۱۴۰۳ فروردین ۹, پنجشنبه

عزیزان سال نو مبارک....

عید نوروز و سال جدید1403خورشیدی را به شما دوستان و هموطنان عزیزم تبریک و تهنیت عرض میکنم. آرزوی قلبی اَم این است ، این عید و بهارخجسته 1403 ، که برای همه میهن دوستان آزاده ، جشنی ملی و باستانی میباشد ، همراه با سلامتی ، آرامش ماندگار و ترقی مادی و معنوی باشد. لبهایتان شاد و خندان ، دلهایتان امیدوار و رها و قلبهایتان مهرورز و خیررسان به هم نوعانتان باشد. سال نو مبارک ، مبارک ، مبارک..... با احترام و ارادت : #مهدی_گلمحمدی_ایرانی

۱۴۰۲ اسفند ۲۹, سه‌شنبه

سال نو مبارک

« یا مقلب القلوب و الابصار؛ یا مدبر اللیل و النهار؛ یا محول الحول و الاحوال؛ حول حالنا الی احسن الحال » فرارسیدن سال نو و عید نوروز1403خورشیدی را به همه شما دوستان گرامی ، هموطنان آزاده و میهن دوست و همه فارسی زبانان در اقصی نقاط عالم ، از جمله کشورهای افعانستان ، تاجیکستان و....تبریک و شادباش عرض مینمائیم. مدیریت و نویسندگان مجله آرامش آرزومندیم همه شما خوانندگان اندیشمند و مهربان در سلامتی و آرامش کامل جاویدان و خیر رسانی و مهر آفرینی باشید. شاد و پیروز و رها باشید. مدیریت و نویسندگان مجله تارنمای گروهی مجله آرامش

۱۴۰۲ اسفند ۱۴, دوشنبه

درگذشت پیشوای نهضت ملی و ضداستعماری ایران

پس از کودتای استعماری درباری 28مرداد1332 پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ملت ایران ، دکتر محمد مصدق ، در دادگاه نظامی شاه محاکمه شد و علی‌رغم دفاعیهٔ مستندی که از خود ارائه داد، به سه سال حبس انفرادی محکوم شد. مصدق بزرگ پس از تحمل سه سال زندان انفرادی در زندان، مصدق به دستور محمدرضاشاه پهلوی به قلعهٔ احمدآباد تبعید شد این ایرانی آزاده و میهن پرست تا پایان عمر شریف خود، در آن‌جا تحت نظارت ساواک قرار داشت و به دلیل محدودیت‌های بسیار تا به آن اندازه عرصه به او تنگ شده بود که گفتهٔ خودش، «هر روز آرزوی مرگ می‌کرد» دکتر محمد مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۴۵ خورشیدی ، بر اثر فشارهای حکومتی بر روح و جسم و جانش ، در تبعید و حصرخانگی در سن ۸۴ سالگی ظاهراً مبتلا به سرطان شد ، و در بیمارستان نجمیهٔ تهران زیر نظر مأموران ساواک درگذشت و در واقع دِق کرد و جان به جانان سپرد. مصدق کبیر به دلیل مخالفت شاه با وصیت او مبنی بر به خاک سپرده شدنش در کنار شهدای راه وطن در قیام ملی و ضد استعماری و ضد استبدادی ۳۰ تیر1331خورشیدی در قبرستان ابن بابویه ، در ملک شخصی‌اش واقع در قلعهٔ احمدآباد به صورت امانت به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش پررهرو باد. منابع ویکی پدیا و کتاب مصدق، غلام حسین. مصاحبه غلام حسین مصدق (فرزند محمد مصدق) با تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد. دانشگاه هاروارد. به مناسبت14اسفند ، روز جاودانه شدن #دکتر_محمد_مصدق ، رهبر و پیشوای نهضت ملی و ضد استعماری ملت ایران. شعر مرثیه درخت دکتر شفیعی کدکنی در سوگ مصدق بزرگ محمدرضا شفیعی‌کدکنی خاطره خود را در مورد روز درگذشت مصدق این گونه روایت می‌کند :: کیهان در گوشه صفحه اول خبر مرگ مصدق را چاپ کرده بود. مدتی به روزنامه خیره شدم و خطاب به مصدق عباراتی گفتم، که خب، پیرمرد بالاخره... یک‌باره زدم زیر گریه؛ از آن گریه‌های عجیب‌و‌غریب که کمتر در عمرم بر من مسلط شده است. رضا سیدحسینی دست مرا گرفته بود و می‌کشید که بی‌صدا، الان می‌آیند و ما را می‌گیرند و من همان‌طور نعره می‌زدم. بالاخره از او جدا شدم و خودم را رساندم به خانه‌مان. منزلی بود در خیابان شیخ هادی... با یکی از هم‌کلاسی‌های هم‌شهری‌ام اجاره کرده بودم. گریه‌کنان رفتم به خانه و در آنجا شعر «مرثیه درخت» را سرودم: شعر مرثیه_درخت : دیگر کدام روزنه، دیگر کدام صبح خوابِ بلند و تیره ی دریا را -آشفته و عبوس - تعبیر می‌کند؟ من می‌شنیدم از لبِ برگ -این زبان سبز - در خوابِ نیم‌شب که سرودش را در آب جویبار، بدین گونه شسته بود: -در سوگت‌ ای درختِ تناور! ‌ای آیتِ خجسته ی در خویش زیستن! ما را حتی امانِ گریه ندادند. من، اولین سپیده ی بیدارِ باغ را -آمیخته به خونِ طراوت- در خوابِ برگهای تو دیدم من، اولین ترنّمِ مرغانِ صبح را -بیدارِ روشناییِ رویانِرودبار- در گل فشانی تو شنیدم. دیدند بادها کان شاخ و برگهای مقدّس -این سال و سالیان که شبی مرگواره بود- در سایه ی حصار تو پوسید دریوار، دیوارِ بی کرانیِ تنهاییِ تو- یا دیوارِ باستانیِ تردیدهای من نگذاشت شاخه های تو دیگر در خنده ی سپیده ببالند حتی، نگذاشت قمریانِ پریشان (اینان که مرگِ یک گلِ نرگس را یک ماه پیش تر آسان گریستند) در سوکِ ساکتِ تو بنالند. گیرم، بیرون ازین حصار کسی نیست گیرم در آن کرانه نگویند کاین موجِ روشناییِ مشرق -بر نخل‌های تشنه ی صحرا، یمن، عدن... یا آب‌های ساحلیِ نیل- از بخششِ کدام سپیده‌ست اما، من از نگاهِ آینه -هرچند تیره، تار- شرمنده‌ام که: آه در سکوت‌ ای درختِ تناور، ای آیتِ خجسته ی در خویش زیستن، بالیدن و شکفتن، در خویش بارورشدن از خویش، در خاکِ خویش ریشه‌دواندن ما را حتی امان گریه ندادند. دکتر محمد رضا شفعی کدکنی ‏( م . سرشک ‏) - 15 اسفند 1345خورشیدی. #دکتر_محمد_مصدق #دکترشفیعی_کدکنی

