۱۴۰۰ دی ۶, دوشنبه

قرآن ، آزادی و حقوق بشر-11

{ قرآن ، آزادی ، حقوق بشر- قسمت یازدهم-11 } ارتداد و آزادی اندیشه؟..... :: غیراز آیاتی همچون: «لااکراه فی الدین» (هیچ اکراه و اجباری در دین وجود ندارد) که بدون هیچ اما و اگر و شک و شبهه ای از آزادی دین و مذهب دفاع می کند ، و همچنین در آیه «لکم دینکم ولی دین» (دین شما برای خودتان و دین من برای خودم است ) ، دهها آیه مشابه دیگر در مورد دگراندیشان در قرآن مبین بیان شده است ، که بسیار روشنگر و راهگشا میباشد. با نگاهی به چند آیه قرآن که سخن از "ارتداد" و "الحاد" در آنها رفته است، به خوبی در می یابیم ، پروردگار یگانه وعده عذاب آنها را به آخرت داده است. استاد عبدلعلی بازرگان در بخشی از مقاله ارتداد و آزادی اندیشه می نویسد :: [ .....در صدر اسلام به کسی مرتد گفته می‌شد که "عملا" با پشت کردن به همدینان مسلمان به دشمن پناهنده می‌شد..... .....نگاهی به چند آیه قرآن که سخن از "ارتداد" و "الحاد" در آنها رفته است، به خوبی می‌فهمیم که مطلقاً کیفری دنیائی برای ارتداد تعیین نشده و به عواقب اخروی عذاب‌آور آن و محرومیت از مغفرت الهی (در جهان‌بینی دینی) اکتفا گردیده است...... ] در این قسمت به چند نمونه از این آیات روشنگر در مورد ارتداد و آزادی دگراندیشان از منظر قرآن کریم که یگانه کتابِ مطمئن و مصون از خطا و تحریف و دستکاری و بزرگترین مرجع و راهبر همه متقین و موحدین است ، می پردازیم :: 6- سوره البقره ، آیه ۲۱۷ :: .... وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَٰئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ترجمه :: .....کسانی از شما که از دین خود برمی‌گردند (به دشمن می‌پیوندند) و در حالت انکار (حق) از دنیا می‌روند، تلاش‌شان در دنیا و آخرت برباد خواهد رفت و جاودانه دوزخی خواهند شد. 7- سوره مائده ، آیه ۵۴ :: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ.... ترجمه :: ای مؤمنان، هرکه از شما از دین خود برگردد (چه باک) خدا بزودی گروهی را (پدید) آورد که دوست‌شان دارد و دوستش دارند..... 8-سوره محمد ، آیه ۲۵ :: إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَىٰ لَهُمْ. ترجمه :: آنهائی که پس از روشن شدن راه هدایت، به پشت سرخویش برگشتند (به روزگار جاهلیت ارتداد کردند)، شیطان این کار را در نظرشان آراست و آنان را گرفتار (آرزوهای خام) کرد.  9- سوره نساء ، آیه ۱۳۷ :: إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلًا ترجمه :: آنان که ایمان آوردند و سپس انکار کردند و باردیگر ایمان آوردند و باز انکار کردند (چند بار ارتداد) و بر انکارخویش افزودند، خدا در مقام بخشش آنها و رهبری‌شان به راه (سعادت) نخواهد بود. 10- سوره اعراف ، آیه ۱۸۰ :: وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُون ترجمه :: برای خدا صفات نیکوئی است، خدا را با آن نام‌ها بخوانید و کسانی را که در آیاتش کج‌اندیشی (الحاد) می‌کنند به حال خود (آزاد) بگذارید، آنها به زودی جزای عمل خود را می‌گیرند. 11- سوره فصلت ، آیه ۴۰ :: اِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آيَاتِنَا لَا يَخْفَوْنَ عَلَيْنَا ۗ أَفَمَنْ يُلْقَىٰ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِنًا يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۚ اعْمَلُوا مَا شِئْتُمْ ۖ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ َ ترجمه :: کسانی که در آیات ما الحاد (کج اندیشی) می‌کنند، بر ما پوشیده نخواهد بود، آیا آن‌کس که در آتش دوزخ انداخته می‌شود بهتر است یا کسی که در روز رستاخیز ایمن خواهد بود (در هرحال) هرطور می‌خواهید عمل کنید که خدا به آنچه می‌کنید آگاه است. { پاورقی :: برای مطالعه بیشتر در پیرامون ارتداد به کتاب فقه استدلالی در مسائل خلافی، رجم، خمس،ارتداد ، تالیف ؛ سید محمد جواد غروی از علمای معاصر مقیم اصفهان ، ترجمه :: دکتر سید علی اصغر غروی ، انتشارات اصفهان ، زمستان ۱۳۷۷ ، بویژه صفحات ۶۰۲ الی ۶۱۷ مراجعه نمائید. یا به مطالعه کتاب حقوق بشر از منظر اندیشمندان/ پژوهش و تدوین : محمد بسته نگار ، از صفحه۷۵۱ الی ۷۶۸ ، بپردازید. } . به قلم :: #مهدی_گلمحمدی #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر #پرتوی_از_قرآن ادامه دارد.

۱۴۰۰ آبان ۲۳, یکشنبه

رضاشاه از نگاه میلسپو




رضاشاه از نگاه دکتر آرتور میلسپو

رضاشاهی که من شناختم



  دکتر آرتور میلسپو در تاریخ معاصر ایران به عنوان خزانه دار آمریکایی ایران مشهور است . او یک بار در فاصله سالهای 1301 تا 1306 در زمان رضاخان و یک بار در دی ماه 1321 در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به عنوان رئیس کل دارائی ایران استخدام شد و به ایران آمد و تا بهمن ماه 1323 همراه با 60 کارشناس آمریکایی به اداره امور مالیه ایران پرداخت.


۹کتاب « آمریکایی‌ها در ایران » خاطرات ماموریت دکتر آرتور میلسپو در ایران است . در این کتاب وی برداشت ها و دیدگاههای خود را راجع به شخصیت رضاشاه منعکس کرده است . در بخشی از این کتاب چنین می خوانیم :

بخش بزرگی از برنامه های عمرانی رضاخان با توجه به نیازهای اساسی کشور زود رس و بی فایده بود . بسیاری از اقدامات رضاشاه هیچ کمکی به روشن شدن افکار ، تقویت نهادها و پیشرفت دراز مدت کشور نکرد . او کارهایی برای مردم انجام داد ولی از نظر مردم کار عمده ای صورت نگرفت . کشاورزی ، بهداشت و آموزش ، اساس پیشرفت یک کشور به شمار می رود . کشاورزی به آب بستگی دارد و آب در ایران وابسته به آبیاری است . با این حال در هیچیک از فعالیتهای رضاشاه حتی یک طرح بزرگ آبیاری وجود نداشت.


قحطی که در اثر خشکسالی و توزیع نامناسب محصول غله وقوع می یابد ، از جمله اسفناکترین بلایای ایران بود . هیچ گامی در راه درمان این بیماری برداشته نشد . رضاشاه کشاورزان را که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند بی رحمانه استثمار کرد.

او به نحوی عاقلانه مساله عشایر و ارتباط آن با وحدت ملی را درک کرد ولی به نحوی غیر عاقلانه رفاه عشایر را نادیده گرفت.

او کوشید شیوه زندگی آنان را عوض کند . روسای آنان را زندانی کرد یا کشت و به جای ایجاد وحدت عملا تفرقه را در کشور تشدید کرد . مصادره املاک نیز به مقدار زیادی به بی اعتبار شدن اسناد زمینها کمک کرد.

در زمینه بهداشت ، کار خود را با احداث بیمارستانها آغاز کرد ولی به طرز گسترده ای طب پیشگیری و بهداشت جامعه را نادیده گرفت . در هیچیک از شهرهای ایران لوله کشی آب ایجاد نکرد . در نتیجه خوردنیها و آشامیدنیها همچنان آلوده ماند . رضاشاه به مساله آموزش علاقه مند بود . او از تعداد بی سوادان کاست و در مقایسه با آنچه برای صنعت کرده بود ، پیشرفتهای آموزشی اساسی به نظر می‌رسید ، ولی در عمل برنامه صنعتی او با آرمانهای آموزشی که ادعا می‌کرد تناقض داشت.

زیرا برای کارخانه های خصوصی و دولتی ایران از کار زنان و کودکان به حد اعلای آن استفاده می‌کرد . او خیابانهای وسیع و سنگفرش احداث کرد ولی از پیش بینی محل برای پارکهای عمومی غافل ماند.

اگر پهلوی بیشتر شبیه به جورج واشینگتن می‌شد و نقش محدودتری را بر عهده می‌گرفت احتمال می‌رفت که دولت و مردم بسیاری از کارهای خوب و تعدادی از کارهای بد را که در این دوره به شاه نسبت داده می شد خودشان انجام دهند . علاوه بر آن کشور در دراز مدت به پیشرفت های واقعی تری نائل می‌گردید.


در طول این سالها بسیاری از دگرگونیهای عمده اقتصادی که در ایران صورت گرفت در عراق و سوریه و فلسطین نیز انجام شد . در این کشورها نیز کارخانه هایی احداث شد ، شهرها گسترش یافت و خانه های سبک جدید پدیدار شد . هر یک از این کشورها هتلهای امروزی ساختند و بر خلاف ایران اشخاص ماهر را برای اداره آنها تربیت کردند . افزون بر آن در عراق و سوریه و فلسطین مردم نیز از لحاظ نیرو و ابتکار رشد کردند . با این همه اگر کسی برنامه های مزبور را ارزیابی کند معلوم می‌شود که زیانبارترین کاستیهای رضاشاه دروسایلی بود که به کار می‌برد: دیکتاتوری ، فساد و ترور .

رضاشاه قانون اساسی را لغو نکرد ، تصویبنامه ها را جانشین قوانین نساخت ، پارلمان را تعطیل نکرد و یا هیات وزیران را منحل ننمود . مشروطیت ، قانون اساسی و دیگر قوانین مجلس و هیات وزیران به جای خود باقی ماندند ولی در عمل او به کلی بر خلاف روح قانون اساسی عمل و بسیاری از مواد آن را نقض کرد ؛ به ویژه آنچه که به حقوق مردم مربوط می‌شد.


انتخابات انجام می‌شد ، ولی شاه بر آن نظارت می‌کرد . پارلمان دست نشانده فاسد وترسو قوانینی به روال عادی تصویب می‌کرد ولی دقیقا طبق دستور و نظر شاه ، نخست وزیر و وزیران از سوی شاه عزل و نصب می‌شدند و دستورات خود را از او دریافت می‌کردند.

او آزادی مطبوعات و همچنین آزادی گفتار و اجتماعات را که قبلا وجود داشت به کلی از بین برد .

هنگامی که من با رضاشاه آشنا شدم او را بیشتر فاقد قیود اخلاقی یافتم تا هرزه و فاسد . در ایران ضرب المثلی وجود دارد که اشخاص درستکار تنبل و بیکاره ‌اند و اشخاص نادرست زرنگ.

رضاشاه بی شک به فعالیت و زرنگی بیشتر اهمیت می داد و نادرستی را هم بی شک با سلیقه اش جور می‌یافت و بیشتر مایل بود آن را وسیله کارش قرار دهد ؛ از نظر کسب پول نیز این شیوه را رضایتبخش تر می‌دانست.

در هر حال با گذشت زمان او مشاوران کم و بیش نجیب خود را کنار گذاشت و بدترین عناصر کشور را پیرامون خودش جمع کرد . او این عده را همدست خویش ساخت.

به آنها امتیازات گوناگون داد . با دقت شگفت انگیزی هر رذالتی را پاداش و هر فضیلتی را مجازات داد . در عین حال خودش را به ملت تاثیر پذیرش به عنوان نمونه مجسم فساد معرفی کرد .

وسیله کار رضاشاه طبعا حکومت ترور بود . هنگامی که من هنوز به قدر کافی نزدیک و شاهد رویدادها بودم ، مواردی از بی رحمی توجهم را جلب کرد . ولی پس از نخستین سالهای سلطنتش ترور گسترش یافت.

او ظاهرا دست به هیچ تصفیه ای در یک زمان نزد ، هرچند گفته می‌شود ، کشتار بزرگ مشهد به دستور شخص او صورت گرفته بود.

وقتی من مجددا به ایران بازگشتم به من خبر دادند که او هزاران نفر را زندانی و صدها نفر را به قتل رسانده که بعضی از آنان به دست خودش بوده است.

به من گفتند که بسیاری از رجال و شخصیتها در زندان مسموم و یا با آمپول هوا کشته شده اند . به عنوان مثال می توان از فیروز وزیر مالیه سابق ، تیمورتاش که زمانی وزیر دربار مورد اعتمادش بود ، سردار اسعد یکی از روسای ایل بختیاری که زمانی وزارت جنگ را بر عهده داشت نام برد . داور که یک صاحب منصب فوق العاده بود ، خود کشی کرد.


کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان در مجلس که تاجری محترم و دوست یک هیات آمریکایی بود به قتل رسید. تقدس مذهبی یا حرمت اماکن مقدسه نیز دیکتاتور را از اعمال خشونت باز نمی داشت . او به زیارتگاهها بی احترامی کرد . روحانیون را مضروب کرد و کشت.

وحشت بر افراد مستولی گردید.هیچ کس نمی‌دانست به چه کسی اعتماد کند و هیچ کس جرئت نمی کرد اعتراض یا انتقاد کند . بجز در اوایل کار ، به نظر نمی رسید هیچ تلاشی برای کشتن شاه به عمل آمده باشد . می‌گویند خود او بر این باور بوده که مقدر است عمر طولانی داشته باشد..


منبع ::

دکتر آرتور میلسپو ، آمریکایی‌ها در ایران ، ترجمه : عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، نشر البرز ، 1370 ، ص 50 تا 53

پایان.

۱۴۰۰ شهریور ۳۱, چهارشنبه

رضاشاه از دیدگاه 5 آمریکایی!


 

یادداشت‌های 5 آمریکایی درباره رضاشاه


 دکتر محمدقلی مجد


  «جان گونتر» نویسنده آمریکایی در کتابش با عنوان «در درون آسیا» که در سال 1939 منتشر ساخت، فصلی را به رضاشاه اختصاص داده است. گونتر درباره زندانیان سیاسی عصر رضاشاه می‌نویسد: «نه محاکمه‌ای وجود دارد، و نه حکم دادگاهی. خصم باید از میان برداشته شود، و اگر مرگش بنا به مصلحت ضرورت یابد، نه با تبر میرغضب و گلوله تفنگ جوخة اعدام که با روش ملودرام‌تر خوراندن سم به سراغش می‌آید. آنهایی که روش فوق را نمی‌پسندند با ملال خاطر آن را مصون‌سازی به روش پهلوی می‌نامند. یک روز خوب و دلپذیر حبّی در چای ناشتایی می‌اندازند و فاتحه. احتمالاً هم اعلام می‌کنند که بخت برگشته بر اثر سکته مغزی مرده است.» گونتر فاش می‌کند که حتی سگ‌ها هم از قساوت اعلیحضرت بی‌نصیب نمی‌ماندند: «وقتی شاه در سفر است (که البته بی‌وقفه در سفر است)، در هر روستا و قریه‌ای که شب را منزل می‌کند سگ‌ها را می‌کشند، زیرا ایشان خواب سبکی دارند، و هر صدایی خوابشان را پریشان می‌کند.» گونتر همچنین اشاره می‌کند که: «می‌گویند شاه بزرگ‌ترین ملاک آسیاست، البته احتمالاً بعد از امپراطور ژاپن. در سرتاسر ایران املاک وسیعی دارد که عمدتاً از صاحبان یاغی سابق‌شان مصادره کرده است. ... از عجایب اینکه اعلیحضرت همایونی تنها پادشاه این عالم هستند که به هتل‌داری اشتغال دارند. امور سیر و سیاحت در ایران در انحصار دولت است؛ و اکثر هتل‌ها، علی‌الخصوص هتل‌های حاشیه دریای خزر، به شخص شاه تعلق دارد.»(1)



