۱۴۰۳ مهر ۳۰, دوشنبه

از خون جوانان وطن لاله دمیده

شهادت جوان ترین وزیرخارجه ایراندر رژیم پهلوی دوم :: #مطلب_روز نوزدهم آبان ۱۳۳۳، تيرباران جوان‌ترين وزير خارجه تاریخ ايران دکتر حسین فاطمی به گناه!؟ «ما سه سال در این کشور حکومت کردیم و یکنفر از مخالفین خود را نکشتیم. برای اینکه ما نیامده بودیم برادر کشی کنیم. ما برای آن قیام کردیم که ایران را متحد کرده و دست خارجی را از کشور کوتاه کنیم.»(دکتر حسین فاطمی) وی در روزهای آخر به زحمت به زندگی ادامه می‌داد و پزشکانی که از او عیادت کرده بودند بعدها اعتراف کردند «که فلج ناشی از گلوله (ترور به دست فدائیان اسلام) و بعد چاقوی چاقو کشان تا نیمه بدن آن مرحوم را از کار انداخته بود.» در هیچ کجای دنیا بیمار تب داری را که قادر به حرکت نیست ، اعدام نمی‌کنند. اینگونه است که دکتر فاطمی در یکی از آخرین نامه‌هایش پس از صدور حکم اعدام می‌نویسد: «در این موقع که یک ساعت از صدور رای دستوری می‌گذرد، یک ذره ناراحت نیستم. زیرا اگر آن افتخار را پیدا کنم که در راه وطنم این نیمه‌ جان را بگذارم، درست در راه حقیقی خودش صرف شده است». ساعت چهار و هفت دقیقه بامداد روز چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۳۳۳، تیمور بختیار فرماندار نظامی و سرتیپ آزموده دادستان ارتش و عده دیگری به زندان رفتند و حکم اعدام دکتر حسین فاطمی را، در لشکر ۲ زرهی به وی ابلاغ کردند. آزموده به فاطمی گفت اعلیحضرت با تقاضای (فرجام) شما موافقت نفرمودند... آزموده از او خواست تا اگر تقاضایی دارد بگوید و دکتر فاطمی خواهان دیدار با خانواده و ملاقات با دکتر مصدق و صحبتی با افسران شد که آزموده با خشم به او گفت: «هنوز هم دست از سر این مرد بر نمی‌داری؟» و دکتر فاطمی تنها توانست چند لحظه‌ای با دکتر شایگان و مهندس رضوی خداحافظی کند که خاطره آن تا سال‌ها باقی ماند. فاطمی، مصدق را وصی خود قرار داد. دکتر شایگان گفته است: وقتی برای وداع پیشانیش را بوسیدم، متوجه شدم که بسیار گرم است و در آتش تبی شدید می‌سوزد. اعدام یک بیمار آن هم در آن حال در هیچ یک از کشورهای متمدن جهان سابقه ندارد. هنگام اجرای حکم، در حالی که هوا به شدت سرد بود روی همان پیراهنی که داشت یک پیژامه پشمی پوشیده و با همان پیراهن و پیژامه و کفش سرپایی که روی آن مخمل قهوه ای بود آماده ایستاد.... هشت گلوله تیر از دهانه لوله تفنگ‌های چهار مامور، دو نفر ایستاده و دو نفر نشسته شلیک شد. دو تیر درست در روی هم به قلب و شش تیر دیگر به سینه... در نهایت یک تیر خلاص هم به شقیقه‌اش شلیک شد[به وسیله تیمور بختیار] . آخرین کلامش «زنده باد مصدق» و «پاینده ایران» بود. به این ترتیب کتاب کم قطر زندگی، ولی پر از افتخار جوان ترین وزیر امور خارجه ایران پایان یافت. بر روی سنگ آرامگاه او چنین نوشته شده است :بر سر تربت ما چون گذری همت خواه/ که زیارتگه رندان جهان خواهد بود محمد علی سفری - قلم و سیاست- جلد دوم – انتشارات نامک- ص ۱۵ خاطرات و مبارزات دکتر حسین فاطمی-بهرام افراسیابی، ص ۳۴۱، ۳۵۴ و ۳۵۵ سرهنگ غلامرضا نجاتی – جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ص ۴۷۲-۴۷۳ منبع : #مصدق_به_روایت_تاریخ_و_اسناد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر