....اتهام:عضويت در سازمان مجاهدين خلق ، خواندن نهج البلاغه و تعمق قرآن.
محكوميت : حبس ابد.
وضع جسماني : بر اثر شكنجه هاي غير انساني پايش آسيب ديده و پس از سه عمل جراحي در حال فلج شدن است ...................... »{25}




ادامه منابع و مآخذ ::

21-روزنامه كيهان،پنشنبه21دي1357ش ، صفحه6 ، شماره=10610.

22-براي بهتر خوانده شدن اين دو كلمه اضافه شد.{مولف}

23-روزنامه كيهان ، پنشنبه28 دي1358 هجري شمسي برابر با19صفر1399هجري قمري ، صفحه8 ، شماره10616.

24-روزنامه كيهان،پنشنبه21دي1357 ، شماره10610 ، صفحه5.

25-روزنامه اطلاعات ، چهارشنبه 20 دي ماه1357 ، برابر با 11صفر1399 ، شماره 15756 ، صفحه7.


ادامه دارد.

۱۳۹۶ فروردین ۸, سه‌شنبه

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-6

نكته ها 

قبل از ارائه برخي ديگر از نمونه هاي ثبت شده در تاريخ ، در مورد عدم پايبندي شاهان سلسله پهلوي به اصول دموكراسي و حقوق بشر، كه برخلاف ادعاي بازمانده هاي رژيم سلطنتي و هواداران هدفمند و جهت دار حكومت پادشاهي موروثي ، مي باشد ، براي روشن شدن بهتر مطالب توجه شما هموطنان انديشمند را به  نكات زير جلب مي نماييم ::

1-سوال اصلي و روشن اين سلسله گفتارهاي مرتبط به هم را، مي توان بطور مشخص تر چنين بيان نمود :

آيا رژيم پهلوي به اصول دموكراسي و حقوق بشر پايبند بود ، و رضاشاه و پسرش محمدرضاشاه پهلوي ، انسانهايي دموكرات،آزاديخواه ، عدالت خواه ، و مردمي به معناي راستين با توجه به معيارها و استانداردهاي حقوق بشري بين المللي وهمگام با نظام عرفي، سنتهاي پيشرو و مردم سالار ملي داخلي بودند يا خير؟
در صورت پاسخ آري ، با ذكر دلايل متقن و مستند و در صورت جواب نه ، بيان نمودن نمونه هاي ثبت شده تاريخي و مستند از وضع آزادي بيان، قلم، تجمعات قانوني، مطبوعات، دگرانديشان،احزاب و گروهها ، انجمنها و اتحاديه هاي كارگري و..... و همچنين نمونه هايي از وضعيت متهمين سياسي، شكنجه ها ، اعدامها و ترورهاي سياسي و اعتقادي ،  دزديها و اختلاس و فسادهاي افراد و وابستگان درباري ، و خلاصه هر مورد از موارد و نشانه هايي كه عدم پايبندي شاهان پهلوي ، به اصول دموكراسي و حقوق انساني ، در يك جامعه باز و يا در حال گذارعيني و عملي به ترقي و توسعه توامان سياسي،اقتصادي،فرهنگي ميباشد را بيان كنيد ؟؟؟


2-برخي از افراد يك جانبه نگروابسته به محافل بازماندگان رژيم سلطنتي در خارج از كشور،  كه رشد اقتصادي را بصورت انحصاري موجب ترقي و توسعه ميدانند و براي توسعه سياسي ، آزاديهاي مدني و حق و حقوق شهروندي و ملزومات عملي آن اهميتي قائل نيستند ، به افرادي چون ما خرده مي گيرند ، كه ظاهرا دچار جزم گرايي و دگم انديشي شده ايم و تنها به معايب آن دوران تاريخي مي پردازيم ، و نه به محاسن آن.
در جواب به آن دسته از افراد جاخوش كرده در كنج عافيت و رفاه  در دول اروپايي و ايالات متحده آمريكا و .....بي خبر از دنياي واقعيت ، به اين مسئله توجه ندارند و يا نمي خواهند توجه كنند ، كه اصل اين سري مطالب ، با بيان يك سوال مشخص به تحليل و بررسي ،  آن هم نه كنكاش از نظر جامعه شناختي و روانشناسي اجتماعي آن دوره تاريخي ، بلكه با ارائه يك سري نمونه هاي عيني ، پايبندي آن رژيم به اصول دموكراسي ، حقوق بشر و ملزومات ناشي از يك زندگاني شرافتمندانه و انساني مي باشد.

3-بي هيچ شك و شبهه اي جامعه اي رشد نمي كند ، مگر با رشد متوازن ، هماهنگ و موازي توسعه سياسي،فرهنگي و اجتماعي، و توسعه اقتصادي ، متناسب با يك جامعه مدرن و متمدن ، با تكيه بر باورها و اعتقادات و سنتهاي پيشرو و سازنده عرفي، مدني و مذهبي هر كشوري در جامعه نهادينه مي گردد.

4-با توجه به مطالب بالا و مشخص شدن هدف اصلي مولف در اين گفتارها ، به ادامه پرداختن به نمونه هاي مستند و تاريخي مي پردازيم  ::

در حكومت پهلوي،بخصوص عصر رضاشاه پهلوي ، در كنار ساخت يك سري كارخانه ، و احداث راه آهن و .....چنين تصور مي شد كه تنها نوسازي اقتصادي ، راه دست يابي به دروازه هاي تمدن جهاني را هموار مي كند.غافل از اينكه درك سطحي و تقليل گرايانه از پديده مدرنيته و پرداختن و علاقمند شدن به ظواهرتكنولوژي ، صنعت ، و ناديده گرفتن مباني زيربنايي فكري و فرهنگي آن ، راه به يك جامعه آزاد، متمدن ، و توامان با يك رشد و توسعه اقتصادي و سياسي متوازن ومستقل ملي و مردمي نمي برد ، و تنها با كمي ارفاق مي توان از اين فرايند ناقص به عنوان شبه مدرنيسم{11} و يا به زعم مولف اين سطور مدرنيسم نمايي ظاهري نام برد و يا در نگاه يك نويسنده ديگر به آن تجدد آمرانه{12} نام نهاد.

5-رضاشاه به ميزاني كه به تقويت بوروكراسي و ارتش تاكيد داشت ، مجلس شوراي ملي را از دستاوردهاي انقلاب مشروطيت بود ، از نقش اساسي و ويژه خود انداخت و آنرا به يك نهاد تشريفاتي كه گوش به فرمان دستورات شخصي و امر و نهي هاي او است ، تقليل داد.{13}
درواقع اهميت ويژه قرار دادن و ارزشگذاري زياد روي نيروهاي نظامي، ارتش ، پليس شهري  و ژاندارمري روستايي{14} يك فضاي امنيتي و اختناق آميزي در جامعه حاكم نمود ، كه به قول  يرواند آبراهيميان در كتاب تاريخ مدرن ، حكومت رضا شاه را به معناي واقعي يك نوع پادشاهي نظامي توصيف نمود.{15}رضا خان در زماني كه هنوز درجه دار بود به دليل مهارتش در استفاده از مسلسل ماكسيم به رضا ماكسيم معروف شد.{16}

در اينجا به برخي ديگر از نمونه هايي در مورد عدم دموكرات ، آزاده و مردمي بودن، و عدم پايبندي شاهان پهلوي به اصول دموكراسي و حقوق بشرو ملزومات عيني و عملي  آن مي پردازيم.


نمونه چهارم-4 ::

وزير مختار انگليس در گزارشهاي خود در زمان رضاشاه در مورد ايجاد و گسترش يك فضاي امنيتي در غالب پليس شهري و...
اظهار نگراني مي كند و چنين مي نگارد : «  مظنونين سياسي با كوچكترين مورد مشكوك -چه اظهار نظرهاي نسنجيده باشد ، يا ملاقات با يك دوست نه چندان محبوب حكومت- بدون محاكمه ، زنداني و يا به ولايات تبعيد مي شوند. »{17}

نمونه پنجم-5 ::

« ميلسپو، خزانه دار ايران در اوايل سلطنت رضا شاه كه در سال 1321 بار ديگر به ايران برگشت ، معتقد بود ميراث رضا شاه { حكومتي فاسد و براي فساد }است.:/  به طور كلي او كشور را دوشيد، دهقانان ايالات و عشاير و كارگران را از پاي در آورد و از زمين داران ماليات و عوارض سنگين دريافت كرد / همچنين خانم آن لمپتون ، ايران شناس انگليسي و وابسته مطبوعاتي كشورش در زمان جنگ جهاني دوم گزارش داده كه{ اكثريت قابل توجهي از مردم از شاه بيزارند }.سفير آمريكا در تهران نيز حس و حال مشابه اي را گزارش كرده  و رضا شاه را{ خودكامه اي ستمگر، طمعكار و بي احساس}توصيف كرده كه{ سقوط وي از قدرت ،  و مرگش در تبعيد...هيچ كس را متاثر نكرد. } »{18}


نمونه ششم-6 ::

دكتر همايون كاتوزيان نگاه دوگانه از وجه منفي و مثبت{ محاسن و معايب} نسبت به سلطنت رضا شاه را چنين تحليل كرده است. :: « او حكومت پهلوي را به دو دوره تقسيم مي كند و معتقد است از سال1304 تا1312 دوره رشد خودكامگي و استبداد رضاشاه بود.اودر اين دوره اگر چه فرمانرواي مطلق بود ، اما هنوز با نزديكان خود رايزني مي كرد و آنان را در حكومت مشاركت مي داد و طبقه متوسط جديد نيز هنوز تا حدودي از او حمايت مي كردند.
دوره دوم سلطنت رضا شاه از 1312 تا 1320 بود.در اين دوره قدرت شاه نه تنها خودكامه ،  بلكه خودسرانه نيز شد، و حمايت روشنفكران و همه طبقات را از دست داد.
رضا شاه اگر چه در دور اول حكومت خود برخي از خواسته هاي روشنفكران ايران را در زمينه ايجاد دولت مدرن ، ناسيوناليسم ايراني ، كاهش نفوذ روحانيت ، اصلاحات ديواني و اداري و تمركز سياسي برآورده كرد ، اما خواست هاي ديگر آنها در زمينه حكومت قانون و آزادي و ليبراليسم را سركوب كرد.
بعد از اين ناكامي و سركوب و پس از بروز هر چه بيشتر خصلتهاي استبدادي او در دور دوم سلطنتش ،  بسياري از روشنفكراني كه پشتوانه فكري لازم براي نوسازي در زمان رضاشاه را فراهم كردند ، از اوفاصله گرفتند ، يا او آنها را از خود راند.
رضاشاه در اين دوره نه تنها به سركوب شديد مخالفانش پرداخت، بلكه از بيم اينكه مبادا نزديكان و دوستانش عليه او دسيسه كنند و قدرت و جايگاه او را به خطر اندازند ، دست به تسويه و قلع و قمع آنان زد و به مرور تمام كساني كه او را براي رسيدن به سلطنت ياري كرده بودند را ، يا به قتل رساند و يا مجازات كرد......»{19}


