۱۴۰۲ دی ۱۰, یکشنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-4

‍ ‍ ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قسمت چهارم. 11- ادغام نیروهای مسلح و نظامی قزاق و ژاندارمری. نیروهای مسلح ژاندارمری قبل و بعد بعد انقلاب مشروطه ، تحت تعلیم و آموزش سوئدیها قرار داشتند. برخلاف نیروهای مسلح قزاق ؛ اکثر افسران ایرانی ژاندارمری افرادی وطن دوست و ملی گرا بودند. نیروهای مسلح دیویزیون قزاق که فرماندهی عالی و کلان آن از دوره ناصر الدین شاه که وارد ایران شدند ، نخست وابسته به روسیه تزاری بودند ، و تمامی خدمات ، آموزش و حقوق سربازان قزاق توسط سرکردگان روسیه تزاری کارسازی و پرداخت میشد. کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ شمسی ، تحت حمایت لجستیکی ، مالی و معنوی بخشی از نیروی سیاسی و نظامی یک کشور بیگانه یعنی ژنرال آیرونسایدانگلیسی فرمانده کل نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران به مرحله اجرایی درآمد. سیدضیاء الدین طباطبایی دیبا و رضاخان میرپنج ، با موفقیت این کودتا را به نتیجه دلخواه رساندند و دولت وقت را ساقط و خود مصدر امور سیاسی کشور شدند. البته طبق تعهداتی که رضاخان به آیرونساید داد ، این کودتا هیچ خطر و مشکلی برای پادشاهی احمدشاه قاجار ایجاد نکرد. ( خاطرات وسفرنامه ژنرال آیرونساید-به ضمیمه اسناد و مکاتبات وزارت خارجه انگلیس-ترجمه :بهروز قزوینی ). بریتانیایی ها از طریق کمیته زرگنده در طراحی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹خورشیدی یا آنچه بعداً رهبران می‌بایست انجام می‌دادند، نقش داشتند. منبع : الف-نیکی آر. کدی: ایران دوره قاجار و برآمدن رضاشاه پهلوی - مهدی حقیقت خواه ص 137 . ب- میخاییل زیرینسکی: قدرت سلطنت و دیکتاتوری (انگلستان و برآمدن رضاشاه پهلوی ) ص 24 . به فرمان احمدشاه ، رضاخان ،لقب سردار سپهی را نصیب خود کرد. 12- در دوران رضاشاه یک ارتش یکپارچه و نوین صورت عینی و عملی به خودگرفت. ایجاد یک ارتش ملی و یکپارچه نظامی از سری قوانین مدون و ثبت شده ، در دوره های نخست افتتاح مجلس شورای ملی بعد از انقلاب مشروطه بود. نکته تاسف آور در رابطه با این ارتش نوین رضاشاهی اینکه ، تنها چند ساعت یا با اندکی تسامح ، نهایتاً سه روز در مقابل نیروهای متخاصم روسیه و انگلیس توان ایستادگی داشت ؛ ولی نهایتاً با فرار کردن اکثریت فرماندهان کل ، آن ارتش رضاشاهی که وابسته به نیروی ملت نبود ، همچون برف در آفتاب تموز آب شد ، و از هم پاشید. از دلایل اصلی از هم پاشیدگی سریع ارتش رضاشاهی این بود که ، پاسبانها و محافظان سنتی مرزهای ایران یکپارچه ما ، یعنی رهبران ، سران و مردم دلاور از همه ملیتها ، اقوام و عشایر از لُرها، کردها ، بلوچها ، خراسانیها و ...که قرنها به صورت سنتی ، جان برکفانه و با ایمان ، همراه با عِرقِ ملی و میهنی ، یکی از حافظان اصلیِ مرزها و تمامیت ارضی ایران بودند ؛ توسط نیروهای تحت امر رضا شاه یا اعدام و تبعید شدند ، و یا منزوی و خانه نشین ، و یا بی انگیزه و عصبانی شدند ، و بر علیه قوانین و نظم و نظام تمرکزگرا ، امرانه و خشک رضاخانی ، که برخلاف نظر افرادی چون فروغی ها، مصدقها ، مدرسها ، دولت آبادیها و ... ، اثری از کار علمی تدریجی و گام به گام ، و زمینه سازیهای فرهنگی و اجتماعی در آن مشهود نبود ، شوریدند و دست به قیامهای کوچک و بزرگ مسلحانه زدند ، که توسط ارتش سرکوب شدند. 13- سرکوبهای سیاسی و اجتماعی ، و عدم وجود آزادی و احترام به رای و نظر مردم و خردمندان ، توسط حکام دیکتاتور و مستبدی همچون موسولینی ها ، استالین ها ، هیتلرها ، فرانکوها و...، هر چند کارهای بزرگ و کوچک در عرصه های صنعتی ، بهداشتی ، امنیتی و نظامی کرده باشند ؛ و یا با ایجاد کارخانه های کوچک و بزرگ در ایران که اثری از صنایع مادر در آن نبود ، و نهایتاً همان کارخانه های نساجی و غیره که با پول ملت و دولت خریداری شده بود ، مالکیت ۶دانگ آن بنام پادشاه وقت یعنی پهلوی اول ثبت میشد ، و این لجام گسیختگی و از هم پاشیدگی و استبداد سیاسی ، که با اعدامها ، تبعیدها و حصرهای خانگی توسط رضاشاه همراه بود ، موجب خالی شدن دوستان و دولتیان خادم و کسانی که در پادشاهی او نقش کلیدی داشتند مانند : سردار اسعد بختیاری ، تیمور تاش ، عبدالحسین دیبا ، نصرت الله فیروز و ...در زندانها با آمپول هوا پزشک احمدی به قتل رسیدند ، یا همانند داورها و سردار تنکابنی ، فرمانفرما ، تدین ، زین العابدین رهنما ، فروغی ، صولت الدوله قشقایی ها ، خان بابا اسعد ها ، علی مردان خان بختیاریها و و و....یا اعدام و تیرباران شدند و یا خودکشی شدند و یا منزوی و تبعید گشتند و در نتیجه از صحنه سیاسی کشور حذف گشتند. این بود که رضا شاه با سه خط تلگراف استعمار انگلیس روانه تبعید شد ، تا هم از دست مردم ناراضی و انقلابی خلاص شوند ، و هم استعمار و دول بیگانه بخصوص انگلیس ، بعد از گفتگو و لابی با محمدعلی فروغی ، با فراغ بال ، پسر جوانش محمدرضاپهلوی را برای پیش بردن مقاصد شوم سیاسی خود بر تخت پادشاهی ایران نشاندند. لشگر نظامی متفقین در ادامه جنگ جهانی دوم ، در سوم شهریور۱۳۲۰ش ، خاک کشورمان را به بهانه حضور نیروهای نازی آلمان هیتلری اشغال نمودند. از عواقب وخامت بار این سیاستهای استعماری و ضدمردمی انگلیس و روسیه ، که موجب اشغال خاک وطنمان شد ، قحطی، بیماری و مرگ میلیونها ایرانی بود ، که یک رویدادی دلخراش و ملی که میتوان از آن به عنوان جنایتی جنگی علیه بشریت نام برد. 14-- شور بختانه سیاستهای تک محوری و مستبدانه و فرمان فقط فرمان پادشاه قوی شوکت ، موجب از بین رفتن نیروهای جوان و خردمند این مرز و بوم شد ، و ملت را از فرهنگ ترقی ساز و مدرن جمع گرایی ، نوع دوستی ، و روشهای درست گفتگو ، دیالوگ و تحمل دیدگاهای مخالف بی بهره ساخت ، و دهها سال از ملت متمدن دنیا عقب گرد نمودیم. اگر استبداد شاهانه نبود و تا حدود زیادی مانند سلطنت مشروطه دوران احمد شاه قاجار ،که درست نقطه متقابل پدر آدمکش و ضد مشروطه اش بود ؛ رضاشاه پهلوی اگر طبق قانون اساسی مشروطیت فقط سلطنت میکرد و نه دخالت در امور کشور ، و کار سیاست لشگری و کشوری در عرصه های اقتصادی ، سیاسی، فرهنگی و...را به نخست وزیران و وزرای دولت و نمایندگان مجلس شورا میداد،همان نوادگان تاریخی مبارزان و جان برکفان دلیران تنگستان و دشتستان ، و بیشتر نیروهای مردمِ انقلابی از الوار و اکراد سلحشور ، و از عشایر وطن پرست قشقایی ، بختیاری ، بویر احمدی و ...در مقابل نیروهای اشغالگر روسیه و انگلیس دلاورانه می ایستادند. ناگفته نماند که صدالبته در یک تحلیل علمی و واقع بینانه تاریخی ، جایی برای اگرها و شایدها که فقط نمایانگر آرزوهای دست نیافته ما است ، نمیباشد. به دلیل حکومت استبدادی رضاشاه و عدم پشتوانه مردمی ، دیگر خبری از آن دلاوران و آزادگان کشورمان،همچون گذشته باشکوه تاریخی ،جان شیرین خود را تقدیم آزادی و حفظ تمامیت و یکپارچگی خاک ایران زمین زیبا می کردند ، نبود. وطن ما مامن آزادیخواهانی همچون بابک خرم الدین ها ، مزدکها ، یعقوب لیثها ، ستارخانها ، باقرخانها ، رئیس علی دلواریها ، سردار بی بی مریم بختیاریها ، شیخ محمد خیابانی ها ، میرزاکوچک خان جنگلی ها ، کلنل محمد تقی پسیانها ، علی مردان خان بختیاری ها معرف به شیر علی مردون پسر مبارز مشروطه خواه سردار بی بی مریم، تیریاران شده در دوران پهلوی اول ، خان بابااسعد بختیاریها ، استاد و دانشمند ایرانی دکتر تقی ارانی ها ، کارگر مطبعه و از اعضای شاخص اتحادیه کارگران ایران محمد حجازی ها ، شاعر و نویسنده مرتضی کیوانهااعدام شده در دوران پهلوی ، استاد کامران نجات الهی ها ، دکتر خانعلی ها ، بیژن جزنیها ، فاطمه امینی ها ، مرضیه اسکویی ها ، خسرو گلسرخیها ، کریمپور شیرازی ها ، دکتر محمدمصدق ها ، دکتر حسین فاطمی ها ، سرگرد محمود سُخایی ها ، مجاهد شهید والامقامِ ، راه آزادی و استقلال میهن عالم دینی سید حسن مدرس ها ، شکنجه شده شهید سید محمدرضا سعیدی ها و ....بود ، که در راه استقلال و آزادی میهن در مقابل دشمنان این خاک ایستادند و جاودانه تاریخ گل افشان و خونبار ایران زمین زیبا شدند. روانشان شاد ، یادشان گرامی ، و راهشان پررهرو باد. نویسنده : #مهدی_گلمحمدی ادامه دارد.

۱۴۰۲ آبان ۲۰, شنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-3

‍ ‍
ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قسمت سوم-3 توجه : جرقه اولیه ذهنی نگارش این مقاله توسط مولف ، بعد از دیدن یک #کلیپ کوتاهی از تهران سال ۱۳۱۲خورشیدی ، دورانِ #رضا_شاه ، زده شد ، و در نتیجه این مقاله به نگارش درآمد. ۶- به‌صورت تیتر وار یک سری خدماتی که در منابع تاریخی به دوران ناصرالدین شاه و صدراعظم و وزرای خردمندش مانند امیرکبیر و علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه نسبت میدهند ، میپردازیم : ساخت اولین مدرسه‌ ایران اولین پادشاه سفرکرده ایران به اروپا تأسیس شورای دولت و شش وزارتخانه. تأسیس عدلیه اعظم و دیوان مظالم. ضرب نخستین سکه نوین. تأسیس نخستین بانک در ایران چاپ اولین اسکناس چاپ اولین تمبر ارسال نخستین تلگراف در ایران ایجاد اولین خیابان مدرن تأسیس اولین موزه ملی تأسیس اولین باغ‌وحش ساخت اولین عمارت 5 طبقه اولین ساعت ایران اولین قطار ایران نخستین مجسمه شهری ایران نخستین کارخانه صنعتی ایران نخستین عکاس‌خانه ایران اولین عکس‌برداری و اولین پادشاه عکاس. ایجاد مدارس جدید بجای مکتب خانه در زمان ناصرالدین‌شاه. ایجاد بلدیه ( شهرداری) در زمان ناصرالدین‌شاه و ... منبع : مقاله بلند دوران قاجار بدون عینک پهلوی. ۷- ایجاد آموزش عالی و یا همان دانشگاه در ایران ، در زمان ناصرالدین‌شاه : تأسیس دارالفنون توسط امیر کبیر سردار عباس میرزا در دوران فتحعلی شاه ، در پُست نایب السلطنه اولین بار تعدادی دانشجوی بورسیه را جهت تحصیلات به اروپا اعزام داشت. در سال1811بود که ایران نخستین دانشجوی خود را به خارج از کشور اعزام داشت. این رقم در سال1930میلادی در دوران رضاشاه فراتر از 1500دانشجو بود. نکته بسیار مهم این میباشد که ، دانشگاه تهران اولین دانشگاه ایران نیست، بلکه حاصل ادغام و تجمیع چند مدرسه عالی موجود در دوران قاجاریه بود. دانشگاه تهران که در دوران پادشاهی رضاشاه افتتاح شد ؛ اولین مرکز عالی بود ، که نام دانشگاه ، دقت کنید فقط نام دانشگاه برای آن انتخاب شد. قبل آن دانشگاه‌هایی به نام موسسه مدارس عالی و ... در ایران بود ، ولی نام دانشگاه با تأسیس دانشگاه تهران ابداع و همگانی شد. ادغام مؤسسات عالی زیر موجب افتتاح دانشگاهی به نام دانشگاه تهران شد : با ادغام کردن دارالفنون، مدرسه علوم سیاسی، مدرسه طب، مدرسه عالی فلاحت و صنایع روستایی، مدرسه فلاحت مظفر (اولین مدرسه کشاورزی در ایران)، مدرسه صنایع و هنر (تأسیس توسط کمال‌الملک)، مدرسه عالی معماری، مدرسه عالی حقوق، و چند مرکز آموزش عالی دیگر تهران دایر گشت. منبع : ۱-تاریخ معاصر ایران در دوره قاجار-انتشارات بدرقه جاویدان- محمود حکیمی. ۲-مقاله بلند دوران قاجار بدون عینک پهلوی-محمد برزگر. ۸- تاسیس سازمان ثبت احوال و سازمان ثبت اسناد جدیدتر و مدرن تر در دوران پادشاهی رضاشاه. ۹- ایجاد امنیت عمومی در دوره رضاشاه ، متاسفانه با نادیده گرفتن امنیت اقتصادی و اجتماعی مردم با غصب اموال ملت توسط سازمان املاک شاهنشاهی و دستگیری ، زندانی نمودن ، شکنجه و اعدامِ آزادیخواهان و دگر اندیشان وطن دوست؛ و اعضای احزاب و گروهها و اتحادیه های کارگری و جمعیت زنان آزاده و ...توام شد. اجرای قانون نظام وظیفه اجباری در تمام نقاط کشور (مصوب 1304). تاسیس راه آهن شمال جنوب ایران ، با بودجه داخلی بر سر مالیات های قند و شکر از مردم. دولت بریتانیا از‌‌ همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط‌‌ آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و سپس شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود. در جنگ جهانی دوم با حمله هیتلر به شوروی،و با اتحاد دو کشور متخاصم شوروی و انگلیس،ایران درشهریور۲۰ اشغال شد. راه‌آهن جنوب به شمال که در آن زمان هم‌مرز با شوروی بود شاید از جنبه نظامی مهم‌تر از جنبه‌های تجاری بوده باشد. چنان‌که رضاشاه خطاب به مأمور تبعید خود یعنی سر کلار مونت اسکراین می‌گوید: «شما می‌گویید که به ایران به عنوان یک کانال ارتباطی جهت حمل تجهیزات جنگی مثل تانک و توپ به شوروی احتیاج داشتید. بسیار خوب ولی اگر به جای انجام عملیات اسفبار در مملکت،‌ قبلاً‌ مرا از موضوع مطلع می‌کردید من می‌توانستم تمام راه‌آهن سراسری ایران را در اختیارتان بگذارم». دکتر مصدق که یکی از مخالفان احداث ‌راه‌آهن جنوب به شمال بود به جنبه‌های اقتصادی و نظامی آن اشاره می‌کند: «برای ایجاد راه دو خط بیشتر نیست، آنکه ترانزیت بین‌المللی دارد ما را به بهشت می‌برد و راهی که به‌منظور سوق‌الجیشی ساخته می‌شود ما را به جهنم و علت بدبختی‌های ما هم در جنگ بین‌الملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت فقید ساخته بود». (فرهاد رستمی،‌ پهلوی‌ها، تهران،‌ مؤسسه مطالعات تایرخ معاصر ایران،‌ 1387، ج 1. صص 31 ـ 32.) ساخت اولین فرودگاه مهم در کشور بنام فرودگاه مهر آباد در سال ۱۳۱۸خورشیدی و... به قلم : #مهدی_گلمحمدی ادامه دارد.

۱۴۰۲ آبان ۹, سه‌شنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-2

#مدرنیسم_مستبدانه - قسمت دوم-2 با توجه به دیدگاههای پژوهشگران داخلی و خارجی در پیرامون تحولات سیاسی و اجتماعی کشورمان ؛ ایران بعد از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش، از دوران فئودالی و نیمه استعماری ، به دوران بورژوا ملاک در عصر رضاشاهی تبدیل میشود. طرح ایجاد یک ارتش نوین و تشکیل شدن حاکمیت مرکز گرا ، از سالها قبل تر از کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ ؛ در مجالس شورای ملی بعد از انقلاب مشروطیت مطرح بود ، که نهایتاً توسط یک سری عوامل موجود دوران پادشاهی رضاشاه ، جامعه عمل کامل پوشید. با یک مثال عینی مطالب مطرح شده را روشن تر میکنیم. بعد پایان جنگ ، در دهه ۱۳۷۰ در دوران قدرت سیاسی تکنوتراتها ، دهها مورد جاده سازی ، سدسازی و ساختن دهها تونل و کارخانه های صنعتی و.... تاسیس شد ، و به غالب منازل مردم در شهرها و روستاهای کشورمان تلفن ، آب و گاز لوله کشی شده به جای نفت و بخاری ارج و ...آمد. سالها بعدتر در دوران ریاست احمدی نژاد بر قوه مجریه کشور ، انواع کامپیوترها و تلفن همراه نوین ، تلفن ایرانسل و... از ابزار آلات تکنولوژی و پیشرفتهای جدید جهانی ، از کشورهای خارجی اروپایی و...مانند اکثر کشورهای همسایه و جهان ، وارد وطن ما نیز شد. در واقع به تعابیر محققان و دست اندرکاران اقتصادی جهان ، اینک دنیا با طرحهای دول قدرتمند و تاثیرگذار، فارغ از هر بدی و خوبی روشها و راهکارهای آنها همچون شیوع فرهنگ غلط مصرف گرایی صرف ، تجملگرایی ، شیوع سیستم سرمایه داری و ... ، ظاهراً تبدیل به یک دهکده ای جهانی شده است. به همین دلیل این از نتایج و دستاوردهای پیشرفتهای تکنولوژی و صنعت جهانی ، خواه و ناخواه ، به وطن ما نیز سرازیر گشت ، و در بین آحاد ملت همه گیر و گسترده شد. آیا ما اینک مثلاً میتوانیم ، بخشی یا تمامی اعتبار و کردیت( credit ) ؛ آن ساخت و سازهای جاده ها ، تونلها ، راه آهن و ... بصورت واقعی ، تا رشد بادکنکی ، ظاهری و روبنایی اقتصادی در دوران رضا شاه را تنها و منحصراً تنها به او نسبت دهیم؟ -۱ و یا این نکات زیر را در نظر بگیریم که ، در فرایند یک پروسه ترقی و سازندگی اقتصادی در هر کشوری ، به عوامل و دلایل گوناگونی میتواند مرتبط و متصل باشد : از جمله ارتباطات فرهنگی ، سیاسی ؛ و تبادلات و واردات و صادرات اقتصادی ما بین کشورها بر فرهنگ ، اقتصاد و سیاست کشورهای دیگر ، خواه ناخواه تاثیرات بلافصلی دارد. وقتی روابط و مناسبتهای اقتصادی و ...در کشوری مثل ایران ، از دوران فئودالی و نیمه استعماری به دوران بورژوا ملاک قدم میگذارد ، و با کشورهای صنعتی و پیشرفته آن روزگار نظیر آلمان و انگلیس و ...و ایجاد روابط اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی در پیش میگیرد ، به صورت مستقیم و غیر مستقیم ، بی آنکه حاکمان و دولتیان بخواهند ، مسائلی نظیر حق و حقوق انسانی ، ساخت و ساز کارخانجات کوچک و بزرگ و....و انواع امکانات مادی دنیای جدید وارد کشورهای دوست میگردد ، و بر روی فکر و فرهنگ و روبط ما بین ملت و دولت ، و حتی روابط و مناسبات ما بین انسانها اثرگذار میباشد. از سویی دیگر ، یا انواع ساخت و ساز آسمان خراشها همچون برج میلادها و واردات اتوموبیلهای گران قیمت خارجی از شرق و غرب عالم ، و سرازیر شدن تلفنهای رنگارنگ همراه ، ماهواره ، تبلت و لپ تابهای مختلف با کارایی مهندسی و اجرایی بسیار بالا و ...در سالهای پایانی قرن بیستم ، یعنی دو سال پایانی دهه۶۰ و بخصوص در دو دهه ۷۰ و ۸۰شمسی ، تنها و تنها مربوط به ریاستهای قوه مجریه آن روزگار ، که به دوران به اصطلاح سازندگی و اصلاحات معروف شده بود ، میباشد؟ با توجه به مثالهای عینی و واقعی بالا ،میتوان چنین نتیجه گرفت : تمامی دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی و ... دنیای صنعتی و مدرن دیروزی و امروزی ، که به کشورهای شرقی همچون کشور مان ایران زمین زیبا روانه گشت ، محصول تلاش جمعی انسانهای خردمندِ دنیای متمدن بود ؛ که صد البته در این میان محققان ، دانشمندان ، مهندسان ، مخترعان ، نویسندگان و اهل خرد و دانش ایرانی ، در شکل گیری و تحقق این همه آثار مثبت تمدن ، تجدد و ترقی علمی،صنعتی و تکنولوژی جهانی ، سهیم و تاثیرگذار میباشند. در قسمت زیر به نمونه هایی از پیشرفتهای جهانی که در این یک قرن و نیم تاریخ وارد کشورمان شد ، و در عرصه های علمی ، صنعتی ، نظامی ، اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی تاثیر بلافصلی داشت ، یک اشاره ای مختصر ، فشرده و گذرا می کنیم : ۱- آسفالت جاده ها ، تاسیس کارخانجات نساجی ، تاسیس پل ورسک ، شروع به کار رادیو تهران در سال۱۳۱۹ ، و ساخت و ساز مراکز فرهنگی و آموزشی در دوران رضاشاه ؛ ۲- تاسیس دارالفنون با اساتید خارجی و تدریس رشته های طب ، مهندسی ، ریاضیات ، ارتش نوین( بنیچه ) و ....در عصر ناصرالدین شاه با همت و بنیانگذاری سردار ترقی و سازندگی امیر کبیر ؛ ۳- آمدن دوربین عکاسی ، تاسیس برخی کارخانجات جدید ، انواع مسلسل و سلاحهای جدید خریداری شده در دوران مظفر الدین شاه به ایران ؛ ۴- تشکیل مجلس شورای ملی ، عدالتخانه مدرن ، ثبت احوال ، تاسیس مدرسه عالی علوم سیاسی ، مدرسه عالی حقوق( استادان برای دانش طلبان آن روز در رشته های حقوق وعلوم سیاسی تدریس میکردند ) ، و در واقع موسسه های آموزشی عالی مختلف بعد از انقلاب مشروطه تاسیس و آغاز به کار نمود. ۵- ورود مدرنیته و ترقی علمی و صنعتی جهانی در دنیای بعد از انقلاب مشروطیت ایران ، بخصوص در نقطه اوج آن پیشرفتها ، در دوران تنها پادشاه مشروطه خواه و تاحدود زیادی دموکرات و قانونگرا برخلاف پدر دیکتاتور و مستبدش ، یعنی سلطان احمد شاه قاجار ؛ همچون آزادی احزاب ، آزادی بیان ، نشر و گسترش نشریه جات و روزنامه های فروان با رویکرد عدالتخواهانه و آزادیخواهانه ، ساخت و ساز مدارس و موسسه های علمی ، کارخانجات و.... ( منبع : کتاب گنج شایگان -جمالزاده ) پی نوشته : ۱-اگر چه باید این نکته را فراموش نکرد که بعد از انقلاب مشروطیت ، پادشاه فقط سلطنت می کرد و نه دخالت. در واقع کارهای اجرایی و سازندگی بر اساس قوانین مشروطه مربوط به دولت ، نخست وزیر و نمایندگان مجلس شورای ملی میباشد، و شاه تنها توشیح کننده و امضاء کننده مصوبات مجلس و نخست وزیر منتخب شده و کارهای تشریفاتی میباشد و بس. #پهلوی_اول #تاریخ_عصرپهلوی #تاریخ_معاصر_ایران به قلم :#مهدی_گلمحمدی ایرانی ادامه دارد.

۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه

جنایت پهلوی دوم در آذربایجان

بيست و يکم آذر روز کشتار مردم استان آذربایجان ایران توسط ارتش تحت اوامر شاه بود نه روز نجات آذربایجان ایران :: توجه مهم :: مطالب زیر از دو سایت مختلف و دو کتاب برداشت شده است ، و نظر سیاسی نویسندگان مربوط به خودشان است ، نه منتشر کننده این کلیپ و مطالب زیرین. ميرقاسم چشم‌ آذر، تعداد كشته‌شدگان را 25 هزار نفر ذكر می‌كند و ابوالحسن تفريشيان آن را 20 هزار نفر.‌8 خليل ملكی 15 هزار نفر‌(خاطرات سياسی، ص 376) ذكر كرده‌اند. بعضی از منابع تركی، افزون بر 10 هزار نفر قيد كرده‌اند.‌‌* ( آذربايجان دمكرات فرقه‌سی، ج2، باكو 1969، ص۵) منتقد ادبی کشور عزیزمان ایران آقای عبدالعلی دستغیب ، از تبعید آذربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت "من در شیراز متولد شدم... اولین مطلب جدی که نوشتم و خیلی هم سر و صدا کرد، مطلبی بود درباره تبعیدی‌های آذربایجان و در روزنامه ای که دکتر انور خامه ای چاپ می‌کرد چاپ شد و جالب است بدانید که این مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دلیل "غائله" آذربایجان به نقاط بد آب و هوا تبعید کرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذری...را به جهرم، عده ای را به لار و عده دیگری را به بندرعباس بردند. عده ای را که به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبکتر است، چون هوای جهرم نسبت به هوای لار و بندر عباس ملایمتر است. زن و مرد و بچه در عسرت و سختی بودند و من با دیدن آنها خیلی متأثر شدم. مقاله‌ای درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دکتر انور خامه‌ای آن را در روزنامه حجار چاپ کرد." قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران" ارتش ایران با تاسی از ارتش بی‌رحم و افسران عقده‌ای جنایات زیادی که در تاریخ آذربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند.از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آذربایجان سابقه نداشته است. در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان می‌کند: "... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیده‌ام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم می‌آید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازه‌ها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند. در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا می‌توانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباس‌هایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس می‌کنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود" . در مورد ۲۶ آذر روز جشن کتاب سوزان ایرانیان که در تمامی‌ شهر‌های آذربایجان بر پا گشت دکتر احمد ساعی در خاطرات خود درخوی در مصاحبه با مجله «خوی نگار» چنین می‌گوید: "تحصیلات ابتدائی را در مدرسه‌ای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم. کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد. کتابهای مان به زبان ترکی بود و معلم، دیکته را هم به زبان ترکی می‌گفت. فکر می‌کنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه، به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم. تل بزرگی از کتاب‌ها جمع شد و همه را آتش زدند. در دنیای بچگی، هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر می‌کردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت!" پایان.

۱۴۰۲ مرداد ۲, دوشنبه

شبه مدرنیته مستبدانه-1

ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قست اول #کلیپ زیر : تهران در سال ۱۳۱۲خورشیدی ، دورانِ #رضا_شاه تصاویری از آسفالت کردن خیابان لاله زار تهران خیابان شاه آباد کافه پارس میدان توپخانه خیابان مولوی، بازار بزرگ ماشین دودی. توجه : ماشین دودی ، الاغ و اسب و کالسکه نمایی از معمولی بودن سهر تهران میدهد. البته صرف ساختمان سازیهای کوچه و بزرگ با معماری اروپایی دلیل رشد و ترقی و تویعه اقتصادی نمیشود ؛ بلکه  برای دستیابی به رشد ، ترقی و مدرنیزه شدن اصولی در همه جهات در کشورهای جهان سومی چون کشور ما ، از پیشرفت متوازن ، هدفمند ، منظم و سیستماتیکِ توسعه اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی بصورت همزمان میگذرد. اگر توسعه سطحی گرا و ظاهرگرا مانند توجه به رشد بادکنکی ظواهر ساختمان سازی و ساخت شرکتهای تجاری افراد ثروتمند وابسته به دولتی و حکومتی وحتی سرمایه داران بورژوازی ملی ،را میتوان در راستای یک اقتصاد روبنایی و ظاهرگرا تقسیم بندی نمود. از این رو برخی نویسندگان بخاطر این  عدم رشد همزمان ، هماهنگ ، متوازن و همه جانبه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ، در حالیکه ملت از عدم آزادی مطبوعات آزاد ، آزادی قلم ، بیان ، اجتماعات ، ایجاد احزاب و اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری ، تاسیس انواع انجمنهای فرهنگی ، خیریه و محیط زیستی و .... آزاد بودن هر گونه تجمعات اعتراضی  مسالمت آمیز و قانونی به سیاستهای دولتی ، رعایت حق و حقوق شهروندی و حقوق بشری و همه لوازم دنیای مدرن واقعی خالی و بری است ؛ نام توسعه آمرانه ، مدرن نمایی کاذب ، شبه مدرنیسم مرکز گرا و ....را به آن اطلاق میکنند. ( محققان و نویسندگانی چون اتابکی ، طبری، آبراهامیان ، دکتر کاتوزیان و ...) این کلیپ کوتاه در سال1312شمسی فیلمبرداری شده که ، ۸سال از اعاز سلطنت پهلوی اول ، و نزدیک13سال بعد از کوتای سوم اسفند۱۲۹۹ش و دوران وزارت جنگ، و نخست وزیری رصاخان سردار سپه و سپس عصر سلطنت رضاشاه میگذرد. در این کلیپ زنان محجبه و چادری ، روحانیون و میوه فروشان ، کالسکه رانها و اتوموبیلهای آن عصر را نشان میدهد. نکته مهم : پا گذاشتن به دنیای مدرن و ایجاد تغییرات اساسی در آموزش و توسعه سیاسی و اقتصادی و ...در ایران ما از دوران سردار عباس میرزا و وزیر توانمندش قائم مقام فراهانی ، سپس امیر کبیر با تشکلیل ارتش نوین و تاسیس دارالفنون و ...تا دوران پادشاهی احمدشاه قاجار و رضاشاه ؛ همه و همه نشان دهنده این است ، بعد از انقلاب مشروطیت در ایران و دوران رشد شتابنده در اروپا ، مسافرت تجار و دانشجویان به کشورهای خارجی و دریافت انواع مدارک تخصصی در رشته های  حقوق ، پزشکی ، مهندسی معماری و ....مسیر آغاز مدرن شدن و امدن ابزار و الات دنیای متمدن به ایران راهموار نمودند. در واقع آمدن ابزار پیشرفت چون رادیو ، آسفالت خیابانها ، تاسیس مراکز عالی دانشجویی ، تغییر شکل و شمایل ظاهری ساختمانها و معماری جدید، خرید انواع کارخانجات که غالباً جزو صنایع مادر نبودند از آلمان و انگلیس و ....و خلاصه انواع وسایل و ابزار و آلات اقتصادی و توسعه و ساخت مدارس و موسسات آموزشی و درمانی با وسایل و تکنولوژی جدید دنیای متمدن به ایران ، نشان از این دارد که تمامی دنیا در آن عصر به بسوی زیست جدیدی میتاختند ، و ایران هم با توجه به تعییر و تحول در دنیا ، بویژه بعد از انقلاب اکتبر روسیه و سرنگونی روسیه تزاری و ایجاد اتجاد جماهیر شوروی با مرام سوسیالیستی توسط بانی اولیه انقلاب یعنی لنین و تبدیل جهان به دو قدرت شرقی شوروی و غربی انگلیس یا همان بریتانیای کبیر ؛ در ایران از پادشاهی ناصرالدین ساه با همت امیرکبیر و علی الخصوص بعد از انقلاب مشروطیت۱۲۸۵ و ایجاد عدالتخانه و مجلس شورا ، با کوتاه کردن دست سلطه سلطان مطلقه به پادشاه غیر مسئول که تنها حق قانونگذاری را مجلس شورای ملی داشته و مسئول اجرای قوانین دولت منتخب توس مجلس شورای منتخب ملت است و بس. بعد از کوتای سوم اسفند۱۲۹۹ با توجه به انقلاب اکتبر روسیه و تاثیر این بر کشورهای همسایه ، احتیاج انگلیس به حاکمان قدرتمند و البته اهل همکاری سیاسی با منافع انگلستان استعمارگر و ترس از نفوذ افکار بلشویکی و سوسیالیستی به ایران و در خطر افتادن مستعمره پر منفعتش در هندوستان که آنزمان همسایه ایران ما بود ، بقول ایرونساد یک رژیم دیکتاتوری و نطامی ، با یک حاکم دیکتاتور و مقتدر و ایجاد یک حاکمیت قدرقدرت تمرکز گرا ، که به جای زرف شدن با خانها و اقوام متعدد ایرانی با یک حکومت دیکتاتوری پلیسی منافع خود را به خوبی تامین میکند. ( کتاب خاطرات آیرونساید ، ترجمه قزوینی ) #پهلوی_اول #تاریخ_عصرپهلوی #تاریخ_معاصر_ایران نویسنده مقاله : #آرمان_مهدی_گلمحمدی( ایرانی ) ادامه دارد.

۱۴۰۲ تیر ۱۹, دوشنبه

چند تن ازنویسندگان زندانی سیاسی دوران شاه-1

برخی از نویسندگان زندانی سیاسیِ دوران شاه-قسمت اول
به قلم : #مهدی_گلمحمدی قابل توجه تحریف گران تاریخ میهن عزیزمان توسط باقیمانده های پهلوی پرستانی همچون؛ عامل و آمر قتل و شکنجه دگر اندیشان ، نویسندگان ، عالمان دینی و آزادیخواهانِ با گرایشهای مختلف ؛ یعنی سر جلادِ شکنجه سازِ ساواک پرویز ثابتی ، و گماشتگان و همپالکی های او ؛ که به دروغ ، حقه بازی و تحریف تاریخ مستند و مدون معاصر ایران ، مدعی هستند که هزاران هزار زندانی سیاسی و شکنجه شدگان ، تیرباران شده ها ، حلق آویز شده ها ، سیانورخورانده شده ها و خودکشی شده ها توسط شهربانی ، رکن دو ارتش ، ساواک جهنمی و کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم محمدرضاشاه پهلوی ، یا خرابکار! خوانده می شدند ، یا به زعم عمال ساواک و خود شاه برچسب مردم ستیز! یا تروریست؟ نصیب آنهامی گردید. توجه مهم :: آوردن نامهای نویسندگان از نحله ها و طیفهای گوناگون توسط مولف این سطور ، لزوماً دلیل تائید نظرات و دیدگاههای سیاسی آنها در دوران پهلوی دوم نمیباشد. هدف نویسنده در وهله اول ؛ تنها آشنایی نسبی  با گوشه ای ازتاریخ معاصر کشورمان میباشد. و در وهله دوم آشکار کردن دروغها ، وارونه گوئیها و ادعاهای پوچ و باطلِ هواداران باقیمانده های ساواک و رژیم سلطنتی در خارج از کشور و رسانه های زنجیره ای همسو ، همچون شبکه های معلوم الحالِ مانند؛ من و تو و ایران اینترنشنال و دهها سایت و وبلاگ در فضای مجازی میباشد و بس. در صورتی که هزاران هزار دستگیری ، حبسهای انفرادی و شکنجه های مرگبار و جان باختن زندانیان سیاسی همچون علمای دینی مانند شهید راه استقلال و آزادی سید حسن مدرس ، حاج آقا نورالله اصفهانی* ، میرزا محمد آقازاده فرزند مشروطه خواه بزرگ آخوند خراسانی  و آیت الله سعیدی ها، و شهادت و محبوس کردن نویسندگانی نظیر دکتر علی شریعتی ها ، دکتر رضا براهنیها ، دکتر ساعدی ها ، مهندس مهدی بازرگان و پسرش مهندس عبدلعلی بازرگانها ، دکتر یدالله سحابی ها و پسرش مهندس عزت الله سحابیها ، دکترسید حسین فاطمی ها ،   سید محمود طالقانی ها ،استاد نجات الهی ها ، دکتر خانعلی ها ، ایرج اسکندریها  ،احسان طبری ها  ، اردشیر آوانسیانها ، زنده یاد نیما یوشیج ها، احمد شاملوها  و.....فقط و فقط به جرم اندیشیدن و دگر اندیش سیاسی بودن ، در سیاه چالهای محمدرضاشاه پهلوی یا به شهادت رسیدند ، و یا در  زیر شکنجه های ضد انسانی مانند وارطان سالاخانیان ها و محمود کوچک شوشتری ها مظلومانه و سرافرازانه جان باختند. *- تاریخ بیست ساله ایران، 4: 403، 411، 413، 417، 438- - قیام گهرشاد ، ص. اسامی برخی از نویسندگان زندانی سیاسی در سلولهای انفرادی و زندانهای پهلویها با افکار و عقاید گوناگون و گاهاً متضاد : 1-شاعر بزرگ ایران زمین استاد زنده یاد نیما یوشیج. 2-کریم کشاورز. 3- زین العابدین رهنما. 4.عالم نواندیش دینی و از دوستان دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد - سیدصدربلاغی. 5-محمود دولت‌آبادی ، نویسنده و داستان نویس. 6- فریدون شایان. 7- نسیم خاکسار. 8-منصور خاکسار. 9- علی موسوی گرمارودی. 10- شاعر و نویسنده مردمی جاوید نام خسرو گلسرخی ؛ 11- کرامت الله دانشیان ، هر دو در دوران محمدرضا پهلوی به جرم اندیشه سیاسی تیرباران شدند. 12- مصطفی شعائیان. 13- شادروان خلیل ملکی ، مترجم ، نویسنده. او سالها زندانی و شکنجه در سیاه چالهایِ پهلوی اول و دوم را تحمل نمود. 14-مهندس بیژن جزنی( نویسنده و یکی از نظریه پردازان فعالِ گروههای چپ ) ، به همراه 6 همفکر زندانی و 2 تن از زندانیان مسلمانِ ملی و مذهبی که مجموعاً 9 نفر میشدند ؛ به دستور شاه  مستبد و ظالم ، و طراحی و اجرای پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساوک1مربوط به امنیت امور داخلی کشور ، بر روی تپه های اوین با چشمانی بسته از پشت به رگبار بسته شدند و به شهادت رسیدند. روزنامه های حکومتی کیهان و اطلاعات علت شهادت آنها را به دروغ فرار 9 زندانی سیاسی عنوان نمودند ؛ ولی بعداً با اعترافات شکنجه گران ساواک همچون تهرانی و فریدون توانگری( آرش ) حقایق مشخص تر و روشن تر شد. (1) اداره سوم ساواک مربوط به امور زندانیان سیاسی و به اصلاح امنیت داخل کشورکه از مهمترین قسمتهای ساواک بود. 15- آتش زدن امیر مختار کریمپور شیرازی ، او یکی از روزنامه نگاران و نویسنده گانِ فعال و پرشورِ نهضت ملی و ضد استعماری  دکتر محمد مصدق در زندان شاه ، به سرکردگی اشرف پهلوی و یرادرش. ( یکی از منابع : کتاب خاطرات شعبان جفری ، به کوشش و مصاحبه هما میرافشار ) 16- زنده یاد علی‌اشرف درویشیان. 17- عباس سماکار.( مولف کتاب خاطراتی از زندانش به نامِ  من شورشی هستم. او یکی از دوستان و متهمان در دادگاه گروهی که خسرو گلسرخی ، دانشیان به بهانه واهی دستگیر ، محاکمه و تیرباران شدند، و چند تن دیگر از افراد دستگیر شده از این گروه بعد از شکنجه و بی خوابیهای طاقت فرسا به چندین سال زندان محکوم شدند. 18-شادروان محمدعلی سپانلو،شاعر و نویسنده بزرگ ایران. 19 داستان نویس شهیر روان شاد هوشنگ گلشیری. 20- نویسنده کتابهای مختلف از جمله دنیای ارانی ، باقر مومنی. ادامه دارد

۱۴۰۲ خرداد ۲۷, شنبه

ویژگیهای افراد خودشیفته

۵۰ ویژگی افراد خودشیفته بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند همه انسان‌ها درصدی خودشیفته هستند، اما آنچه از آن به عنوان اختلال شخصیتی خودشیفتگی نام می‌برند، به مواردی گفته می‌شود که درصد خودشیفتگی بیش از حد معمول باشد. بعضی از روانشناسان اعتقاد دارند همه انسان‌ها درصدی خودشیفته هستند، اما آنچه از آن به عنوان اختلال شخصیتی خودشیفتگی نام می‌برند، به مواردی گفته می‌شود که درصد خودشیفتگی بیش از حد معمول باشد. در اینجا ۵۰ ویژگی آدم‌های خودشیفته را برمی‌شماریم و در انتها می‌بینیم که چقدر خودشیفته هستیم. ۱- شخص خودشیفته احساس و باور و اعتقادی به بزرگی خوبی و اهمیت و به درد بخور بودن خودش دارد که در گفتارش نیز به راحتی دیده میشود. فکر می کند تاثیر زیادی بر دیگران و زندگیشان دارد. با تمام وجود این احساس را دارد. دیگران را کمتر و کوچکتر از خود می بیند. ۲- خود را استثنایی و منحصر به فرد می داند. مثلا: نام او، بهترین اسم است، زمان تولدش بهترینه، شهر یا محلهء تولد ش جایگاه خاص تاریخی دارد و ۵۰۰ سال قبل فرد مهمی در آنجا متولد شده. توقع دارد دیگران او را استثنایی بدانند، ورودش به مهمانی باید کاملن محسوس باشد. ۳- فکر می کنند همیشه حق با آنهاست. دیگران باید نظر آنها را در مورد رنگها و طعمها بپذیرند و باید به حقانیت او اعتراف کنند. جایی برای گفتگو در این موارد اختلاف نمی دانند. ۴- همیشه از دیگران استفاده و سوء استفاده می‌کنند. مدتی به شما توجه و محبتی می‌کنند تا شما را به کاری بگیرند و بعد از مدتی بنا به دلایلی و به بهانه ای شما را رها می کنند. ۵- به خود حق می‌دهند که دیگران را میتوانند مورد استفاده قرار دهند. مثلا اگر شما یک ساعت وقت به آنها بدهید، اگر آنها برای مدت بیشتری از شما کمک خواستند، آنها فکر می کنند شما حق اعتراض ندارید. ۶- اصولن توانایی همدردی و همدلی ندارند و خود را جای دیگران نمی توانند بگذارند. از بچه های چند ماهه و چند ساله توقعات بسیار زیادی دارند. اگر ظاهرن سخن از همدردی می کنند، ولی کاملن سطحی و ظاهری است و آن حال و احساس را در آنها نمی بینید. وقتی از شما تشکر می کنند، طوری آن را ادا می کنند که خودشان در آن مطرح باشند (خودنمایی). ۷- موضوعات و مسایل خودش مهم و منحصر به فرد هستند. هیچ کسی تجربه های او را نداشته. همه چیزهای مربوط به او بی همتاست. مهمترین شب سال، تاریخ تولد اوست. مسایل عمومی خود را عجیب می داند. اگر کسی دروغ به او گفت، می گوید چطور یک نفر به دیگری دروغ می گوید یا خیانت می کند (انگار که اولین بار است چنین اتفاقی می افتد). چرا با من چنین شد، چرا من باید بیمار بشم، چرا عزیزان من باید مریض شوند. ۸- نیاز شدید به توجه دیگران دارد. باید مرکز توجه باشند. بحثهایی را که مطرح می شوند را به رشته خود مربوط می کنند و آنها را از دیدگاه رشته خود بررسی و مطرح می کنند. وقتی توانایی نواختن آلت موسیقی یا گفتن لطیفه بامزه ای ندارد، با خنده زیاد از لطیفه ای بسیار بیمزه، توجه دیگران را به خود جلب می کنند. از مردم انتظار احترام و اطاعت دارند. (پدر و مادرها: هرچه من گفتم بد و غلط را باید انجام بدهی). به دنبال بردگی و مرید و شاگرد شدن هستند. دوست دارند دیگران در خدمت آنها باشند. در ازدواج، می خواهند فرد را برای تمام وجودش داشته باشند. ۹- بسیار شکننده و حساس هستند. ظاهرن محکم هستند، ولی یک حادثه و اشتباه، یا کثیف بودن کراوات، یا اشتباه بودن کراواتی که زده اند، یا حرفی که آنها زده اند، توسط کسی که آگاه هست، تصحیح شود، به هم می ریزند. خشم و کینه و تنفر همیشگی نسبت به افراد پیدا می کنند. ۱۰- به هیچ وجه تحمل نقد را ندارند. هیچ وقت نمی توانید صمیمانه و صادقانه نظر، باور و اعتقاد و حرفش را به نقد بکشید. اگر کار به انتقاد بکشد، جایی برای قبول و پذیرش شما نخواهد داشت. و واکنشهای تند و شدیدی را خواهد داشت. برچسبهایی که به شما می زند، کلامی که استفاده می کند، حوادث نامربوط را به یاد شما می آورد و به دیگران می گوید. مثلن در بحثهای اجتماعی و سیاسی، در مورد دایی دیوانه شما یا دختر شما که طلاق گرفته صحبت می کند که هیچ ارتباطی با موضوع ندارد. ۱۱- در ابتدا کوشش می کند که پذیرفته شود و مورد پسند دیگران قرار بگیرد تا دیگران عقاید او را برتر از دیگران بدانند و ممکن است در ادامه کنترل خود را از دست بدهد. یا نفر اول هستند، یا نفر آخر که صحبت می کنند، و همه باید قبول کنند که مطلبش بهترین بوده. ۱۲- علاقه عجیبی دارند که مورد ستایش و پرستش قرار گیرند. تملق و چاپلوسی (حتی دروغ و زشتش) را دوست دارد. ۱۳- سخت مشغول خود و زندگی خود است. مقدار بیش از حدی از انرژی روانی اش مشغول خود است. همه چیز را از دید خود می بیند. اگر گرسنه است، ۱۰۰ نفر دیگر هم باید غذا بخورند. اگر خسته است، باید مهمانی تعطیل شود و همه به خانه بروند. محل پارک ماشینش باید متفاوت باشد. باید مدام نظر دیگران را راجع به خودش بداند. ۱۴- پر از غرور و تکبر است. افتخار و سرافرازی ندارد. اگر جوان است، جوانی خودش مهم است. اگر مسن است، سن بالا افتخار دارد. اگر از ده می آید، دهاتی ها مهم هستند. اگر شهری است، شهری ها مهمترند. فاصله زیادی بین خود واقعی و خود ایده آل او هست. هنگام ورود به مهمانی به صورتی می آید که همه به او خوش آمد بگویند، او را ببینند. غرور و تکبر مشخصه های او هستند و اگر کسی آن را رعایت نکند، برآشفته می شوند. ۱۵- حسادت و رقابت. حتا نسبت به کسی یا کاری که در حیطه رشته او نیست. اگر از توانایی کسی بگویید، به او بر می خورد، به دنبال عیب و ایرادی در او می گردد، و آن را بی اهمیت جلوه می دهد. اگر می بیند دیگران خانه ای خریدند، او هم باید بخرد. اگر سفر رفته اند یا فرزندی آورده اند، او هم باید این کار را بکند. ۱۶- معتقد است که باید با افراد مهم و معروف در ارتباط باشد. از خانه ای که نزدیک خانه افراد مهمی بوده صحبت می کند. داشتن رابطه با افراد مهم برایش بزرگی می آورد، و برعکس. اگر ناچار به رابطه با افراد سطح پایین جامعه داشته باشد، آنرا مخفی می کند. ۱۷- انتظار دارد که رفتار مردم با او باید با دیگران متفاوت باشد. همه باید برای من از جای خود بلند شوند. فقط به من بگویند که خوش آمدی. فقط باید به من بگویند که چقدر آگاه و دانایید. ۱۸- پر از توقع و انتظار هستند. می خواهند که اولین نفر باشند که دعوتشان می کنید. انتظار دارند اگر ۳ ساعت هم دیر به مهمانی آمد، کسی شام نخورد. توقع و انتظار آنها همیشه با خشم همراه هستند که چرا دیگران متوجه نیستند. حتا برای پرواز هواپیما وقتی که به موقع است و آغاز یک تئاتر و کنسرت هم ناراحت می شوند. ۱۹- انتظار دارد همه قدر او را بدانند و از کاری که کرده تعریف کنند و همه از آن با خبر باشند. اگر مادر یا پدر بوده، فرزندان باید از خوبی های او بگویند. ۲۰- دیگران را به عنوان شئی و کالا می بیند. برای انسان، ارزش انسانی قائل نیست. دیگران را به عنوان نردبانی می بیند که مایل است از آن بالا برود. انسانها وقتی ارزش دارند که او به آنها توجه و یا از آنها استفاده می کند. با ازدواجش، چتری از محبت و لطفش به روی آن فرد و خانواده اش و مردم شهر انداخته و همه باید از او تعریف کنند. ۲۱- بی اعتنا به قانون و حتا اصول اخلاقی است. ظاهرن آن را حفظ می کنند، ولی انتظار دارد برای او استثناء قایل شوند. اگر کسی نمی تواند وارد این ساختمان شود، به او اجازه دهند. برای خود جنبه ای از استثناء قایل است. برخورد صاحب مغازه باید با او بسیار متفاوت باشد. قوانین و اصول اخلاقی در حد تعبیر و تفسیر او اهمیت پیدا می کنند. اعتنایی به قوانین و مقررات ندارد ولی از دیگران توقع و انتظار عمل به آنها را دارند. ۲۲- در کارها اصرار می کند. شما را وادار به کاری می کنند. با گفتن مکرر و تحت فشار قرار دادن شما. کارها را تعقیب می کند و تا رسیدن به نتیجه نهایی نمی ایستد. به گونه های مختلف فشار وارد می کند، تهدید، تشویق، خواستن از مادر شما برای تماس با شما… ۲۳- در مورد خودش، نظری واقع بینانه ندارد. در زمان نقد و قضاوت، خودش را آنگونه که هست نمی بیند. در آینه فکر می کنه که این صورت صورت او نیست. وقتی عکس خود را می بیند، چون تصوری که از خودش دارد، غیر از چیزی است که در عکس هست، خوشحال نمی شود و از یک سن و سالی به بعد دیگر حاضر به گرفتن عکس نیست. ۲۴- برای همه چیز توضیح و توجیه دارد. توان این را دارد که با وجود اینکه کاری بد و غلط کرده، آن را آنقدر بپیچاند که به نوعی خوب جلوه دهد. ۲۵- این فرد اصولا می تواند در روابط احساسی و عاطفی، دیگران را آزار دهد و در روابط جنسی حالتی از خشونت و دیگر آزاری دارند. ۲۶- زمینه‌ای برای فرافکنی حالات خود دارد. احساس خود را واقعیت خارجی می داند. احساس خود را ملاک ارزیابی و اندازه گیری میداند. تصور می کند اگر او از چیزی لذت می برد، هرچند برای دیگری دردآور است، او هم بالاخره لذت می برد و یا خواهد برد. فکر می کنند اگر کسی به خاطر دیگری رنج ببرد، آدم خوبی بوده و عشق خود را به او نشان داده است. ۲۷- به دلیل اینکه موجوداتی بدون مقصود و بدون معنی در زندگی هستند، ولی چون هدف جو و به دنبال هدفهای مشخصی در زندگی هستند، و در سطح می دوند، با اینحال حوصله شان از خودشان سر میرود. اغلب همه چیز را به صورت حداقل به پایان میبرند. اگر مدرک باید بگیرند، در حد قبولی، اگر کاری را باید انجام دهند، هم همینطور. ۲۸- زمینه ای برای دلیل تراشی و خیال بافی دارند. موضوعات را با استدلالهای عجیب و غریب همراه می کنند. اگر آسیبی به شما زدند، می گویند که این آسیب باعث آگاهی شما می شود تا دیگر گرفتار مسایل دیگر نشوی. ۲۹- موجوداتی تنها هستند. خود و دیگران را بد میدانند. فکر می کنند از رابطه جز درد و رنج چیزی به دست نمی آید. تنها و بی کس اند. جدا هستند. ادعای استقلال می کنند ولی بدون رابطه با دیگران، جدا از دیگران هستند. وجودی خالی دارند، و این حوصله شان را از خود و زندگی سر میبرد. آماده اند دیگران و یا چیزی را در خود جا دهند و یا به نوعی وجود خالی دیگری را پر کنند. ۳۰- با واقعیت دنیای خارج خود کاری ندارند. تصورات و تخیلات خود را واقعی می دانند. ۳۱- بیشتر اوقات آرزوهای خود را به عنوان واقعیت می بینند. اگر چیزی را دوست دارند، آن اتفاق افتاده است. و متوجه نیستند که این اتفاق مربوط به آینده هست. ۳۲- در مورد گذشته و آینده همیشه با اغراق و کوچک و بزرگ کردنهای عجیب و غریب همراهند. اگر بخواهند مهمانی را مهم جلوه دهند، آنگونه تعریف می کنند که انگار چنین مهمانی تا بحال اتفاق نیفتاده. و اگر بخواهند آن را خراب کنند، به عنوان یکی از بدترین حوادث زندگی خود می کنند. ۳۳- کوشش می کنند که همیشه جالب و جذاب باشند. در آرایش خود، بیان خود، برخوردشان، کاربرد لغات و کلماتشان میشود دید. ۳۴- حالت همیشه قانع و راضی کننده دیگران دارند. دیگران را مجبور به رسیدن به نتیجه ای می کنند که مورد توجه آنها بوده است. ۳۵- گفتار کلی دارند. مباحث را در جزییات نمی بینند و می توانند منظور خود را به راحتی به هر طرفی حرکت بدهند و معمولا در نظراتشان دقت وجود ندارد. ۳۶- فکر می کنند که از عهده همه کارها بر می آیند. اگر از اول به دنبال نقاشی رفته بودند، الان نقاش بزرگی بودند، …. ۳۷- تفاوتها و اختلافات کوچکی را که دیگران با آنها دارند را می بینند. اگر حرفی بزنید که کمی با آنها مختلف و متفاوت باشد، آنرا به عنوان یک اشکال و زمینه ای برای کوبیدن شما و جنگی بزرگ می دانند. ۳۸- چون بی توجه، بی اعتنا هستند و به بود و نبود یا تغییرات دیگران اهمیت نمی دهند، از دید آدمهای سطحی به نظر خونسرد و مطمئن و در کنترل هستند. ۳۹-ادعاها و گفتارهای دروغ و فریبنده زیادی دارند. بعضی وقتها پس از گذشت زمان، آن دروغ ها را به شکل واقعیت می بینند. ۴۰- افرادی ظاهرا یا واقعا زیرک و زرنگ هستند. توانایی دارند که بازیهای مختلف کنند و نه تنها با دیگر فریبی بلکه با خود فریبی، به برخی از اهدافشان برسند چون توانایی تحریک و شستشوی مغزی خود را هم دارند. ۴۱- موجوداتی هستند که دیگران را حسود، ناتوان، بیمار، گرفتار، ابله و نادان میبینند. تصور می کنند که هر کسی که در مورد آنها چیزی می گوید، غرض و مرضی دارد که او را که برتر از دیگران است را خراب کند. ۴۲- در ظاهر رعایت ادب و آداب اجتماعی را می کنند و به مقدار زیاد می توانند خود را کنترل کنند، ولی در شرایط کمی نامناسب و زمانی که تحت فشار هستند، اداره خود را از دست می دهند و بسیار بددهن و بد زبان می شوند و لغاتی را به کار می برند که مناسب آن شرایط نیست. اگر شرایط از حد بگذرد و در تنگنا قرار گیرند، وجود متعفن خود را نشان می دهند. در آغاز ماری خوش خط و خال بودند ولی در شرایط فشار، کسی را از نیش خود بی نصیب نمی گذارند. ۴۳- زمینه ای برای برانگیختگی خود دارند. با رفتن سراغ تصورات خود، احساس بزرگی و عظمت کنند و خود را بی نیاز و به دور از دیگران بدانند. مدتی در خانه بمانم تا دیگران قدرم را بدانند و در همین حال کتابی بنویسم که در جامعه مطرح شود، … ۴۴- معمولا از انرژی بسیار برخوردارند، و افرادی بسیار فعال و پرکار هستند. وقت زیادی برای خواب و استراحت ندارند. فکر می کنند خود را باید به همه چیز برسانند و در زمینه های مختلف درگیر هستند و فعالیتهای متنوعی دارند. حتا با اینکه تخصصی در زمینه ای ندارند، حاضر هستند برای کارشناسان آن رشته سخنرانی کنند. ۴۵- ترس عجیبی از عادی دیدن و معمولی بودن خود دارند. از انسانهای عادی و معمولی بدشان می آید. ۴۶- از اشتباه و شکست خود و اینکه مردم از آنها بد بگویند بدشان می آید. پس محافظه کاری می کنند و دیگران را به جلو می اندازند تا مطمئن شوند. اشتباه را پنهان می کنند و از آن نمی آموزند. یا مسئولیت آن را به عهده دیگری می اندازند. درگیر مسابقه ای نمی شوند مگر اینکه بدانند که حتما برنده اند. ۴۷- چیز ناقص و ناکامل را بد و غلط می دانند. اعتقاد دارند: یا مهمانی نده، یا جوری بده که زبانزد همه شود. نباید کاری کرد، مگر اینکه بهترین باشد. نوعی کمال پرستی دارند. نسبت به بعضی کارها وسواس شدیدی پیدا می کنند و وقت و نیروی شدیدی صرف آن می کنند. ۴۸- در مورد موفقیتهای داشته و نداشته خود بسیار اغراق می کنند. چنین و چنان بوده اند و در بین دوستان چنین جایگاهی داشته اند. ۴۹- مخالفت و مقاومت دیگران را با بی رحمی درهم می شکنند. فقط از سر راه دورتان نمی کنند، بلکه از سر راه بر می دارند. در مورد بچه های خود که مخالفتی با نظر آنها می کنند، برخوردی عجیب و خشن می کنند. ۵۰- غالبا به دنبال جانشین کردن چیزی با چیز دیگری هستند. اگر نتوانستند با مطلبی توجه کنند، با رقصهای عجیب و غریب یا انتقاد از موسیقی یا هوا یا هزینه جشن، توجه دیگران را جلب می کنند. از موضوعی به موضوع دیگر و از راهی به راه‌های دیگرمی روند. نتیجه: اگر ۱۵ مورد از این موارد در شما دیده شد، گرایشهای خفیفی از خودشیفتگی داریم. اگر بین ۱۵تا ۲۵ هستیم، گرفتار خودشیفتگی هستیم. اگر از ۲۵ میگذرد، احتمالا گرفتار این اختلال شخصیتی هستیم. مرجع : الو دکتر