۱۴۰۲ دی ۱۰, یکشنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-4

‍ ‍ ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قسمت چهارم. 11- ادغام نیروهای مسلح و نظامی قزاق و ژاندارمری. نیروهای مسلح ژاندارمری قبل و بعد بعد انقلاب مشروطه ، تحت تعلیم و آموزش سوئدیها قرار داشتند. برخلاف نیروهای مسلح قزاق ؛ اکثر افسران ایرانی ژاندارمری افرادی وطن دوست و ملی گرا بودند. نیروهای مسلح دیویزیون قزاق که فرماندهی عالی و کلان آن از دوره ناصر الدین شاه که وارد ایران شدند ، نخست وابسته به روسیه تزاری بودند ، و تمامی خدمات ، آموزش و حقوق سربازان قزاق توسط سرکردگان روسیه تزاری کارسازی و پرداخت میشد. کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ شمسی ، تحت حمایت لجستیکی ، مالی و معنوی بخشی از نیروی سیاسی و نظامی یک کشور بیگانه یعنی ژنرال آیرونسایدانگلیسی فرمانده کل نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران به مرحله اجرایی درآمد. سیدضیاء الدین طباطبایی دیبا و رضاخان میرپنج ، با موفقیت این کودتا را به نتیجه دلخواه رساندند و دولت وقت را ساقط و خود مصدر امور سیاسی کشور شدند. البته طبق تعهداتی که رضاخان به آیرونساید داد ، این کودتا هیچ خطر و مشکلی برای پادشاهی احمدشاه قاجار ایجاد نکرد. ( خاطرات وسفرنامه ژنرال آیرونساید-به ضمیمه اسناد و مکاتبات وزارت خارجه انگلیس-ترجمه :بهروز قزوینی ). بریتانیایی ها از طریق کمیته زرگنده در طراحی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹خورشیدی یا آنچه بعداً رهبران می‌بایست انجام می‌دادند، نقش داشتند. منبع : الف-نیکی آر. کدی: ایران دوره قاجار و برآمدن رضاشاه پهلوی - مهدی حقیقت خواه ص 137 . ب- میخاییل زیرینسکی: قدرت سلطنت و دیکتاتوری (انگلستان و برآمدن رضاشاه پهلوی ) ص 24 . به فرمان احمدشاه ، رضاخان ،لقب سردار سپهی را نصیب خود کرد. 12- در دوران رضاشاه یک ارتش یکپارچه و نوین صورت عینی و عملی به خودگرفت. ایجاد یک ارتش ملی و یکپارچه نظامی از سری قوانین مدون و ثبت شده ، در دوره های نخست افتتاح مجلس شورای ملی بعد از انقلاب مشروطه بود. نکته تاسف آور در رابطه با این ارتش نوین رضاشاهی اینکه ، تنها چند ساعت یا با اندکی تسامح ، نهایتاً سه روز در مقابل نیروهای متخاصم روسیه و انگلیس توان ایستادگی داشت ؛ ولی نهایتاً با فرار کردن اکثریت فرماندهان کل ، آن ارتش رضاشاهی که وابسته به نیروی ملت نبود ، همچون برف در آفتاب تموز آب شد ، و از هم پاشید. از دلایل اصلی از هم پاشیدگی سریع ارتش رضاشاهی این بود که ، پاسبانها و محافظان سنتی مرزهای ایران یکپارچه ما ، یعنی رهبران ، سران و مردم دلاور از همه ملیتها ، اقوام و عشایر از لُرها، کردها ، بلوچها ، خراسانیها و ...که قرنها به صورت سنتی ، جان برکفانه و با ایمان ، همراه با عِرقِ ملی و میهنی ، یکی از حافظان اصلیِ مرزها و تمامیت ارضی ایران بودند ؛ توسط نیروهای تحت امر رضا شاه یا اعدام و تبعید شدند ، و یا منزوی و خانه نشین ، و یا بی انگیزه و عصبانی شدند ، و بر علیه قوانین و نظم و نظام تمرکزگرا ، امرانه و خشک رضاخانی ، که برخلاف نظر افرادی چون فروغی ها، مصدقها ، مدرسها ، دولت آبادیها و ... ، اثری از کار علمی تدریجی و گام به گام ، و زمینه سازیهای فرهنگی و اجتماعی در آن مشهود نبود ، شوریدند و دست به قیامهای کوچک و بزرگ مسلحانه زدند ، که توسط ارتش سرکوب شدند. 13- سرکوبهای سیاسی و اجتماعی ، و عدم وجود آزادی و احترام به رای و نظر مردم و خردمندان ، توسط حکام دیکتاتور و مستبدی همچون موسولینی ها ، استالین ها ، هیتلرها ، فرانکوها و...، هر چند کارهای بزرگ و کوچک در عرصه های صنعتی ، بهداشتی ، امنیتی و نظامی کرده باشند ؛ و یا با ایجاد کارخانه های کوچک و بزرگ در ایران که اثری از صنایع مادر در آن نبود ، و نهایتاً همان کارخانه های نساجی و غیره که با پول ملت و دولت خریداری شده بود ، مالکیت ۶دانگ آن بنام پادشاه وقت یعنی پهلوی اول ثبت میشد ، و این لجام گسیختگی و از هم پاشیدگی و استبداد سیاسی ، که با اعدامها ، تبعیدها و حصرهای خانگی توسط رضاشاه همراه بود ، موجب خالی شدن دوستان و دولتیان خادم و کسانی که در پادشاهی او نقش کلیدی داشتند مانند : سردار اسعد بختیاری ، تیمور تاش ، عبدالحسین دیبا ، نصرت الله فیروز و ...