نمونه هفتم-7 ::« از بيخ و بن بركنده باد استبداد »

سلطانعلي سلطاني ، نماينده مجلس دو-سه ماه بعد از استعفاي رضاشاه درشهريور1320ش ، در نطقي طولاني از جمله گفت{20} : « عشاير قشقايي و كوه گيلويه و بختياري و امثال آنها...نه تنها اموالشان غارت شده و از هستي ساقط شده اند، بلكه دسته دسته از طوايف را بدون محاكمه اعدام كرده اند.تنها چندين دسته برادران كوه گيلويي مرا كه به هيچ عنواني در محاكم نظامي نتوانستند ، گناهي براي آنها پيدا كنند ، به نام قصد فرار، كشتند... از طايفه بهمئي علاء الديني كوه گيلويه در يك روز 97 نفر را كشتند ، كه يك نفرشان كودك13ساله بود.
400 نفراز اين طايفه را در اهواز حبس كردند و قريب 300 نفرآنها در زندان مردند... خوانين بوير احمدي را با دادن تامين و سوگند ياد كردن به طهران آوردند و به عنوان اينكه بر عليه حكومت قيام كرده اند كشتند... روشي كه  در خانه نشين كردن عشاير نشان دادند ، روش اعدام و فنا بود ، نه تربيت و اصلاح. و همين روش جامعه ايراني را ناتوان ،  و اميد به وحدت ملي را ضعيف كرده است.

چون رئيس مجلس پيوسته حرف او را قطع مي كرد ، سلطاني با عصبانيت از پشت تريبون كنار آمد و در حالي كه فرياد مي زد( از بيخ و بن بركنده باد استبداد ) از مجلس خارج شد. » {20}


توجه : در نگارش سطور بالا بصورت مستقيم و غيرمستقيم{از راه مطالعه و كنكاش} كتابها، مجلات و روزنامه هاي زيراستفاده شده است ::

11-اقتصاد سياسي ايران ، محمد علي همايون كاتوزيان ، ترجمه:محمدرضا نفيسي و كامبيز عزيزي{تهران،نشرمركز1374}صفحه145 / و تاريخ زندان در عصرقاجاريه  و پهلوي ، صفحه91  / و مجله مهرنامه ، شماره25 ، صفحه118.

( براي مطالعه بيشتر در تحليل و بررسي جامعه شناختي و اقتصادي و سياسي ، به دو كتاب ازدكتر محمد علي همايون كاتوزيان به نامهاي1-دولت و جامعه در ايران، انقراض قاجار و استقرارپهلوي ، ترجمه:حسن افشار ، نشر مركز، چاپ هفتم1392 ،  و 2-اقتصاد سياسي ايران ، مراجعه نماييد. )

12-تورج اتابكي،تجدد آمرانه ، جامعه و دولت در عصر رضا شاه ، ترجمه مهدي حقيقت خواه ،تهران ، نشر ققنوس/ مجله مهرنامه ش25 ، صفحه118.

13-مهرنامه ش25، ص118 ، نويسنده مقاله: بيژن موميوند.

14-همان.

15-همان.

16-همان /  و دولت و جامعه در ايران{انقراض قاجار و استقرار پهلوي-دكتر محمد علي همايون كاتوزيان-ترجمه حسن افشار ، صفحه286.

17-همان.

18-همان / و اقتصاد سياسي ايران ، ترجمه محمد رضا نفيسي و كامبيز عزيزي.تهران ، نشر مركز.

19-همان.

20-دولت و جامعه در ايران ، صفحات345 و 346.

ادامه دارد.