۱۴۰۲ خرداد ۲۶, جمعه

علت استرس بی دلیل؟!

علت استرس بی دلیل ؛ علائم اختلالات اضطرابی را بشناسیداضطراب پاسخ طبیعی بدن شما به استرس است و در بروز اضطراب زیاد، ترکیبی از عوامل نقش دارند که شامل عوامل ژنتیکی، محیطی و شیمیایی مغز است. اگر مدام دلشوره دارید این مطلب را بخوانید. اضطراب پاسخ طبیعی بدن به استرس است؛ احساس ترس از آنچه در آینده پیش خواهد آمد. روز اول مدرسه، رفتن به مصاحبه شغلی یا سخنرانی ممکن است باعث شود بیشتر افراد احساس ترس و اضطراب کنند. در بروز اضطراب زیاد، ترکیبی از عوامل نقش دارند. اینها شامل عوامل ژنتیکی، محیطی و شیمیایی مغز است. همچنین ممکن است مناطقی از مغز که مسئول کنترل ترس هستند تحت تأثیر قرار بگیرند.   علائم اضطراب چیست؟ علائم اضطراب شما ممکن است کاملاً با علائم دیگری متفاوت باشد. به همین دلیل شناختن همه راه‌هایی که این حالت روحی می‌تواند خود را نشان دهد مهم است. افزایش ضربان قلب،تنفس سریع و پی در پی، بی قراری، مشکل در تمرکز و مشکل خوابیدن از جمله علائم اضطراب است. حمله اضطرابی چیست؟ حمله اضطرابی احساسی از دلهره، نگرانی، پریشانی یا ترس است. برای بسیاری از افراد، حمله اضطراب به آرامی ایجاد می‌شود و با نزدیک شدن به یک واقعه استرس زا ممکن است بدتر شود. حملات اضطرابی می‌تواند بسیار متفاوت باشد و علائم ممکن است در افراد متفاوت باشد؛ به این دلیل که بسیاری از علائم اضطراب برای همه اتفاق نمی‌افتد و آنها می‌توانند با گذشت زمان تغییر کنند. علائم رایج حمله اضطرابی عبارتند از: احساس ضعف یا سرگیجه، تنگی نفس، خشکی دهان، تعریق،لرز یا گرگرفتگی، دلهره و نگرانی، بی قراری، پریشانی، ترس،بی حسی یا سوزن سوزن شدن اندام‌هاست. اختلالات اضطرابی چه زمانی می‌تواند ما را درگیر خود کند؟ همه ما در طول دوران زندگی خود با موانع استرس زا و اضطرابی مواجه شده‌ایم، اما پس از برطرف شدن آن مانع به خصوص، اضطراب نیز از حال و هوای ما کنده می‌شود و کم کم احساس آرامش خواهیم کرد. اما هستند افرادی که مبتلا به اختلالات اضطرابی می‌شوند؛ این افراد اضطراب را چاشنی روزمره زندگی خود کرده‌اند و در همه مواقع زندگی خود استرس دارند. این افراد چه در موقعیت‌هایی که در طولانی مدت تجربه می‌کنند و چه در موقعیت‌های جدید مضطرب می‌شوند و نمی‌توانند استرس خود را کنترل کنند. در اصطلاح روانشناسی این افراد به «اختلالات اضطرابی» مبتلا هستند؛ اختلالی که ممکن است در دراز مدت آسیب جدی به سلامت روحی و جسمی آنها وارد کند. اگر در اکثر مواقع احساس اضطراب می‌کنید و نگران این هستید که مبادا به اختلالات اضطرابی مبتلا شده‌اید می‌توانید علائم مهم اختلالات اضطرابی را به خوبی بشناسید. احساس اضطراب در مورد انتقال به مکان جدید، شروع کار جدید یا شرکت در امتحان امری طبیعی است. این نوع حالت ناخوشایند است، اما ممکن است انگیزه شما را برای کار بیشتر و انجام کار بهتر فراهم کند. این حالت در شرایط معمولی احساسی است که می‌آید و می‌رود، اما در زندگی روزمره شما تداخلی ایجاد نمی‌کند.در مورد اختلال اضطرابی،احساس ترس ممکن است همیشه با شما باشد. شدید و گاهی اوقات ناتوان کننده است. این نوع اضطراب ممکن است باعث شود دیگر از کارهایی که لذت می‌برید دست بکشید. اختلالات اضطرابی شایع ترین شکل اختلال عاطفی است و در هر سنی می‌تواند هر کسی را درگیر کند. علائم اختلالات اضطرابی  شما همیشه نگرانید اختلالات اضطرابی می‌تواند در هر سنی خود را نشان دهد.اختلالات اضطرابی معمولا در سنین جوانی شروع می‌شوند و به طور معمول در کودکان و نوجوانان کم سن دیده می‌شوند. افرادی که دچار اختلال اضطراب کامل هستند خود را فردی همیشه نگران توصیف می‌کنند. افراد دیگر به خوبی می‌توانند با اضطراب خود مبارزه کنند و هرگز تا زمانی که زندگی‌شان دچار تغییر اساسی نشود و یا در شرایط حساس و در معرض حوادث بزرگ و ناگهانی قرار نگیرند دچار اضطراب نخواهند شد. برخی افراد نیز بعد از هر اتفاق بزرگ در زندگی مانند بچه دار شدن و خرید خانه، دچار اضطراب خواهند شد. شما اخیراً در یک شرایط آسیب زا زندگی کرده‌اید در حالی که بسیاری از روانشناسان، استرس پس از حادثه را یک اختلال اضطرابی نمی‌دانند، ولی یک حادثه منفی یا ترس آور می‌تواند تأثیر قابل توجهی در افزایش اضطراب هرکسی داشته باشد. بسیاری از مردم مبتلا به اختلالات اضطرابی بدون آنکه متوجه شوند، کارهای خود را به خوبی انجام می‌دهند؛ زیرا آنها از مواجهه با آنچه آنها را می‌ترساند و نگرانشان می‌کند اجتناب می‌کنند. حتی اگر شخص سطحی از استرس پس از حادثه را نداشته باشد، نگرانی و اضطراب بعد از هر واقعه  آسیب زننده در او بروز می‌یابد؛ برای مثال برخی از مردم پس از تجربه یک تصادف، همیشه یک نگرانی خاص در هنگام رانندگی دارند. اضطراب شما را از فعالیت‌های اجتماعی که به آن علاقه دارید دور نگه می‌دارد عصبی شدن، استرس و اضطراب در هنگام روبرو شدن با یک جمعیت بسیار طبیعی است و ممکن است شما قبل از سخنرانی به طور طبیعی دچار ترس شوید، اما اگر به راحتی در برابر افراد عادی دور و برتان دچار اضطراب می‌شوید، شما دچار اضطراب اجتماعی هستید. اگر متوجه شدید که هر وقت افرادی در اطرافتان هستند دچار ضربان قلب سریع، حالت برافروختگی و حالت تهوع و یا چیزی شبیه به اینها می‌شوید، بدانید که مشکل فراتر از یک اضطراب طبیعی است. شما زندگی‌تان را در حاشیه ترس‌هایتان جای داده‌اید بسیاری از مردم مبتلا به اختلالات اضطرابی بدون آنکه متوجه شوند کارهای خود را به خوبی انجام می‌دهند، زیرا آنها از مواجهه با آنچه آنها را می‌ترساند و نگران‌شان می‌کند اجتناب می‌کنند. برخی افراد هم زندگی خودشان را می‌کنند و تلاشی برای خارج شدن از این اوضاع و یا اجتناب از آن ندارند، اما ظاهرا مشکل خاصی نیز وجود ندارد. لزوما این افراد تداخلی در زندگی خود احساس نمی‌کنند تا اینکه در یک شرایط خاص قرار می‌گیرند و به خاطر ترس شان قادر به تصمیم گیری نیستند. زمانی که اضطراب آغاز می‌شود، توانایی و آمادگی فرد برای ادامه زندگی کاهش می‌یابد؛ در این صورت است که درمان می‌تواند زندگی فرد را نجات دهد و آن را پربارتر سازد. شما تجربه علائم جسمی را نیز دارید بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات اضطرابی به ویژه آنهایی که دچار نوع کامل و پیشرفته آن هستند، از دردهای جسمی مانند سردرد، دل درد و پشت درد شکایت دارند. مردم معمولا این علائم را با مشکلات دیگر اشتباه می‌گیرند و پزشکان نیز نمی‌توانند به راحتی متوجه شوند که مشکل از کجاست. پس اگر شما تجربه نگرانی‌های دائمی و این علائم جسمی را دارید، دچار اختلال اضطرابی هستید. مشکلات خواب از دیگر علائم اختلالات اضطرابی است بسیاری از ما حداقل یک بار بی خوابی ناشی از اضطراب یک اتفاق بزرگ را تجربه کرده‌ایم؛ اما اگر این بی خوابی‌ها به یک عادت منظم تبدیل شود، نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اگر شما شب قبل از امتحان دچار بی خوابی شوید امری طبیعی است، اما اگر شما هفته‌ها برای یک رویداد یا مسابقه نمی‌خوابید، حتی اگر واقعا موضوع استرس زایی باشد، این یک نشانه واضح از اختلال اضطرابی است. اضطراب شما باعث ناراحتی‌های قابل توجه می‌شود اختلالات روانی ممکن است در طول زندگی همه افراد بروز پیدا کند، با این تفاوت که زمان آن برای هر کسی متفاوت است و ممکن است برای برخی حتی همیشگی شود. اضطراب می‌تواند بخشی از فرآیندهای زندگی را مختل کند و مشکلات قابل توجهی را به وجود بیاورد. این سوالات را از خود بپرسید که آیا به خاطر اضطراب از کلاس درس فاصله می‌گیرید؟ آیا یک روز کاری را به این دلیل از دست می‌دهید؟   آیا از فعالیت‌های اجتماعی به خاطر اضطراب دور می‌شوید؟ اگر پاسخ شما به این سوالات مثبت است، پیشنهاد می‌کنیم که در اسرع وقت به یک روانشناس مراجعه کنید و به فکر درمان خود باشید. اینکه به خاطر اضطراب بخواهید از جامعه کنار بکشید آسیب جدی به شما وارد خواهد کرد.      منبع:پایگاه خبری علمی و تخصصی روانشناسی و بهداشت روان