توصیفاتی که معاصران رضاشاه، نظیر میلسپو، و همچنین مقامات سفارت آمریکا در گزارش‌های دیپلماتیک محرمانه‌شان از او به دست می‌دهند، با زندگینامه «رسمی» رضاشاه از زمین تا آسمان تفاوت دارد. به گفته میلسپو، رضا «یک دهاتی مازندرانی» است؛ «موجودی با غرایز بدوی، تربیت نیافته و تجربه ندیده، در حلقه نوکرانی متملق، و مشاورینی بزدل و خودخواه... قساوت و طمع، که قبلاً هم در خُلق و خوی او بارز بود، چنان رشد یافته که به صفات غالبش مبدل گشته است. ... به مرور زمان، مشاوران کم و بیش شرافتمندش را کنار گذاشت و بدترین آدم‌های مملکت را به دور خود جمع کرد، و همه را همدست خویش ساخت. به آنها لطف و مرحمت می‌کرد و امتیاز می‌بخشید. با دقت حیرت‌آوری، رذایل را پاداش می‌داد و فضایل را مکافات می‌کرد. و در همان حال، شخصاً سرمشقی عالی از فساد گسترده را پیش روی مردمش می‌گذاشت که خیلی خوب از آن تقلید می‌کردند.»(2)



شرح زندگانی رضاشاه در گزارش بسیار محرمانه‌ای که با زحمت به دست سفارت آمریکا در لندن افتاده بود، با زندگینامه رسمی او که از طرف دولت ایران ارائه شده و بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا آن را ویراسته و اصلاح کرده بود، بسیار تفاوت داشت. نامه بسیار محرمانه مورخ 29 می 1939 «ری اترتن» کنسول سفارت آمریکا در لندن، به «والاس اس. موری» رئیس بخش امور خاور نزدیک وزارت امور خارجه آمریکا، شامل بخشی از گزارش محرمانه آن وزارتخانه است. اترتن از هیو میلارد، دبیر دوم سفارت آمریکا در تهران در سال 1930 نام می‌برد.



والاس عزیز؛ عطف به نامه مورخ 7 آوریل شما درباره گذشته شاه ایران، در زیر بخشی از زندگینامه بسیار محرمانه‌ای که سفارت با لطف خود در حق اینجانب اجازه تهیه رونوشت از آن را داده، و به موضوع نامه مربوط می‌شود، ایفاد می‌گردد.

«پهلوی، رضاشاه. متولد حدود 1873. فرزند خانواده‌ای کوچک از اهالی سوادکوه مازندران. پدرش ایرانی و مادرش زن قفقازی‌تبار بود که والدینش پس از الحاق بخش‌هایی از قفقاز به روسیه به موجب عهدنامه ترکمنچای به ایران پناه آورده بودند. در سن 15 سالگی به بریگاد قزاق ایران پیوست و او را به اصطبل‌بانی گماشتند.

به تدریج مدارج ترقی را طی کرد و به سبب شجاعت و بی‌باکی‌اش مورد توجه مربیان نظامی روس قرار گرفت، و ظاهراً هرگاه نیرویی برای دستگیری راهزنان و یا سرکوب آشوب‌ها به هر نقطه از کشور اعزام می‌شد، او نیز در آن شرکت داشت. در ابتدای جنگ به درجه سرهنگی ترفیع یافته بود، و در سال 1921 که بریگاد قزاق، که حال به لشکر تبدیل شده بود، در شمال کشور از داشتن افسران روس محروم شد و نیازمند فرماندهی قاطع بود، رضاخان برای این امر انتخاب شد.» در گزارش فوق به این مطلب که شاه قبلاً «اصطبل‌‌بان سفارت بریتانیا در تهران بود» اشاره‌ای نشده است. میلارد می‌گوید که وقتی در تهران بوده از شخصی به نام ویلکینسن، که به گمان او رئیس بانک شاهنشاهی ایران بود، می‌پرسد که آیا حقیقت دارد که شاه زمانی که قزاق بوده در بیرون بانک نگهبانی می‌داده و یک عکس هم در حال نگهبانی از او هست، و او نیز این مطلب را تأیید می‌کند. میلارد همچنین می‌گوید که عکس دیگری هم از شاه در حال نگهبانی جلوی در سفارت بریتانیا وجود دارد. البته میلارد خودش هیچ‌یک از عکس‌های فوق را ندیده بود. او همچنین می‌گوید که آشپز ایرانی‌اش گفته است که قبلاً‌ (احتمالاً قبل از جنگ) آشپز دوم سفارت آلمان بوده و چند بار در شب‌های سرد، وقتی که سفارت میهمانی داشته، برای رفیق قدیمی‌اش، رضاخان، که جلوی در سفارت نگهبانی می‌داده، یک فنجان قهوه فرستاده است.(3)