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-5





پرتره ارباب کیخسرو اثر جعفر چهره‌نگار موجود در موزه مجلس شورای اسلامی
{9}« .....با آن‌که مرگ ارباب کیخسرو در اواخر شب دهم و ساعات اولیه بامداد یازدهم تیر 1319 رخ داد، ولی روزنامه اطلاعات روز 13 تیر این خبر را منتشر نمود. جسد او در پیاده‌رو کوچه سزاوار خیابان کاخ پیدا شد.
ارباب کیخسرو در طول دوران نمایندگی مجلس کتابخانه مجلس، چاپخانه مجلس، موزه مجلس و نیایشگاه آدریان را تأسیس کرد.
او تلاش زیادی برای تأمین حقوق اقلیت‌های دینی کرد. او تأسیسات فرهنگی متعددی در تهران، کرمان و یزد برپا کرد.
 دبیرستان پسرانه فیروزبهرام، دبیرستان دخترانه انوشیروان،مدارس جمشید جم، ایرج و گیو و تأسیس گورستان زرتشتیان تهران در قصر فیروزه از یادگارهای او است.
 همچنین ساخت آرامگاه فردوسی به‌وسیله او انجام پذیرفت.
 درواقع او بود که نخستین‌بار محل دقیق دفن فردوسی را کشف کرد.
ارباب کیخسرو از مؤسسین انجمن آثار ملی ایران در سال 1304 بود، که بعدها به همت همین انجمن، بسیاری از بناهای تاریخی کشور مورد بازسازی قرار گرفت.
پس از درگذشت او، زرتشتیان کرمان دبیرستان دخترانه‌ای تأسیس نموده و به یاد او «دبیرستان دخترانه کیخسرو شاهرخ» نام‌گذاری کردند. »


{10} « تندیسی از ارباب کیخسرو شاهرخ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ساخته و نصب شده است.هر ساله در روز تولد ایشان با اهدای گل از مقام ایشان تجلیل و قدردانی به عمل می‌آورند.
همایش سپاس داری از اندیشه‌های تأثیر گذار
در تاریخ 6 اسفند 1389، همایشی با عنوان سپاسداری از اندیشه‌های تأثیر گذار زرتشتی در جشنگاه خسروی با کوشش گروه پویندگان اشا برگزار شد.
 این همایش به منظور قدردانی از کیخسرو شاهرخ، فرنگیس یگانگی، اسفندیار یگانگی و اردشیر یگانگی برگزار شد دارای بخش‌های متنوعی بود. در این همایش دو تن از نوه‌های ارباب کیخسرو بنام کامبیز یگانگی و تموچین شاهرخ حضور داشتند، آنها درمورد تأثیر گذاری کیخسرو شاهرخ . خانواده ایشان گفتگو کردند.

گهنبار خوانی

در 11 تیر 1394 همزمان با سالگرد درگذشت ارباب کیخسرو، مراسم گهنبار خوانی به یادبود ایشان و بنیانگذاران دبیرستان فیروزبهرام در سالن گردهمایی این دبیرستان توسط جمعهی از ایرانیان زرتشتی برگزاز شد. »
یادش گرامی و روانش شاد باد.

 منابع ::
 4-مجوعه آثار مهندس مهدی بازرگان-شماره6/نشر=شرکت سهامی انتشار.

5-روزنامه مردامروز،دوره اول،به کوشش زنده یاد:محمد علی سپانلو،نشر اسفار،تهران1363،سطر پایانی پیشگفتار.
6-روزنامه مرد امروز،شماره47 ، 17شهریور1324خورشیدی ، صفحات3 و 9.
7-همان.
8-پلیس خفیه ایران،مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی1320-1299 ،مرتضی سیفی قمی تفرشی ،انتشارات ققنوس،چاپ دوم ،بهار1368 ،صفحه160.
9 و 10:https://fa.wikipedia.org

ادامه دارد.

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-4

.......پرده بالا میرود.....در حالی که دست او{ارباب کیخسرو} بسته است،اورا در بیابان کنار جاده نگاه میدارند-صداهای منقطع و مخلوط و هیاهو ، ناله و فغان شنیده می شود.


ارباب کیخسرو: با التماس و الحاح-من چه کردم که به سر من این بدبختی ها و زجر و شکنجه را میاورید،من به اعلیحضرت همایونی و به سلطنت خاندان پهلوی خدمت نمودم.صدای خرخر بلند می شود.....پرده پایین می افتد.



صدای ناشناس:پدر سوخته تو خدمت نکردی و خیانت نمودی.حالا باید به مجازات خود برسی.میدانی که پسرت در رادیوی برلین چه می گوید و چه ناسزاها به ناجی ایران نسبت می دهد.
ارباب:اگر پسرم خیانت نموده است،گناه من چیست؟
صدای ناشناس:تو از پسرت پدر سوخته تر هستی.دکتر زود باش،آمپول را تهیه و حاضر کن......
.....صدای ناشناس:{سوزن را}بده به دکتر احمدی،آی دکتر زود باش کار را خاتمه بده و ما را از شر این پیر گبر خلاص کن.
دکتر احمدی:اطاعت می نمایم.بازوی او را دودستی بگیرید،که تکان نخورد.

حق طبع و نمایش اکیدا ممنوع است.
مرد امروز : آنهایی که انتظار دارند،مملکت با بودن چنین نمایندگانی در مجلس ، امن و آرام بوده و مردم در رفاه و آسایش باشند.باید به آنها گفت:: زهی تصور باطل-زهی خیال محال. »
تذکر مولف :: منظور سردبیر روزنامه مرد امروز از چنین نمایندگانی،مسعودی نماینده مجلس شورای ملی و سردبیر وقت روزنامه اطلاعات ، و افرادی مانند او بوده است.مسعودی  که ارباب کیخسرو را فریب داده و به عنوان شرکت در یک مراسم عروسی به منزل فردی میبرد و سپس با دستور سرپاس رکن الدین مختاری آخرین رئیس کل شهربانی زمان رضا شاه{1320-1313}«8» به منظور برگشتن به منزل از جشن عروسی ، ارباب رابه ابتدای خیابان هدایت نمود و ماشین ناشناسی، به سرعت آن زرتشتی بی گناه را سوار نمود و همراه خود بردند و در نهایت در یک زمان مناسب دور از چشم مردم با آمپول هوای احمدی،همراه با کمک دیگر مامورین شهربانی رضاخانی، وی را به قتل رساندند و به زندگی این شهروند از اقلیتهای دینی پایان دادند.