۱۴۰۱ اسفند ۲۰, شنبه

هنوز در سفرم

سهراب سپهری / هنوز در سفرم ...یک زمانی بود آدم ها خیال می کردند یک گنجشک برای تمام آسمان بس است. چه آرزوی کوچکی داشتند. آدم هایی پیدا می شدند که تمام عمر عاشق می ماندند. چه حوصله ای. خوشا به حال ما که با چند قدم از روی همه چیز رد می شویم. بی آن که دعایی خوانده باشیم روی دیوار کلیسا نقاشی می کنیم، به همان سبُک‌باری که رفته ایم بر می گردیم و یقین داریم که برای مذهب نمره خوبی خواهیم گرفت. مثل زنبور عسل نه، مثل پروانه روی تجربه ها بنشینیم و برخیزیم. تنهایی، مراقبه ، شور، حال ،عشق... از هر کدام اندکی بچشیم ، هیچ چیز نباید زیاد وقت ما را بگیرد. (سهراب سپهری / هنوز در سفرم)

۱۴۰۱ اسفند ۱۴, یکشنبه

چندتن ازنویسندگان سیاسی رژیم سلطنتی-2

برخي از نويسندگان زنداني سياسيِ دوران شاه-قسمت دوم-۲ و پایانی :: . 101- محمد جعفرمحجوب. 102-نظام رکني. 103-دکتر سيد حسين فاطمي ، نويسنده و روزنامه نگار ، وزير خارجه و سخنگوي دتر محمد مصدق ، رهبر و پيشواي نهضت ضد استبدادي و ضد استعماري ملت ايران. دکتر فاطمي با بدني مجروح و تبي بيش از40درجه با 8گلولهآدمکشانِ پهلوي دوم به شهادت رسيد. 104- دکتر محمد مصدق ، اولين حقوقدان ايراني. دکتر مصدق هم در دوران رضاشاه و هم پسرش زنداني شد. او علاوه بر ملي کردن صنعت نفت وخلع يد از انگلستان ، شيلات را ملي نمود. بنيانگذار بيمه اجتماعي در ايران ، ملي کردن مراتع ، جنگلها و منابع معدني و ... مصدق بزرگ بيش ز 14سال در حصر خانگي و تبعيد در قريه احمد آباد بود.بعد از دق مرگ نمودن او ، شاه اجازه نداد ، ر اساس وصيتش بدن بي جانش را در قبرستان ابن بابويه و در جوار دهها تن از شهدايقيام ملي 30تير1331خورشيدي ، که توسط مزوران نظامي شاه به شهادت رسيدند ، دفن کنند. دکتر مصدق در سنين پيري و بيمري بيش از 3سال در زندان انفرادي شاه بود. 105- قتل جعفر قلي‌خان بختياري (سردار اسعد بختياري )  ؛ و 106- برادر روشنفکرش خان بابا‌خان اسعد بختياري ، در زندان قصر رضاشاهي. 107-روزنامه نگار و شاعر مردمي ، محمد فرخي يزدي (شاعر و مدير روزنامه طوفان-شهادت توسط پزشک احمدي جلاد ويژه ، در زندان قصر پهلوي اول ، بعد از آزار و شکنجه جسمي و روحي ،  و نهايتاً تزريق آمپول هوا به او )، 108- دانشمند و نويسنده بزرگ ايران دکتر تقي اراني ( رهبر گروه معروف به 53 نفر- شکنجه و  قتل  در زندان رضاشاهي ). 109- دکتر علي شريعتي-اديب ، جامعه شناس و محقق تاريخ اديان ، سخنور ، مترجم و نويسنده دهها کتاب. 110-حقوقدان ، مترجم و نويسنده جون محسن جهانسوزي : تيرباران شده در دوران رضاشاهي. استادسهام الدين غفاري (ذکاء الدوله) که خود در دوران رضا شاه ، بخاطر گروه ملي گراي جهانسوزي دستگير و زنداني شد. استادغفاري در خاطرات خود، که در فروردين 1327 در نشريات آن عصر به چاپ رسيده، به اعدام محسن جهانسوزي توسط شهرباني رضاشاه چنين اشاره کرده‌است :: «ساعت يازده و نيم روز بيست و دوم اسفندماه سال 1318، اراضي کاظم‌آباد، خرابه واقع در شمال شرقي قصر قاجار شاهد يک صحنه تراژيک و جنايت آميز دوره بيست ساله حکومت استبدادي رضاشاه بود. مردي که قرار بود اعدام شود به زحمت 25 ساله به نظر مي‌رسيد. دادستان ارتش و طبيب قانوني (پزشک احمدي) در آن محل حاضر بودند. چون طبق معمول خواستند چشم او را ببندند با صدايي محکم گفت: چشم مرا نبنديد؛ با چشم باز هم مي‌توان جان داد، … زنده باد ايران». 111- ترور و قتل سياسي دو شاعر ، نويسنده و روزنامه نگار :: واعظ قزويني مدير وزنامه صحيت قزوين و 112- ميرزاده عشقي سردبير و مدير روزنامه قرن بيستم = هر دو   توسط گماشتگان تروريستِ نظميه رضاخاني ، بصورت جرياني هدفمند و سيستماتيک در غالب قتلهاي زنجيره اي ترور شده و جان باختند. 113- نقش رضا خان در دوران وزارت جنگ با دست اندرکاري وحمايت قوام السلطنه ، و با تحريک مزدوران محلي ، والي و استاندار خراسان يعني کلنل محمد تقي پسيان مبارز ملي گرا در برابر نيروهاي بيگانه در جنگ جهاني اول ، و رو در روي رضا ماکسيم قزاق يا رضا شصت تير*** رابه شهادت رسانيدند. سر کلنل پسيان را مانند سرِ سردار جنگل ميرزا کوچک خان جنگلي**** را بي رحمانه و داعش وار سر بريدند. *** - رضا ماکسيم یا رضاشصت تیر ؛ لقب آنزمان رضا خان ،  بخاطر وارد بودن به اين سلاح و کشتن مشروطه خواهان ميبود. وي برخلاف کلنل پسيان ، مزدور لياخوف روسي سرکرده قزاق ، و از گماشتگان وهوادارانِ قاتل و دشمن مشروطه خواهان  ، یعنی محمدعليشاه قاجار مستبد محسوب ميشد. شهید وطن دوست و ملی گرا کلنل محمدتقی پسيان ، جوانی روشنفکر ، تحصيل کرده آِلمان ، شاعر  و اولين خلبان ايران بود.   ****- [[ خالو قربان به سردار جنگ خیانت کرد و خود را به لشگر قزاق فروخت. خالو قربان خیانت پیشه ، وقتي سر بريده سردار جنگل را نزد رضاخان برد ، مورد تشويق او قرار گرفت و به درجه سرهنگی ارتقاء یافت ، و بدین گونه جایزه خیانت خود را از رضاخان تحویل گرفت. [[ منبع ::تلاش آزادي، باستاني پاريزي / وقهرمان جنگل، عنايت / و سردار جنگل ، ابراهيم  فخرایی . ]] 114- يکي از ترورهاي زنجيره اي ديگر در دوران رضاشاهي ترور سيد حسن مدرس در تاريخ 7 آبان 1305ش به وقوع پيوست، که البته نافرجام ماند.اما تيرها چند قسمت از بدن  مدرس را مجروح  و خون چکان کرده بود. محمدتقي بهار معروف به ملک الشعراي بهار ، چگونگي دستگيري سيد حسن مدرس را اين چنين به تصوير کشيده است: محمد «درگاهي2 ... شبي با چند تن دژخيم وارد خانه سيد شد، و همين که چشمش به مدرس مي‌افتد بناي دشنام و ناسزاگويي به مدرس مي‌گذارد؛ مدرس به او تعرض مي‌کند... درگاهي او را کتک مي‌زند. در اين حين فرزند او سيدعبدالباقي از اتاق ديگر مي‌رسد و با درگاهي طرف مي‌شود و درگاهي امر مي‌کند دژخيمان سيد را برهنه و يک لاقبا دستگير مي‌کنند... و حتي نمي‌گذارند مدرس کفش به پاي نمايد». (2)- محمد درگاهي معروف به محمد چاقو اولين رئيس خونخوار و شکنجه گر دوران رضاخاني بود.  آيت‌الله سيدحسن مدرس از علماي مبارز ضد استعماري و ضد استبدادي تاريخ معاصر وطنمان ميباشد.  وي در 10 آذر 1316 در تعبيد و زندان ، به دستِ آدمکشان نظميه رضاشاهي به شهادت رسيد. [[ شهيد مدرس از اين زمان (1307ش) تا سال 1316ش،  حدود نه سال، در تبعيدگاه خواف توسط مأموران شهرباني رضاشاهي تحت نظر و آزار و شکنجه بود. نحوه شهادت اين عالم ديني نوانديش و يک آزاديخواه روشنفکر مردمي ، که علاوه بر انجام رسالت سياسي و اجتماعي خود ، به شغل استادي در مدرسه  سپهسالار مشغول بود ؛ بسيار دردناک و حزن انگيزميباشد. [( دوران اسارت مدرس حدود نُه سال طول کشيد. در اين مدت، ترس و نگراني رضاشاه از مدرسِ در بند، نه تنها کاهش نيافت، بلکه هراس از اين شير در زنجير به گونه‌اي در ذهن وي رخنه کرده بود که سرانجام تصميم به قتل ايشان گرفت.  از‌اين‌رو دستور قتل آيت‌الله مدرس به رئيس شهرباني خواف ابلاغ شد، ولي او از قتل ايشان سر باز زد؛ درنتيجه پس از يازده سال اسارت در قلعه متروکه ارگ، در خواف در 22 مهر 1316 خورشيدي وي را از خواف به کاشمر منتقل کردند. رئيس شهرباني کاشمر ــ رسدبان اقتداري ــ نيز از اجراي دستور قتل آيت‌الله مدرس خودداري کرد که اين امر به برکناري وي از پست خويش انجاميد. نهايتاً  اين جنايت عريان به وسيله سه سفله مزدور جاني نظميه ،  به نامهاي جهانسوزي، خلج و مستوفيان انجام پذيرفت.  آن جانيان نخست به زور و تحميل ، با دادن چاي آغشته به مواد سمي ، او  را در شب 27 رمضان ابتدا مسموم کردند ، ولي چون سريعاً از اين دسيسه نتيجه نگرفتند ؛ و مدرس نيز همچنان بي اعتنا به آنها ، مشغول آخرين راز و نياز با خالق يکتاي جهان بود. آن ماموران قاتل ، با پيچاندن پارچه عمامه بر گردن وي ، او را به شهادت رساند. به قلم : مهدي گلمحمدي. تاریخ نگارش : اسفند1401. ویرایش سوم :: یکشنبه14اسفند 1401 خوشیدی. پايان.