در تاریخ 16 ژوئن، موری این پاسخ محرمانه را برای اترتن فرستاد: «ری عزیز؛ از نامه مورخ 29 مه 1936، که در آن قسمتی از زندگینامه بسیار محرمانه شاه را برایم نقل کرده بودی، بسیار سپاسگزارم. این خلاصه دقیقاً همان چیزی بود که به دنبالش بودیم،‌ و اطلاعاتی را که داشتیم تأیید کرد. اطمینان می‌دهم که این خلاصه و همچنین منبعی که از آن به دست آمده کاملاً محرمانه باقی خواهد ماند.»(4) در سال 1939، همین موری زندگینامه «رسمی» رضاخان را که قرار بود بین روزنامه‌نگاران توزیع شود، ویراست و شسته و رفته کرد.



گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا در تهران مملو از اشاراتی از این دست به دهاتی بودن رضاشاه و نداشتن تحصیلات رسمی و بی‌فرهنگی‌اش است. مثلاً، چارلز سی. هارت، وزیرمختار آمریکا، در گزارشی محرمانه رضاشاه را «یک دهاتی بی‌سواد از پدری به همان اندازه بی‌سواد» می‌نامد.(5) هارت در گزارش دیگری می‌نویسد: «حتی پنج سال پادشاهی بر تخت طاووس شاهنشاهان ایران نیز خشونت و وقاحت سرگروهبانی بنیانگذار سلسله پهلوی را صیقل نداده است. البته گمان می‌کنم که نیازی به توضیح نباشد. از وقایعی که در گزارش‌هایم شرح داده‌ام، و آنهایی که پیش از من گزارش شده است، و همچنین نظر کلی ناظران ذیصلاح ایرانی این مطلب باید تقریباً بدیهی باشد.»(6)



هارت در گزارشش از اولین ملاقاتی که در فوریه 1930 با رضاشاه داشت،‌ می‌نویسد: «البته شاید نظرم عوض شود، ولی از نزد رضاشاه که برگشتم، ایمان داشتم مردی که ملاقات کرده بودم چند قدم بیشتر باتوحش فاصله ندارد.»(7)



وقتی هارت چهار سال بعد ایران را ترک کرد، نه فقط نظرش عوض نشده بود، بلکه متقاعد بود که برداشت اولیه‌اش از شخصیت رضاشاه بسیار بلندنظرانه بوده است.

شرح موارد متعددی از رفتار وحشیانه و خشن شخص شاه با نوکران، باغبانان، مدیران سالخورده روزنامه‌ها، افسران ارشد ارتش، و وزیران کابینه در گزارش‌های دیپلماتیک سفارت آمریکا پراکنده است. طبق گزارش‌ها، هر وقت اعلیحضرت گمان می‌کرد کارگران راه‌آهن آن قدر که باید تن به کار نمی‌دهند، دستور می‌داد تا آنها را به باد شلاق بگیرند؛ خود شاه اگر از کار عمله و بناهایی که برای اعلیحضرت کاخ می‌ساختند راضی نبود،‌ آنها را زیر مشت و لگد می‌گرفت؛ و با مدیران روزنامه‌ها نیز رفتار خشنی داشت.

سروان «فرانک سی. جدلیکا» وابسته نظامی آمریکا در گزارشی با عنوان «خلق و خوی رضاخان» می‌نویسد:

رضاخان، رئیس‌الوزرای جدید ایران، اگر چه به عالی‌‌ترین مقام سیاسی کشور رسیده است، هنوز نتوانسته لااقل یکی از اخلاق روزهای گذشته‌اش را که سرباز و افسر قزاق بود به کنار بگذارد. ... رضاخان هنوز میل دارد اشخاصی را که خلاف اراده‌اش عمل می‌کنند شخصاً‌ تنبیه کند. وقتی وزیر جنگ بود هم به هنگام غضب به صورت فرد مقابل سیلی می‌زد یا او را به باد کتک می‌گرفت؛ حال می‌خواست طرف رئیس‌الوزرا باشد یا رئیس نظمیه، مدیر روزنامه، افسر و یا هر مقام دیگر. طی دو هفته گذشته نیز وی از دست چند نفر غضبناک شد، که البته بلافاصله شخصاً‌ آنها را کتک زد. طبق گزارش‌ها، تازه‌ترین قربانیانش یک افسر پلیس و یک ملا بودند. شکی نیست که عدم خویشتنداری رضاخان در مقابل این غرایز بدوی نفرت‌انگیز است. چنین رفتاری ذهنیت نامطلوبی، علی‌الخصوص در بین خارجی‌ها ایجاد می‌کند. یک روزنامه تهرانی که جسارت کرده و از این رفتار رضاخان انتقاد کرده بود، بلافاصله توقیف شد. برای آنکه درک بهتری از رفتار رئیس‌الوزرا داشته باشیم، باید محیطی را که در آن بزرگ شده و شرایط جسمی و ذهنی او را مدنظر قرار دهیم.......