ادامه دارد.

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-3

پرده اول:.....صحنه تئاتر اطاق کوچک پذیرایی منزل اسفندیاری رئیس مجلس شورای ملی را...نشان می دهد ، در این اطاق مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ ایستاده و منتظر ورود اسفندیاری است،که از طرف درب منزل اسفندیاری وارد شده و پس از سلام و علیک مقابل یگدیگر می نشینند.مذاکرات شروع میشود.

اسفندیاری:آقای ارباب حال شما چطور است.....
ارباب کیخسرو:حالت مزاجییم بهتر است و در اثر معالجعه اطباء بکلی رفع کسالت شده.....از این جهت نگران نیستم،ولی نگرانی دیگری دارم که این نگرانی را مرا از بین خواهد برد.نمی دانم نسبت به بندگان اعلیحضرت همایونی چه قصور و غفلتی نموده ام که مدتی است مامورین شهربانی مرا تعاقب و تعقیب نموده و منزلم را تحت مراقبت گرفته اند.
اسفندیاری :ارباب ممکن است اشتباه نموده باشید و این مامورین تصادفا اهالی آن کوچه را تحت مراقبت قرار داده، جنابعالی تصور نموده باشید که منظورشان خانه و شخص خودتان می باشد.....
ارباب کیخسرو: ابدا اشتباه ننموده و سوء تفاهم نیست.مامورین فقط به منظور بنده و منزلم در آن کوچه مراقبت می نمایند.حتی روز گذشته که نوکرم برای خرید هیزم بیرون رفته بود،در موقع مراجعت یکی از مامورین اورا مورد تفتیش بدنی هم قرار داده بود.تصور می نمایم که بیمهری اعلیحضرت نسبت به بنده برای خاطر این جوانمرگ شده اشت{منظور گوینده رادیو برلین،شاهرخ فرزند خودش است} که بدون در نظر گرفتن مقتضیات یک مطالبی را هر روز و هر شب در رادیو برلین میگوید،مخصوصا دو شب قبل رادیو برلین میگفت:که عن قریب اعلیحضرت همایونی باید از سلطنت ایران کناره نموده و دست آقازاده ها را گرفته و مدتی برای تفریح و تفرج به خارجه رفته و پولهای یغما و دزدی شده را خرج لهو و لهب آقازاده ها بنمایند......

ادامه دارد.

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-2

قبل از نگارش این نمونه از فضای رعب و وحشت دوران رضا پهلوی ، باید به این نکته اذعان نماییم،قتل و کشتار اقلیت های دینی و قومی در عصر رضا شاه ، که در برخی موارد با دستور مستقیم خود شاه انجام می گرفته است ، یکی ازحوادث ناگوار آن دوران است،که در تضاد و منافات شدید با حق و حقوق انسانی و منشورحقوق بشر و بویژه با دستورات انسان ساز و رهایی بخش و مترقی دین مبین اسلام قرآنی میباشد.

بعد از حوادث شهریور1320شمسی و ورود متفقین به خاک ایران و میانجیگری فروغی برای شاه نمودن ولیعهد محمد رضا پهلوی،و در نهایت امضای استعفانامه توسط رضا شاه،و تبعید او توسط دولت انگلستان به جزیره موریس،یک فضای تقریبا باز سیاسی بوجود آمد، که بی شک تحت تاثیر شرایط جهانی و خواست قدرتمندان خصوصا انگلیس ، برای شکل گیری یک شرایط آرام با ضریب بالای امنیتی درایران،برای دست اندازی و چپاول منابع زیر زمینی از جمله نفت و گاز،این مملکت بود.
در این شرایط با فضای باز سیاسی،روزنامه ها و نشریاتی که از دوران انقلاب مشروطه تاکنون به محاق تعطیل و سانسور رضاخانی رفته بودند،این مجال را یافتند که دوباره همچون ققنوس از خاکستر خویش برخیزند و برای یک دورانی عرض اندام نمایند،که صد البته این فضای تحمیل شده بین اللملی ، ناشی از تخاصم دول قدرتمند و شرایط خاص سیاسی آنزمان، دیری نپایید،که آخرین شعله های حیات آزادی و دموکراسی،که نمود عینی آن در طول زمامداری حکومت ملی و مردمی دولت دکتر محمد مصدق بود ، با کودتای سیاه آمریکایی،انگلیسی و درباری در28مرداد1332، به تمامی و کامل خاموش شد.
 با بسته شدن فضای سیاسی و اجتماعی بعد از کودتای 28مرداد1332شمسی و سرنگونی دولت ملی دکتر محمد مصدق رهبر و پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ایران،توام با سرکوب،کشتار،شکنجه،اعدام و زندانی نمودن اعضا و هواداران نهضت آزادی ایران،جبهه ملی ایران و سایر افراد و گروههای سیاسی دیگر،و با پایان یافتن دوران رفرم و مبارزه قانونی،طبق فرمایش زنده یاد مهندس مهدی بازرگان در بیدادگاهی در رژیم پهلوی،که خطاب به رئیس دادگاه گفت،ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون با شما سخن می گوییم{4}،موجب رشد فضای پلیسی و امنیتی و تشکیل گروههایی با مشی سیاسی چریکی شد،که با افزایش نارضایتی ها،تظاهرات و اعتصابات ملی و مردمی به پیروزی انقلاب در22بهمن سال1357ش منجر شد.