چندتن از نویسندگان زندانی رژیم سلطنتی-1

برخي از نويسندگان زنداني سياسيِ دوران شاه :: قابل توجه تحريف گران تاريخ ميهن عزيزمان توسط باقيمانده هاي پهلوي پرستاني همچون؛ عامل و آمر قتل و شکنجه دگر انديشان ، نويسندگان ، عالمان ديني و آزاديخواهانِ با گرايشهاي مختلف ؛ يعني سر جلادِ شکنجه سازِ ساواک يعني پرويز ثابتي ، و گماشتگان و همپالکي هاي او نظيرِ ؛ معتمدها ، فراستي ها ، رسوليها و..... ، که به دروغ ، حقه بازي و تحريف تاريخ مستند و مدون معاصر ايران ، مدعي هستند که هزاران هزار زنداني سياسي و شکنجه شدگان ، تيرباران شده ها ، حلق آويز شده ها ، سيانورخورانده شده ها و خودکشي شده ها توسط شهرباني ، رکن دو ارتش ، ساواک جهنمي و کميته مشترک ضد خرابکاري رژيم محمدرضاشاه پهلوي ، يا خرابکار! بودند ، يا احتمالاً مردم ستيز! بودند و يا به زعمِ آنان حتماً يک تروريست؟ بودند. توجه مهم :: آوردن نامهاي نويسندگان از نحله ها و طيفهاي گوناگون توسط مولف اين سطور ، لزوماً دليل تائيد نظرات و ديدگاههاي سياسي آنها در دوران پهلوي دوم نميباشد. هدف نويسنده در وهله اول ؛ تنها آشنايي نسبي  با گوشه اي ازتاريخ معاصر کشورمان ميباشد. و در وهله دوم آشکار کردن دروغها ، وارونه گوئيها و ادعاهاي پوچ و باطلِ هواداران باقيمانده هاي ساواک و رژيم سلطنتي در خارج از کشور و رسانه هاي زنجيره اي همسو ، همچون شبکه هاي معلوم الحالِ مانند؛ من و تو و ايران اينترنشنال و دهها سايت و وبلاگ در فضاي مجازي ميباشد و بس. در صورتي که هزاران4 هزار دستگيري ، حبسهاي انفرادي و شکنجه هاي مرگبار و جان باختن زندنيان سياسي همچون علماي ديني مانند شهيد راه استقلال و آزادي سيد حسن مدرس ، حاج آقا نورالله اصفهاني* ، ميرزا محمد آقازاده** فرزند مشروطه خواه بزرگ آخوند خراساني  و آيت الله سعيدي ها، و شهادت و محبوس کردن نويسندگاني نظير دکتر علي شريعتي ها ، دکتر رضا براهنيها ، دکتر ساعدي ها ، مهندس مهدي بازرگان و پسرش مهندس عبدلعلي بازرگانها ، دکتر يدالله سحابي ها و پسرش مهندس عزت الله سحابيها ، دکترسيد حسين فاطمي ها ،   سيد محمود طالقاني ها ،استاد نجات الهي ها ، دکتر خانعلي ها ، ايرج اسکندريها  ،احسان طبري ها  ، اردشير آوانسيانها ، زنده ياد نيما يوشيج ها، احمد شاملوها  و.....فقط و فقط به جرم انديشيدن و دگر انديش سياسي بودن ، در سياه چالهاي آخرين شاه يا به شهادت رسيدند ، و يا در  زير شکنجه هاي ضد انساني مانند وارطان سالاخانيان ها و محمود کوچک شوشتري ها مظلومانه و سرافرازانه جان باختند  *- تاريخ بيست ساله ايران، 4: 403، 411، 413، 417، 438- **- قيام گهرشاد ، ص. اسامي برخي از نويسندگان زنداني سياسي در سلولهاي انفرادي و زندانهاي پهلويها با افکار و عقايد گوناگون و گاهاً متضاد : 1-شاعر بزرگ ايران زمين استاد زنده ياد نيما يوشيج. 2-کريم کشاورز. 3-عطاالله نوريان. 4-ناصر رحماني‌نژاد. 5- رضا مقصدي. 6-محسن يلفاني. 7- زین العابدین رهنما 8.سیدصدربلاغی 9-محمود دولت‌آبادي ، نويسنده و داستان نويس. 10- فريدون شايان. 11-رضا علامه‌زاده. 12-حشمت‌الله کامراني. 13-نسيم خاکسار. 14-منصور خاکسار. 15- موسوي گرمارودي. 16-ابراهيم رهبر. 17- فريدون‌ تنکابني 18- عدنان غريفي. 19- ناصر  موذن. 20- پرويز زاهدي. 21-حسن حسام. 22- شاعر و نويسنده مردمي جاويد نام خسرو گلسرخي ؛ و 23- کرامت الله دانشيان ، هر دو در دوران محمدرضا پهلوي به جرم اانديشه سياسي تيرباران شدند. 24- مصطفي شعائيان. 25- شادروان خليل ملکي ، مترجم ، نويسنده و سالها زنداني و شکنجه در سياه چالهايِ پدر و پسر.. 26-مهندس بيژن جزني( نويسنده و ليدر يکي از گروهاي چپ ، با توجه به اينکه حکم زندانش را ميکشيد ، به همراه 6 همفکر زنداني و 2 تن زنداني ملي و مذهبي که مجموعاً 9 نفر ميشدند ؛ به دستور شاه  مستبد و ظالم ، و طراحي و اجراي پرويز ثابتي رئيس اداره سوم ساوک1مربوط به امنيت امور داخلي ، بر روي تپه هاي اوين با چشماني بسته به رگبار بسته شدند و به شهادت رسيدند. روزنامه هاي حکومتي کيهان و اطلاعات علت شهادت آنها را به دروغ فرار 9 زنداني سياسي عنوان نمودند. ولي بعداً با اعترافات شکنجه گران ساواک همچون تهراني و فريدون توانگري( آرش ) حقايق مشخص شد. (1) اداره سوم ساواک مربوط به امور زندانيان سياسي و به اصلاح امنيت داخل کشورکه از مهمترين قسمتهاي ساواک بود. 27- آتش زدن امير مختار کريمپور شيرازي ، روزنامه نگار و نويسنده هوادار دکترمصدق در زندان شاه. 28- محمد خليلي. 29- نعمت ميرزازاده. 30-فريده لاشايي. 31- فرج سرکوهي. 32- زنده ياد علي‌اشرف درويشيان. 33- محمدرضا زماني. 34- هوشنگ قربان‌نژاد. 35- عباس سماکار. 36-شادروان محمدعلي سپانلو،شاعر و نويسنده. 37- ابوتراب باقرزاده 38- رضا شلتوکي. 39- عماد رضوي. 40-علي طلوع. 41- داستان نويس شهير روان شاد هوشنگ گلشيري. 42-دکتر رضا براهني. 43- نويسنده و داستان نويس معروف زنده ياد دکتر ،غلام‌حسين ساعدي. به قول شاعر بزرگ ايران زمين احمد شاملو ، ساعدي توسط ساوکيها شکنجه شد ، بال و پرش ريخت و ديگر آن ساعدي سابق نشد.( نقل به معني ) احمد شاملو از جمله در مورد ساعدي گفت: در مورد ساعدي بايد بگويم آنچه از او زندان شاه را ترک گفت جنازه نيمجاني بيش‌ نبود. آن مرد با آن خلّاقيّت جوشانش پس از شکنجه‌ هاي جسمي و بيشتر روحي زندان اوين ديگر مطلقاَ زندگي نکرد، آهسته آهسته در خود تپيد و تپيد تا مرد.ما در لندن با هم زندگي مي‌کرديم و من و همسرم شُهود عيني اين مرگ دردناک بوديم. البته اسم اين کار را نمي‌ توانيم بگذاريم «دخالت ساواک در موضوع خلّاقيّت ساعدي». ساعدي براي ادامه کارش نياز به روحيات خود داشت و اين روحيات را از او گرفتند. درختي دارد مي ‌بالد و شما مي آييد و آن را ارّه مي‌کنيد. شما با اين کار در نيروي بالندگي او دست نبرده ‌ايد بلکه خيلي ساده «او را کشته ‌ايد». اگر اين قتل عمد انجام نمي‌شد، هيچ چيز نمي ‌توانست جلو باليدن آن را بگيرد. وقتي نابود شد، البته ديگر نمي ‌بالد، و شاه ساعدي را، خيلي ساده، «نابود کرد». من شاهد کوشش‌هاي او بودم. مسائل را درک مي‌کرد و مي‌کوشيد عکس‌ العمل نشان بدهد، امّا ديگر نمي ‌توانست. او را ارّه کرده بودند…» 44-ابراهيم يونسي. 45- امير گل‌آرا. 46- شاعر مردمي جاويدنام سياوش کسرايي. 47- ويدا حاجبي تبريزي. 48-صادق هاتفي. 49- محمد قاضي. 50- پرويز بابايي. 51-  محمدعلي عمويي. بيش از25سال در زندان شاهنشاهي اسير بود. 52- خانم هما ناطق. 54- محمد زهري. 55- محمدعلي مهميد. 56-نادر ابراهيمي. 57- منصور ياقوتي. 58--محمد برنامقدم. 59- سروش حبيبي. 60- جعفر کوش‌آبادي. 61-رحمان هاتفي. 62-هوشنگ اسدي. 63-دکترمنوچهر هزارخاني. 64-اصلان اصلانيان. 65-عزيز يوسفي. 66-سعيد يوسف. 67-مرتضي محيط. 68-رسول نفيسي. 69-استاد ملک الشعراي بهار در زندان رضاشاهي. 70-نصرالله کسرائيان. 71-فرهنگ فرهي،. 72-عبدالحسين نوشين 73-علي‌محمد افغاني. 74-شادروان محمد بسته نگار فعال ملي مذهبي و داماد استاد سيد محمود طالقاني. 75-جاويدنام استاد آيت الله سيدمحمود طالقاني ، مفسر بزرگ قرآن کريم. 76-احمد محمود. 77-محمود اعتمادزاده (م.ا. به‌آذين) (1293–1385) نويسنده، مترجم و فعال سياسي معاصر ايراني بود 78- شادروان دکتريدالله سحابي، پدر علم زمين شناسي ايران. 79-دکتر محمد مهدي جعفري،نويسنده و محقق بزرگ نهج البلاغه. 80- مهدي اخوان‌ثالث. 81-باقر مومني. 82- زنده ياد استاد شاهرخ مسکوب. 83- زنده ياد احمد شاملو،شاعر، نويسنده، مترجم و محقق. 84- مصطفي بي‌آزار. 85- روانشاد مرتضي راوندي. 86-محمدحسين تمدن. 87-فخرالدين ميررمضاني. 88-گالوس زاخاريان. 89-امان‌الله قريشي. 90- احمد قاسمي. 91-جهانگير افکاري. 92-دکترهاشم بني‌طرفي. 93- مجيد امين‌مؤيد. 94-پرويز شهرياري. 95-نجف دريابندري. 96-سروژ استپانيان. 97-جاويدنام استاد بزرگ علوي، نويسنده و داستان نويس که از زندانيان سياسي دوران رضاشاه پهلوي در زندان قصربود.گروهي که به همراه بزرگ علوي دستگير و زنداني گرديدند ، معروف به گروه53نفر شدند. 98-انور خامه‌اي، از زندانيان سياسي معروف به گروه53نفر در زندان قصر پهلوي اول ، معروف به شکنجه گاه و زندان باستيل ايران. 99-محمود جعفريان. 100--عبدالرحيم احمدي. ادامه دارد.