پی‌نوشت‌ها

1- گونتر، در درون آسیا، صص 516-499.

2- میلسپو، آمریکایی‌ها در ایران، صص 37-21.

3- اترتن به موری (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 29 مه 1936.

4- موری به اترتن (569/9111، 701، پرونده محرمانه)، مورخ 16 ژوئن 1936.

5- هارت، گزارش شماره 282 (36/بی 00، 891)، مورخ 10 ژانویه 1931.

6- هارت، گزارش شماره 765 (1/45، 891)، مورخ 7 اوت 1931.

7- هارت، گزارش شماره 16 (75/255 اچ 123)، مورخ 11 فوریه 1930.


منبع :: 
رضاشاه و بریتانیا ، دکتر محمد قلی مجد ؛
 صص 45 تا 50


پایان.

۱۴۰۰ مرداد ۱۳, چهارشنبه

تاریخ تحلیلی ایران ما- 4

#یادها_و_نامها-1





۱۳ مرداد ۱۳۳۵،پاداش دکتر مصدق پس از تحمل سه سال زندان انفرادی؛ تبعید غیر قانونی و بازداشت خانگی ۱۰ ساله تا پایان زندگانی دکتر مصدق دوره سه ساله زندان مجرد را در لشکر ۲ زرهی قصر گذراند. در این مدت تنها خانواده اش اجازه داشتند با او ملاقات کنند. پس از پایان یافتن دوره زندان، در ۱۳ مرداد ۱۳۳۵ به احمدآباد منتقل شد و تا اواسط بهمن ۱۳۴۵ که به علت شدت یافتن بیماری‌اش برای ادامه درمان در بیمارستان به تهران آمد، به مدت ده سال و پنج ماه در آنجا زیر نظر ماموران سازمان امنیت(ساواک) بود. دکتر مصدق در پاسخ نامه یکی از آشنایان در شهریور ۱۳۴۴ می‌نویسد: «اکنون در حدود ده سال است که از این قلعه نتوانسته‌ام خارج شوم و از روی حقیقت از این زندگی سیر شده‌ام. باری یقین دارم که به شما هم بد گذشته است ولی چون محبوس نبوده‌اید و کسی مانع ملاقات شما نبوده و از این بابت آزاد بوده‌اید، با زندگی بنده که در یک اتاق زندگی می‌کنم و گاه می‌شود که در روز چند کلمه هم صحبت نمی‌کنم بسیار فرق دارد. این است وضع زندگی اشخاصی که یک عقیده‌ای دارند و تسلیم هوا و هوس دیگران نمی‌شوند.» او به پسرش، احمد مصدق شکوه کرد «شما نمی‌دانید از تنهایی و حرف نزدن با کسی چقدر به من بد می‌گذرد.» (۲۳ بهمن ۱۳۳۸) دکتر مصدق خانه اش در احمدآباد «زندان ثانوی» می‌نامید. نامه‌هایی که از قلعه بدر آمد حکایت پیر در حصری بود که هیچ علاقه ای به ادامه زندگی نداشت: «کماکان در این زندان ثانوی بسر می‌برم. با کسی حق ملاقات ندارم و از این محوطه قلعه نمی‌توانم پای به خارج گذارم و بر این طریق می‌گذرانم تا ببینم چه وقت خداوند به این زندگی خاتمه می‌دهد.» او این نامه به سلطنت فاطمی خواهر دکتر فاطمی، اول فروردین ۱۳۴۰ نوشت. دکتر مصدق سرانجام در اسفند ۱۳۴۵ به آخرین آرزویش یعنی«مرگ» رسید. با وجود آن‌ که مصدق وصیت کرده بود پیکرش در «قبرستان ابن‌بابویه» در کنار شهدای ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دفن شود، اما شاه در پاسخ به این خواسته خانواده مصدق گفت: «زنده و مرده در احمدآباد.» بدین‌ترتیب مصدق به‌طور امانی در سالن پذیرایی عمارت احمدآباد به خاک سپرده شد. با وجود آن که شاه در این اندیشه بود که مصدق در روستایی دور از تهران و در غربت مدفون شود، اما نام مصدق، آرامگاهش را به نمادی برای آزادی‌خواهان و ملت ایران در تلاش‌شان برای رسیدن به آزادی و استقلال تبدیل کرد.

منابع : 

کانال #مصدق_به_روایت_تاریخ_و_اسناد

 مصدق؛ سالهای مبارزه و مقاومت- سرهنگ غلامرضا نجاتی- جلد دوم، ص ۴۸۱ نامه های دکتر مصدق، محمد ترکمان، ص ۲۸۱، ۲۸۶ و ۳۴۷

۱۴۰۰ خرداد ۲, یکشنبه

قرآن، آزادی و حقوق بشر-8


 ‍ قرآن ، آزادی ، حقوق بشر :: قسمت هشتم-8



 25- ازدیدگاه اسلام و راهنمای عمل مسلمین یعنی کتاب قرآن ، همه مردم از نعمت آزادی ، حق حیات ، امنیت اجتماعی و .... ، برخوردارند.