نمونه سوم-3 :: قتل ارباب کیخسرو شاهرخ،در دوران رضا شاه پهلوی

مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ،از نمایندگان زرتشتیان در مجلس شورای ملی ایران، و رئیس انجمن زرتشتیان ایران بود.او در روز7تیر سال1254خورشیدی دیده به جهان گشود و در روز 11تیر ماه1319در تهران،توسط مزدوران رضا شاه با آمپول هوای پزشک احمدی جانی معروف به قتل رسید.
Arbab kaykhosro shahrokh.jpg
یکی از نشریاتی که بعد از حوادث شهریور1320ش ، و ایجاد یک فضای نسبتا باز سیاسی منتشر میشد،روزنامه مردامروزبه سردبیری مرحوم محمد مسعود،بود.
ناگفته نماند زنده یاد محمد مسعود روزنامه نگار،نویسنده و داستان نویس،در بیست و دوم بهمن1326شمسی در حدود ساعت 22، ترور شد.{5}در مورد این نویسنده که در دوران محمدرضاپهلوی به قتل رسید، در آینده به خواست خدای متعال مطالبی درج می نماییم.


بخش کوتاه شده ای از مقاله داستان گونه ای به نام قتلگاه ، بقلم یکی از نویسندگان معروف منزوی در روزنامه مرد امروز{6}::
نویسنده این مقاله انتقادی و افشاگرانه را تقدیم مدیر وقت روزنامه اطلاعات و نماینده مجلس شورای ملی،نمود،زیرا به نوعی او را مقصر در قتل آن زرتشتی بیگناه می دانست.
{7}«.....چرا این پیس را تقدیم ایشان می شود؟
برای اینکه جریان قتل مرحوم ارباب کیخسرو شاهرخ ، یکی از مرموزترین حوادث دوره بیست ساله میباشد و با اینکه ورثه آن مرحوم مانند ورثه سایر مقتولین ...شکایت نمودند.ولی متصدیان و مامورین تحقیق نخواستند و یا نتوانستند قاتلین را گرفتار عدالت نموده و تسلیم دادگاه نمایند......در تنظیم این پیس سعی شده است که قواعد تئاتر نویسی که عبارت از وحدت موضوع و وحدت زمان و وحدت مکان است ،حتی الامکان رعایت شود.این پیس صددرصد تراژدی است و منتج به قتل یکی از مظلوم ترین و یکی از خادمین حقیقی مشروطیت ایران است،خاتمه می یابد.
این پیس مشتمل بر سه پرده و یک صحنه خاتمه است.
پرده اول:آن روز قبل از قتل و در منزل مرحوم حاج محتشم السلطنه اسفندیاری،رئیس سابق مجلس شورای ملی...علل و جهات سیاسی قتل مرحوم ارباب کیخسرو کاملا روشن می شود.
پرده دوم:پرده دوم... در اطاق مختاری رئیس کل شهربانی وقت واقع میشود.با اینکه قانون سازمان شهربانی را وظیفه دار نموده است که امنیت را حفظ و حمایت نمایند،معهذا در این پرده کاملا روشن می شود که با چه مهارتی نقشه قتل و محو شخص بیگناه و مظلوم را طرح ریزی می نمایند.
پرده سوم: ... در یکی از منازل واقع در خیابانهای فرعی خیابان کاخ میباشد،که به مناسبت جشن عروسی عده زیادی مدعوین دعوت شده اند،در این صحنه است که آقای عباس مسعودی با دستورات قبلی رل مهم و موثری را انجام می دهد.
صحنه آخرکه با خاتمه تراژدی در محوطه وسیعی بالای خیابان پهلوی نزدیک رودخانه کرج می باشد که در این مکان مامورین شهربانی رل خود را انجام و دکتر احمدی جانی معروف آمپول {مرگ}را به ارباب کیخسرو تزریق... شده است.....

ادامه دارد.