در زندانها با آمپول هوا پزشک احمدی به قتل رسیدند ، یا همانند داورها و سردار تنکابنی ، فرمانفرما ، تدین ، زین العابدین رهنما ، فروغی ، صولت الدوله قشقایی ها ، خان بابا اسعد ها ، علی مردان خان بختیاریها و و و....یا اعدام و تیرباران شدند و یا خودکشی شدند و یا منزوی و تبعید گشتند و در نتیجه از صحنه سیاسی کشور حذف گشتند. این بود که رضا شاه با سه خط تلگراف استعمار انگلیس روانه تبعید شد ، تا هم از دست مردم ناراضی و انقلابی خلاص شوند ، و هم استعمار و دول بیگانه بخصوص انگلیس ، بعد از گفتگو و لابی با محمدعلی فروغی ، با فراغ بال ، پسر جوانش محمدرضاپهلوی را برای پیش بردن مقاصد شوم سیاسی خود بر تخت پادشاهی ایران نشاندند. لشگر نظامی متفقین در ادامه جنگ جهانی دوم ، در سوم شهریور۱۳۲۰ش ، خاک کشورمان را به بهانه حضور نیروهای نازی آلمان هیتلری اشغال نمودند. از عواقب وخامت بار این سیاستهای استعماری و ضدمردمی انگلیس و روسیه ، که موجب اشغال خاک وطنمان شد ، قحطی، بیماری و مرگ میلیونها ایرانی بود ، که یک رویدادی دلخراش و ملی که میتوان از آن به عنوان جنایتی جنگی علیه بشریت نام برد. 14-- شور بختانه سیاستهای تک محوری و مستبدانه و فرمان فقط فرمان پادشاه قوی شوکت ، موجب از بین رفتن نیروهای جوان و خردمند این مرز و بوم شد ، و ملت را از فرهنگ ترقی ساز و مدرن جمع گرایی ، نوع دوستی ، و روشهای درست گفتگو ، دیالوگ و تحمل دیدگاهای مخالف بی بهره ساخت ، و دهها سال از ملت متمدن دنیا عقب گرد نمودیم. اگر استبداد شاهانه نبود و تا حدود زیادی مانند سلطنت مشروطه دوران احمد شاه قاجار ،که درست نقطه متقابل پدر آدمکش و ضد مشروطه اش بود ؛ رضاشاه پهلوی اگر طبق قانون اساسی مشروطیت فقط سلطنت میکرد و نه دخالت در امور کشور ، و کار سیاست لشگری و کشوری در عرصه های اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و...را به نخست وزیران و وزرای دولت و نمایندگان مجلس شورا میداد،همان نوادگان تاریخی مبارزان و جان برکفان دلیران تنگستان و دشتستان ، و بیشتر نیروهای مردمِ انقلابی از الوار و اکراد سلحشور ، و از عشایر وطن پرست قشقایی ، بختیاری ، بویر احمدی و ...در مقابل نیروهای اشغالگر روسیه و انگلیس دلاورانه می ایستادند. ناگفته نماند که صدالبته در یک تحلیل علمی و واقع بینانه تاریخی ، جایی برای اگرها و شایدها که فقط نمایانگر آرزوهای دست نیافته ما است ، نمیباشد. به دلیل حکومت استبدادی رضاشاه و عدم پشتوانه مردمی ، دیگر خبری از آن دلاوران و آزادگان کشورمان،همچون گذشته باشکوه تاریخی ،جان شیرین خود را تقدیم آزادی و حفظ تمامیت و یکپارچگی خاک ایران زمین زیبا می کردند ، نبود. وطن ما مامن آزادیخواهانی همچون بابک خرم الدین ها ، مزدکها ، یعقوب لیثها ، ستارخانها ، باقرخانها ، رئیس علی دلواریها ، سردار بی بی مریم بختیاریها ، شیخ محمد خیابانی ها ، میرزاکوچک خان جنگلی ها ، کلنل محمد تقی پسیانها ، علی مردان خان بختیاری ها معرف به شیر علی مردون پسر مبارز مشروطه خواه سردار بی بی مریم، تیریاران شده در دوران پهلوی اول ، خان بابااسعد بختیاریها ، استاد و دانشمند ایرانی دکتر تقی ارانی ها ، کارگر مطبعه و از اعضای شاخص اتحادیه کارگران ایران محمد حجازی ها ، شاعر و نویسنده مرتضی کیوانهااعدام شده در دوران پهلوی ، استاد کامران نجات الهی ها ، دکتر خانعلی ها ، بیژن جزنیها ، فاطمه امینی ها ، مرضیه اسکویی ها ، خسرو گلسرخیها ، کریمپور شیرازی ها ، دکتر محمدمصدق ها ، دکتر حسین فاطمی ها ، سرگرد محمود سُخایی ها ، مجاهد شهید والامقامِ ، راه آزادی و استقلال میهن عالم دینی سید حسن مدرس ها ، شکنجه شده شهید سید محمدرضا سعیدی ها و ....بود ، که در راه استقلال و آزادی میهن در مقابل دشمنان این خاک ایستادند و جاودانه تاریخ گل افشان و خونبار ایران زمین زیبا شدند. روانشان شاد ، یادشان گرامی ، و راهشان پررهرو باد. نویسنده : #مهدی_گلمحمدی ادامه دارد.