پروردگار یگانه در سوره مائده ، آیه ۳۲ می فرماید ::

مِنْ أَجْلِ ذَلِكَ كَتَبْنَا عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَيْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِي الْأَرْضِ فَكَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعًا وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُنَا بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ فِي الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ (۳۲)

 از اين روى بر فرزندان اسرائيل مقرر داشتيم ، كه هر كس كسى را جز به قصاص قتل يا [به كيفر] فسادى در زمين بكشد چنان است كه گويى همه مردم را كشته باشد ، و هر كس كسى را زنده بدارد چنان است كه گويى تمام مردم را زنده داشته است و قطعا پيامبران ما دلايل آشكار براى آنان آوردند [با اين همه] پس از آن بسيارى از ايشان در زمين زياده‏ روى مى كنند (۳۲)

 [ مترجم : محمد مهدی فولادوند ]



نکته ها :: 

 حرمت جان انسان یکی از مهمترین حق و حقوق لازم و واجب برای هر فردی ، فارغ از هر دین ، آئین ، ملیت ، نژاد، زبان و رنگ پوست و ... ، میباشد. بر اساس فرامین الهی در کتاب قرآن حکیم ، هرکسی یک انسان را بی گناه کشته باشد ، گویا تمام مردم عالم را به قتل رسانده است. به بیانی دیگر ، ارزش و کرامت جان نوع انسان آنقدر مهم و حیاتی است ، که فرد قاتلی که به عمل ننگین آدم کشی و قتل دست زده است ، چه بسا در موقعیتی دیگر به جان و مال افراد دیگری تعرض نماید. کشتن یک انسان بی گناه ،این نیست که هر فرد باگناه! باید کشته شود ، بقول معروف اثبات شی نفی ما اعداء نمیکند.
یعنی مثلاً وقتی به فردی میگوئیم به پدرت سلام برسان ، منظور این نیست به مادرت سلام نرسان ، یا به او ناسزا بگو ، و یا لعنت بفرست.
صد البته منظور قرآن در این آیه مشخص و مبرهن است ، که اگر فردی یا افرادی که مرتکب قتل یا فسادی ( تجاوزِ فردی و گروهی به جان ، مال و نوامیس مردم ) ؛ نشده اند را به قتل برسانیم و از نعمت همگانی حیات و امنیت محروم کنیم ، پستی و بار منفی این عمل به آن اندازه گناه ، قبیح و تنفرانگیز میباشد ، که گویا تمام بشریت را کشته باشیم.

از آنجاکه ملاک فضیلت و برتری هر انسان در نزد پروردگار عالم ، تنها تقوی الهی است ، پس لاجرم اگر هرفردی جان انسانی را صرف نظر از هر دین ، قوم ، نژاد و .....از مرگ و نیستی نجات دهد ، مانند آن است که جان تمام بشریت را نجات داده است.



26- ثروت و اموال دنیوی موجب هیچ برتری ما بین انسانها نمیشود. در سوره سباء ، آیه ۳۷ می خوانیم ::

 وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ بِالَّتِي تُقَرِّبُكُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُولَئِكَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِي الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ (۳۷) 

ترجمه فارسی :: 
 و اموال و فرزندانتان چيزى نيست كه شما را به پيشگاه ما نزديك گرداند مگر كسانى كه ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند پس براى آنان دو برابر آنچه انجام داده‏ اند پاداش است و آنها در غرفه ‏ها[ى بهشتى] آسوده خاطر خواهند بود ( ۳۷ )



نکته ها ::

تنها و تنها معیار و شاخص برتری و فضیلت در نزد خدا نه نزد انسانها ، فقط و فقط ایمان و تقویِ آزادیبخشِ الهی است و بس. ثروت ، مال و اموال دنیوی و تعداد بالای فرزندان که در زمان نزول آیات جزوِ قدرت اقتصادی ، بزرگی و برتری هر خانواده یا قبیله ای در مقابل قبایل دیگر به حساب می آمد ، به همراه دیگر برتریهای نژادی ، قومی ، جنسیتی ، رنگ پوست ، نوع زبان ، و دیگر نمادها و مظاهر رژیمهای طبقاتی ، در دین مبین اسلام از میان رفت و محو و پاک شد.

چون تنها معیار فضیلت در نزد خدا ، فقط تقویِ رهایی بخش قرآنی میباشد ، از این رو هیچ فرد موحد و مسلمان راستینی نباید و نمیتواند به پول و دارائی پدران و مادران خویش بنازد ، و آن اموال و ثروت دنیوی را ( که تازه اگر هم پاک و حلال باشد و از اختلاس ، احتکار ، دزدی و استثمار بندگان خدا به دست نیاورده باشد ) ، طبق دستورات انسان ساز و قوانین ضد استثماری و ضد بهره کشانه توحیدی که قرآن از آن سخن می گوید ، در این دنیا موجب هیچ فخر و مباهاتی نمیشود. این آیه راهگشا ، آن هم در بیش از ۱۴۰۰ سال قبل به خوبی این مطلب را به ذهن هر فرد منصف و باوجدانی متبادر میکند ، که خداوند یاری رسان در آن عصری که هنوز مردمی زیادی بودند که از جهالت و توحش نظام طبقاتی کاملاً پاک و مبرا نشده بودند ، چنان از درجه و مداری بسیار بالا ، از مقوله حقوق بشر سخن میگوید ، که در این عصر تکنولوژی و ترقی قرن بیست و یکم هم ، دستوراتش مترقی ، جدید و قابل استفاده می باشد.