پدرو پسر،دموکرات یا دیکتاتور؟!-1

با افزایش معضلات مادی و طاقت فرسا شدن مشکلات و پدیده های اقتصادی،اجتماعی و  .....نظیر: رباخواری، رانتخواری،اعتیاد، فساد، فحشا،گورخوابی، کارتن خوابی،دزدی ها و اختلاسهای چندصدمیلیونی الی چند هزار میلیاردی توسط شهرام جزایری ها، علی خاوری ها ، بابک زنجانی ها و .....در کنار مشاهده رفتار و اعمال برخی مدعیان دینی و اسلام پناهان که با عملکردهای متضاد با دستورات انسانی الهی قرآن کریم، و فرمایشات گهربار و سازنده پیامبر اسلام{ص} و ائمه اطهار(ع) ، و به طبع آن ایجاد و رشد فضای بی اعتمادی، و شیوع بیماریها و ناهنجاریهای اخلاقی مانند: افزایش غیبت نمودن، دروغ گفتن، سخن چینی، مردم آزاری،تهمت زنی، فحاشی ، چشم و هم چشمی، پول و مال پرستی و .....موجب آن شده است که هواداران و باقی مانده های رژیم سرنگون شده سلطنی بدست مردم و نیروهای انقلابی، در انقلاب ضد دیکتاتوری، ضدطاغوتی و ضد سلطنتی بهمن1357خورشیدی، را بر حسب قراین و شواهد موجود، ظاهرا دلگرم و راضی نموده و آنها با سوءاستفاده فرصت طلبانه از فضای موجود، ناشی از معظلات اقتصادی و اجتماعی و ..... ، بر آن داشته است که در فضای مجازی اینترنت و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان ، با پنهان شدن زیر علم نژادپرستانه آریایی با محور باستان ستایی افراطی، همراه با افکارپوپولیستی و تبلیغ نوعی ناسیونالیسم شوونیستی{1} توام با چسباندن دروغین و فرصت طلبانه سیاسی دوران پهلوی، از موضع راست گرایانه ارتجاعی، به دستاوردهای درخشان حقوق بشری کوروش کبیر ، با تحریف و جعل تاریخ ، سعی در فریب توده های جوان مملکت پاک ایران زمین زیبا دارند.

هواداران سلطنت سعی وافری دارند در رسانه های گروهی مرتبط به خودشان ، اعداد و ارقام شکنجه شدگان،اعدام شدگان، و آمار زندانیان سیاسی رژیم شاهنشاهی پهلوی را ، بی ارزش و فاقد اهمیت جلوه دهند و با دروغ،فرافکنی،جعل و تحریف تاریخی ، با توجه به  گذشت زمان و مطلع بودن از ضعف تاریخی برخی از افراد ملت و خصوصا بی اطلاعی و یا کم اطلاعی عده ای از نوجوانان و جوانان، از وقایع آن روزگاران ، تعداد شهدا و شکنجه شدگان و آسیب دیدگان آن دوران را ، برای رد گم کردن و فرار از واقعیت مشخص ملی ، با تعداد بالای کشته شدگان دیکتاتورهای جهان هم زمان حکومت پهلوی ها، مقایسه نمایند ، تا در این فرار به جلوی سفسطه گرانه به سبک سلطنتی با یک لوث کردن و دودوزه بازی سیاسی، اصل ماجرای شکنجه و کشتار و فضای استبداد آن دوران را مخدوش نمایند ، تا در این بین حقیقت، به روش رضاخانی ذبح تاریخی شود.

با گسترش تبلیغات سیستماتیک برخی از محافل هدفمند خارجی، از شرقشناسان و خاورشناسان مغرض و جهت دار ،در این وانفسا ، باقیمانده های رژیم شاهنشاهی ، همزمان در کنار قدیس سازی و تعریف و تمجید غلوآمیز و بعضا دروغ بافی از رضا شاه و محمد رضا پهلوی ،بعنوان افرادی ایران دوست،دموکرات و مردمی،بصورت افسار گسیخته و بی ادبانه ،با اتکا به برخی از توهمات ذهنی و برداشتهای غلط و یا برخی از اسناد ضعیف و جعلی،تبلیغات مسمومی را بر علیه دین سراسر رحمت و صلح و آزادی اسلام رهایی بخش محمدی و علوی ایجاد نموده اند.

با توجه به سطور بالا، ما  در این سلسه گفتارهای مرتبط به هم در صدد دفاع عاقلانه و مستند از دین نجات بخش اسلام علوی و قرآنی هستیم ، و هم درصدد بررسی و دوباره خوانی برخی از گوشه ها ی حوادث تاریخی دوران پهلوی ، که مرتبط با بحثمان می باشدهستیم ، تا دقیقتر و بهتر دریابیم که آیا آن دو پدر و پسر ، در واقع افراد ایران دوست، مردمی و دموکرات و آزاده بودند و یا نه.

دوستان گرامی و شما اندیشمندان محترم: برای پر بار کردن این سری گفتارهای مرتبط ،با ارسال پیشنهادات،راهنمای ها و انتقادات اصولی و سازنده ، به روشن تر شدن مسائل مطرحه شده کمک و مساعدت نمایید.متشکریم.