۱۴۰۲ آبان ۲۰, شنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-3

‍ ‍
ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قسمت سوم-3 توجه : جرقه اولیه ذهنی نگارش این مقاله توسط مولف ، بعد از دیدن یک #کلیپ کوتاهی از تهران سال ۱۳۱۲خورشیدی ، دورانِ #رضا_شاه ، زده شد ، و در نتیجه این مقاله به نگارش درآمد. ۶- به‌صورت تیتر وار یک سری خدماتی که در منابع تاریخی به دوران ناصرالدین شاه و صدراعظم و وزرای خردمندش مانند امیرکبیر و علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه نسبت میدهند ، میپردازیم : ساخت اولین مدرسه‌ ایران اولین پادشاه سفرکرده ایران به اروپا تأسیس شورای دولت و شش وزارتخانه. تأسیس عدلیه اعظم و دیوان مظالم. ضرب نخستین سکه نوین. تأسیس نخستین بانک در ایران چاپ اولین اسکناس چاپ اولین تمبر ارسال نخستین تلگراف در ایران ایجاد اولین خیابان مدرن تأسیس اولین موزه ملی تأسیس اولین باغ‌وحش ساخت اولین عمارت 5 طبقه اولین ساعت ایران اولین قطار ایران نخستین مجسمه شهری ایران نخستین کارخانه صنعتی ایران نخستین عکاس‌خانه ایران اولین عکس‌برداری و اولین پادشاه عکاس. ایجاد مدارس جدید بجای مکتب خانه در زمان ناصرالدین‌شاه. ایجاد بلدیه ( شهرداری) در زمان ناصرالدین‌شاه و ... منبع : مقاله بلند دوران قاجار بدون عینک پهلوی. ۷- ایجاد آموزش عالی و یا همان دانشگاه در ایران ، در زمان ناصرالدین‌شاه : تأسیس دارالفنون توسط امیر کبیر سردار عباس میرزا در دوران فتحعلی شاه ، در پُست نایب السلطنه اولین بار تعدادی دانشجوی بورسیه را جهت تحصیلات به اروپا اعزام داشت. در سال1811بود که ایران نخستین دانشجوی خود را به خارج از کشور اعزام داشت. این رقم در سال1930میلادی در دوران رضاشاه فراتر از 1500دانشجو بود. نکته بسیار مهم این میباشد که ، دانشگاه تهران اولین دانشگاه ایران نیست، بلکه حاصل ادغام و تجمیع چند مدرسه عالی موجود در دوران قاجاریه بود. دانشگاه تهران که در دوران پادشاهی رضاشاه افتتاح شد ؛ اولین مرکز عالی بود ، که نام دانشگاه ، دقت کنید فقط نام دانشگاه برای آن انتخاب شد. قبل آن دانشگاه‌هایی به نام موسسه مدارس عالی و ... در ایران بود ، ولی نام دانشگاه با تأسیس دانشگاه تهران ابداع و همگانی شد. ادغام مؤسسات عالی زیر موجب افتتاح دانشگاهی به نام دانشگاه تهران شد : با ادغام کردن دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی، مدرسه فلاحت مظفر (اولین مدرسه کشاورزی در ایران)، مدرسه صنایع و هنر (تأسیس توسط کمال‌الملک)، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق، و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران دایر گشت. منبع : ۱-تاریخ معاصر ایران در دوره قاجار-انتشارات بدرقه جاویدان- محمود حکیمی. ۲-مقاله بلند دوران قاجار بدون عینک پهلوی-محمد برزگر. ۸- تاسیس سازمان ثبت احوال و سازمان ثبت اسناد جدیدتر و مدرن تر در دوران پادشاهی رضاشاه. ۹- ایجاد امنیت عمومی در دوره رضاشاه ، متاسفانه با نادیده گرفتن امنیت اقتصادی و اجتماعی مردم با غصب اموال ملت توسط سازمان املاک شاهنشاهی و دستگیری ، زندانی نمودن ، شکنجه و اعدامِ آزادیخواهان و دگر اندیشان وطن دوست؛ و اعضای احزاب و گروهها و اتحادیه های کارگری و جمعیت زنان آزاده و ...توام شد. اجرای قانون نظام وظیفه اجباری در تمام نقاط کشور (مصوب 1304). تاسیس راه آهن شمال جنوب ایران ، با بودجه داخلی بر سر مالیات های قند و شکر از مردم. دولت بریتانیا از‌‌ همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط‌‌ آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و سپس شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود. در جنگ جهانی دوم با حمله هیتلر به شوروی،و با اتحاد دو کشور متخاصم شوروی و انگلیس،ایران درشهریور۲۰ اشغال شد. راه‌آهن جنوب به شمال که در آن زمان هم‌مرز با شوروی بود شاید از جنبه نظامی مهم‌تر از جنبه‌های تجاری بوده باشد. چنان‌که رضاشاه خطاب به مأمور تبعید خود یعنی سر کلار مونت اسکراین می‌گوید: «شما می‌گویید که به ایران به عنوان یک کانال ارتباطی جهت حمل تجهیزات جنگی مثل تانک و توپ به شوروی احتیاج داشتید. بسیار خوب ولی اگر به جای انجام عملیات اسفبار در مملکت،‌ قبلاً‌ مرا از موضوع مطلع می‌کردید من می‌توانستم تمام راه‌آهن سراسری ایران را در اختیارتان بگذارم». دکتر مصدق که یکی از مخالفان احداث ‌راه‌آهن جنوب به شمال بود به جنبه‌های اقتصادی و نظامی آن اشاره می‌کند: «برای ایجاد راه دو خط بیشتر نیست، آنکه ترانزیت بین‌المللی دارد ما را به بهشت می‌برد و راهی که به‌منظور سوق‌الجیشی ساخته می‌شود ما را به جهنم و علت بدبختی‌های ما هم در جنگ بین‌الملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت فقید ساخته بود». (فرهاد رستمی،‌ پهلوی‌ها، تهران،‌ مؤسسه مطالعات تایرخ معاصر ایران،‌ 1387، ج 1. صص 31 ـ 32.) ساخت اولین فرودگاه مهم در کشور بنام فرودگاه مهر آباد در سال ۱۳۱۸خورشیدی و... به قلم : #مهدی_گلمحمدی ادامه دارد.