یک تذکر ویژه :: خوانندگان محترم! برای نگارش این سری سلسله گفتارها ، از آثار و کتابها و اسناد مختلف استفاده شده است ، آنچه یک نویسنده و محقق آزاده و شرافتمند و متعهد به ارزشهای انسانی به آن باید پایبند باشد، بدون هیچ حب و بغض و تعصب جاهلانه ای از منابع مختلف و متضاد با عقاید و افکار گوناگون ، که حتی با اعتقادات مولف در تضاد آشکار است ، استفاده می نماید.از این رو مولف این سطور هم از این قاعده مستسناء نبوده است، به همین دلیل ارجاع نویسنده این مطالب به آثار،مجلات،روزنامه ها ،نشریات و کتابهای مختلف ، الزاما به معنای قبول اعتقادات و افکار و نقطه نظرات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و .....نویسندگانی که از آنها نقل می شود ندارد، و صرفا به منظور تحقیق و بررسی در مورد همان موضوعات مطرح شده می باشد و بس.

سوال مشخص :: آیا در حکومت پهلوی زندانیان سیاسی مورد اعدام،شکنجه و بدرفتاری های منافی حقوق بشر ، قرار می گرفتند یا نه؟
اگر جواب منفی است،علت آن فضای دموکراتیک و مردمی شاهان پهلوی چه بود؟
اگر جواب سوال بالا مثبت است ، چند سند و نمونه مشخص و ثبت شده را بیان نمایید؟

جواب سوال بالا :: طبق اسناد و معلومات مشخص و ثبت شده تاریخی، و بویژه شاهدان زنده در اقصی نقاط عالم، که توسط نویسندگان،محققان و خاطرات نویسانی ، با افکار و عقاید متضاد و مخالف ، گویای بدرفتاری، شکنجه های قرون وسطایی در زندانهای شاهنشاهی پهلوی ، از جمله کمیته مشترک ضد خرابکاری ، زندان  اوین، زندان قصر و .....حکایت دارد.

نمونه های گوناگون =
نمونه اول 1-:: « در حالی که چشمانم بسته بود، مرا روی صندلی آپولو نشانده و دست و پاهایم را با گیره های فلزی که در کنار آن تعبیه شده بود بستند، و به قدری گیره ها را که با پیچ بسته و سفت می شدند چرخاندند که نزدیک بود، استخوانهای دست و پایم بشکند.
آن گاه کلاهی آهنی را روی سرم گذشتند که تمام سر و گردنم در آن قرار داده شد، به طوری که دیگر نه چیزی می دیدم، و نه کلامی می شنیدم.
در این حال ناگهان با وارد آمدن اولین ضربه کابل بر کف پایم ، انگار که بمبی را در بدن من منفجر کرده باشند، تمام وجودم به آتش کشیده شد ، به طوری که ناخودآگاه فریاد کشدم که ای کاش فریاد نزده بودم ، زیرا داد و فریاد من فقط در داخل کلاه فلزی موصوف پیچید و به سان بمبی در سرم منفجر شد و به مراتب بیشتر از ضربه شلاق دردناک و کشنده بود.
ضربات شلاق با قساوت تمام یکی پس از دیگری فرود می آمد. 
بدنم مثل کوره گداخته شده و درد و رنج ناشی از آن به اعماق قلب و روح و جانم زبانه می کشید... »{2}

نمونه دوم-2 ::
« روزی دیگر در اتاق بازجویی محاسنم را به الکل آغشته نموده و سپس آتش زدند و صورتم را سوزاندند و پس از آن میله سرخ شده ای را روی لب هایم گذاشتند و در آن حال به من گفتند خودت را در آینه ببین ، خیلی خوشگل شده ای.
جواب دندان شکنی به آنها دادم که هر سه نفر بازجو به شدت عصبانی شده ، با تمام توان به جان من افتادند. در مرحله ای دیگر از سقف آویزانم کردند و با روشن نمودن چراغ زیر پاهای پانسمان شده ام ، هم پانسمان و هم پاهای زخمی را سوزاندند.
در طول روند بازجویی در حالی که مرا از سقف آویزان کرده بودند ، از بالا آب جوش قطره قطره روی سرم می چکید و در این حال بازجو که مشخص بود ، شیئی فلزی در دست دارد ، محکم به صورتم کوبید که فکم شکست و پس از آن حسینی مرا بلند کرده و به زمین زد ، و با زانو محکم به شکمم کوبید، که مثانه ام پاره شد و به بیمارستان منتقل شدم.
پس از بهبودی نسبی مرا به کمیته مشترک برگرداندند و این بار به وسیله سند ، آب جوش را از مجرای ادرار وارد مثانه ام نمودند ، و به دکتر گفتند:در مثانه اش میکروب کشت کنید. »{3}

منابع نمونه اول و دوم :
1-ماهنامه گیلان اوجا شماره 9 و 10 ، دی و بهمن1395 ، صفحات 16 و 17
2-مجله چشم انداز ایران، مقاله شکنجه خط سرخ تاریخ، (مصاحبه با یکی از افرادی که در تاریخ 1354/5/11 در رژیم پهلوی دستگیر و به هشت سال زندان محکوم شد.)دی و بهمن1392،صفحه53 ، به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند ، صفحه=89 تالیف قاسم حسن پور، چاپ سوم1386 ، انتشارات موزه عبرت ایران.
3-همان/به نقل از کتاب شکنجه گران می گویند،صفحه91 ( مصاحبه با فردی دیگر که در تاریخ1354/6/11دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد)

کدمطلب=19/5( مقاله پنجم/مطلب19}


  ادامه دارد.