۱۴۰۲ آبان ۹, سه‌شنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-2

#مدرنیسم_مستبدانه - قسمت دوم-2 با توجه به دیدگاههای پژوهشگران داخلی و خارجی در پیرامون تحولات سیاسی و اجتماعی کشورمان ؛ ایران بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش، از دوران فئودالی و نیمه استعماری ، به دوران بورژوا ملاک در عصر رضاشاهی تبدیل میشود. طرح ایجاد یک ارتش نوین و تشکیل شدن حاکمیت مرکز گرا ، از سالها قبل تر از کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ ؛ در مجالس شورای ملی بعد از انقلاب مشروطیت مطرح بود ، که نهایتاً توسط یک سری عوامل موجود دوران پادشاهی رضاشاه ، جامعه عمل کامل پوشید. با یک مثال عینی مطالب مطرح شده را روشن تر میکنیم. بعد پایان جنگ ، در دهه ۱۳۷۰ در دوران قدرت سیاسی تکنوتراتها ، دهها مورد جاده سازی ، سدسازی و ساختن دهها تونل و کارخانه های صنعتی و.... تاسیس شد ، و به غالب منازل مردم در شهرها و روستاهای کشورمان تلفن ، آب و گاز لوله کشی شده به جای نفت و بخاری ارج و ...آمد. سالها بعدتر در دوران ریاست احمدی نژاد بر قوه مجریه کشور ، انواع کامپیوترها و تلفن همراه نوین ، تلفن ایرانسل و... از ابزار آلات تکنولوژی و پیشرفتهای جدید جهانی ، از کشورهای خارجی اروپایی و...مانند اکثر کشورهای همسایه و جهان ، وارد وطن ما نیز شد. در واقع به تعابیر محققان و دست اندرکاران اقتصادی جهان ، اینک دنیا با طرحهای دول قدرتمند و تاثیرگذار، فارغ از هر بدی و خوبی روشها و راهکارهای آنها همچون شیوع فرهنگ غلط مصرف گرایی صرف ، تجملگرایی ، شیوع سیستم سرمایه داری و ... ، ظاهراً تبدیل به یک دهکده ای جهانی شده است. به همین دلیل این از نتایج و دستاوردهای پیشرفتهای تکنولوژی و صنعت جهانی ، خواه و ناخواه ، به وطن ما نیز سرازیر گشت ، و در بین آحاد ملت همه گیر و گسترده شد. آیا ما اینک مثلاً میتوانیم ، بخشی یا تمامی اعتبار و کردیت( credit ) ؛ آن ساخت و سازهای جاده ها ، تونلها ، راه آهن و ... بصورت واقعی ، تا رشد بادکنکی ، ظاهری و روبنایی اقتصادی در دوران رضا شاه را تنها و منحصراً تنها به او نسبت دهیم؟ -۱ و یا این نکات زیر را در نظر بگیریم که ، در فرایند یک پروسه ترقی و سازندگی اقتصادی در هر کشوری ، به عوامل و دلایل گوناگونی میتواند مرتبط و متصل باشد : از جمله ارتباطات فرهنگی ، سیاسی ؛ و تبادلات و واردات و صادرات اقتصادی ما بین کشورها بر فرهنگ ، اقتصاد و سیاست کشورهای دیگر ، خواه ناخواه تاثیرات بلافصلی دارد. وقتی روابط و مناسبتهای اقتصادی و ...در کشوری مثل ایران ، از دوران فئودالی و نیمه استعماری به دوران بورژوا ملاک قدم میگذارد ، و با کشورهای صنعتی و پیشرفته آن روزگار نظیر آلمان و انگلیس و ...و ایجاد روابط اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی در پیش میگیرد ، به صورت مستقیم و غیر مستقیم ، بی آنکه حاکمان و دولتیان بخواهند ، مسائلی نظیر حق و حقوق انسانی ، ساخت و ساز کارخانجات کوچک و بزرگ و....و انواع امکانات مادی دنیای جدید وارد کشورهای دوست میگردد ، و بر روی فکر و فرهنگ و روبط ما بین ملت و دولت ، و حتی روابط و مناسبات ما بین انسانها اثرگذار میباشد. از سویی دیگر ، یا انواع ساخت و ساز آسمان خراشها همچون برج میلادها و واردات اتوموبیلهای گران قیمت خارجی از شرق و غرب عالم ، و سرازیر شدن تلفنهای رنگارنگ همراه ، ماهواره ، تبلت و لپ تابهای مختلف با کارایی مهندسی و اجرایی بسیار بالا و ...در سالهای پایانی قرن بیستم ، یعنی دو سال پایانی دهه۶۰ و بخصوص در دو دهه ۷۰ و ۸۰شمسی ، تنها و تنها مربوط به ریاستهای قوه مجریه آن روزگار ، که به دوران به اصطلاح سازندگی و اصلاحات معروف شده بود ، میباشد؟ با توجه به مثالهای عینی و واقعی بالا ،میتوان چنین نتیجه گرفت : تمامی دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و ... دنیای صنعتی و مدرن دیروزی و امروزی ، که به کشورهای شرقی همچون کشور مان ایران زمین زیبا روانه گشت ، محصول تلاش جمعی انسانهای خردمندِ دنیای متمدن بود ؛ که صد البته در این میان محققان ، دانشمندان ، مهندسان ، مخترعان ، نویسندگان و اهل خرد و دانش ایرانی ، در شکل گیری و تحقق این همه آثار مثبت تمدن ، تجدد و ترقی علمی،صنعتی و تکنولوژی جهانی ، سهیم و تاثیرگذار میباشند. در قسمت زیر به نمونه هایی از پیشرفتهای جهانی که در این یک قرن و نیم تاریخ وارد کشورمان شد ، و در عرصه های علمی ، صنعتی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی تاثیر بلافصلی داشت ، یک اشاره ای مختصر ، فشرده و گذرا می کنیم : ۱- آسفالت جاده ها ، تاسیس کارخانجات نساجی ، تاسیس پل ورسک ، شروع به کار رادیو تهران در سال۱۳۱۹ ، و ساخت و ساز مراکز فرهنگی و آموزشی در دوران رضاشاه ؛ ۲- تاسیس دارالفنون با اساتید خارجی و تدریس رشته های طب ، مهندسی ، ریاضیات ، ارتش نوین( بنیچه ) و ....در عصر ناصرالدین شاه با همت و بنیانگذاری سردار ترقی و سازندگی امیر کبیر ؛ ۳- آمدن دوربین عکاسی ، تاسیس برخی کارخانجات جدید ، انواع مسلسل و سلاحهای جدید خریداری شده در دوران مظفر الدین شاه به ایران ؛ ۴- تشکیل مجلس شورای ملی ، عدالتخانه مدرن ، ثبت احوال ، تاسیس مدرسه عالی علوم سیاسی ، مدرسه عالی حقوق( استادان برای دانش طلبان آن روز در رشته های حقوق وعلوم سیاسی تدریس میکردند ) ، و در واقع موسسه های آموزشی عالی مختلف بعد از انقلاب مشروطه تاسیس و آغاز به کار نمود. ۵- ورود مدرنیته و ترقی علمی و صنعتی جهانی در دنیای بعد از انقلاب مشروطیت ایران ، بخصوص در نقطه اوج آن پیشرفتها ، در دوران تنها پادشاه مشروطه خواه و تاحدود زیادی دموکرات و قانونگرا برخلاف پدر دیکتاتور و مستبدش ، یعنی سلطان احمد شاه قاجار ؛ همچون آزادی احزاب ، آزادی بیان ، نشر و گسترش نشریه جات و روزنامه های فروان با رویکرد عدالتخواهانه و آزادیخواهانه ، ساخت و ساز مدارس و موسسه های علمی ، کارخانجات و.... ( منبع : کتاب گنج شایگان -جمالزاده ) پی نوشته : ۱-اگر چه باید این نکته را فراموش نکرد که بعد از انقلاب مشروطیت ، پادشاه فقط سلطنت می کرد و نه دخالت. در واقع کارهای اجرایی و سازندگی بر اساس قوانین مشروطه مربوط به دولت ، نخست وزیر و نمایندگان مجلس شورای ملی میباشد، و شاه تنها توشیح کننده و امضاء کننده مصوبات مجلس و نخست وزیر منتخب شده و کارهای تشریفاتی میباشد و بس. #پهلوی_اول #تاریخ_عصرپهلوی #تاریخ_معاصر_ایران به قلم :#مهدی_گلمحمدی ایرانی ادامه دارد.

۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه

جنایت پهلوی دوم در آذربایجان

بيست و يکم آذر روز کشتار مردم استان آذربایجان ایران توسط ارتش تحت اوامر شاه بود نه روز نجات آذربایجان ایران :: توجه مهم :: مطالب زیر از دو سایت مختلف و دو کتاب برداشت شده است ، و نظر سیاسی نویسندگان مربوط به خودشان است ، نه منتشر کننده این کلیپ و مطالب زیرین. ميرقاسم چشم‌ آذر، تعداد كشته‌شدگان را 25 هزار نفر ذكر می‌كند و ابوالحسن تفريشيان آن را 20 هزار نفر.‌8 خليل ملكی 15 هزار نفر‌(خاطرات سياسی، ص 376) ذكر كرده‌اند. بعضی از منابع تركی، افزون بر 10 هزار نفر قيد كرده‌اند.‌‌* ( آذربايجان دمكرات فرقه‌سی، ج2، باكو 1969، ص۵) منتقد ادبی کشور عزیزمان ایران آقای عبدالعلی دستغیب ، از تبعید آذربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت "من در شیراز متولد شدم... اولین مطلب جدی که نوشتم و خیلی هم سر و صدا کرد، مطلبی بود درباره تبعیدی‌های آذربایجان و در روزنامه ای که دکتر انور خامه ای چاپ می‌کرد چاپ شد و جالب است بدانید که این مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دلیل "غائله" آذربایجان به نقاط بد آب و هوا تبعید کرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذری...را به جهرم، عده ای را به لار و عده دیگری را به بندرعباس بردند. عده ای را که به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبکتر است، چون هوای جهرم نسبت به هوای لار و بندر عباس ملایمتر است. زن و مرد و بچه در عسرت و سختی بودند و من با دیدن آنها خیلی متأثر شدم. مقاله‌ای درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دکتر انور خامه‌ای آن را در روزنامه حجار چاپ کرد." قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" ارتش ایران با تاسی از ارتش بی‌رحم و افسران عقده‌ای جنایات زیادی که در تاریخ آذربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند.از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آذربایجان سابقه نداشته است. در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان می‌کند: "... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیده‌ام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم می‌آید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازه‌ها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا می‌توانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباس‌هایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس می‌کنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود" . در مورد ۲۶ آذر روز جشن کتاب سوزان ایرانیان که در تمامی‌ شهر‌های آذربایجان بر پا گشت دکتر احمد ساعی در خاطرات خود درخوی در مصاحبه با مجله «خوی نگار» چنین می‌گوید: "تحصیلات ابتدائی را در مدرسه‌ای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم. کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد. کتابهای مان به زبان ترکی بود و معلم، دیکته را هم به زبان ترکی می‌گفت. فکر می‌کنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه، به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم. تل بزرگی از کتاب‌ها جمع شد و همه را آتش زدند. در دنیای بچگی، هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر می‌کردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت!" پایان.