 _________________________________________



 توجه مهم ؛ 
آیات حقوق بشری در قرآن کریم ::

 در این قسمت ، بصورت مستقیم و غیر مستقیم به آیاتی که در پیرامون حق و حقوق بشریت میباشد ، می پردازیم ؛

عفو و صفح در برابر انتقاد و کارشکنی دگر اندیشان ::


1-خداوند در سوره مائده ، آیه مبارکه ۱۳ میفرماید :: 

 (..... وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِّنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين)

ترجمه فارسی ::
 (.....روزی نیست که بر خیانتی از آنان مطلع نگردی ، به استثنای قلیلی از آنان.پس عفو را پیشه کن و به روی خویش نیاور که خداوند محسنین را دوست دارد. )



2- مجادله و دیالوگ با اهل کتاب به بهترین صورت ممکن :: 


 حضرت حق در سوره عنکبوت آیه ۴۶ می فرماید ::

عنکبوت:46 وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.

ترجمه فارسی ::
با اهل کتاب [=يهوديان و مسيحيان] مجادله نکنيد ، جز به نيکوترين شيوه، مگر با ستمگران‌شان [که اهل منطق نيستند و ممکن است سوء استفاده کنند] و بگوئيد به آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر شما نازل شده ايمان آورده‌ايم و معبود ما و شما يکی است و ما [نه تابع تعصبات قومی خود، بلکه] تسليم او هستيم [لذا نيکوترين شيوه، پرهيز از بحث پيرامون تفاوت‌ها و پرداختن به اشتراکات است].



3-حقِ همزیستی مسالمت آمیز با دگراندیشان ::


 اساس و پایه همه ادیان توحیدی ، ایجاد یک جامعه اخلاقی و انسانی ، توام با همزیستی مسالمت آمیز میباشد. در واقع از ابتدا تا پایان رسالت حضرت محمد مصطفی( ص ) ، طبق فرمایشات حضرت حق ، آن پروردگار یگانه ، ما تنها دارای یک دین بوده و هستیم ، که همانا دین رهائی بخش اسلام توحیدی و قرآنی است.

دین مبین اسلام ، یعنی دین تسلیم آگاهانه ، آزادانه و خردمندانه در برابر قوانین و قواعدِ هدفمند و منظم الهی در سراسر جهان و طبیعت برپا شده است.


حکمتها و احکام گوناگون دینی را ، میتوانیم به کلاسها و پایه های درسیِ تکامل بخش و رو به رشد و تعالیِ دورانهایِ ابتدائی ، دبیرستان و دانشگاه برای کسب علم و ارتقاء دانش و فنون فرض کرد. و یا به دیگر سخن حضرت توح(ع) ، حضرت زرتشت(ع) ، حضرت موسی( ع ) و حضرت عیسی( ع ) به مثابه کلاسهای دروس مکتب دین و اخلاق از پایه ابتدایی ، متوسطه ، عالی ، و فراتر از آنها ، آخرین و کاملترین ، و متکامل ترینِ دانشگاه توحید و اخلاق انسانی ، همان دیانت پاک و سراسر رحمانیت و عشق ، یعنی همین دین مردمی و رهایی بخش اسلام میباشد.



پروردگار احد و واحد در سوره آل عمران ، آیه ۶۴ ، همه مومنان و مسلمانان را دعوت به حفظ اتحاد و وحدت ، حول محورهای مشترک سه گانه زیر ، با دگر اندیشان اهل کتاب میکند و چنین قاطع و مُسَلَم می فرماید ::

قُلْ يَاأَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ.

ترجمه فارسی ::
    بگو: اي اهل كتاب [از موضع لجاجت و جدايي و جفا] به حقيقت مشتركي ميان ما و خودتان [براي تفاهم و تقريب] فراآييد[بدين وسيله كه] جز خدا را بندگي نكنيم و هيچ چيزي را با او شريك نسازيم و بعضي از ما [آدميان] بعضي ديگر را به جاي خدا ارباب [=صاحب اختيار] نگيريم. پس اگر [به اين پيشنهادات وحدت‌بخش] پُشت كردند، بگوييد: شاهد باشيد كه ما [به حكم خدا در پيوند توحيدي با شما] تسليم شده‌ايم.

( سایت و نرم افزار قرآنی م.ع.ب )



نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی  #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
 #پرتوی_از_قرآن

 ادامه دارد.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

دو نگرش متضاد؟!....



دو برادر بودند که یکی از آنها معتاد و دیگری مردی متشخص و موفق بود.
برای همه معما بود که چرا این دو برادر که هر دو در یک خانواده و با یک شرایط بزرگ شده اند، سرنوشتی متفاوت داشته اند؟
از برادرِ معتاد، علت را پرسیدند.
پاسخ داد: علت اصلی شکست من، پدرم بوده است.
او هم یک معتاد بود. خانواده اش را کتک می زد و زندگی بدی داشت. چه توقعی از من دارید؟
من هم مانند او شده ام.
از برادر موفق دلیل موفقیتش را پرسیدند.
در کمال ناباوری او گفت: علت موفقیت من پدرم است.
من رفتار زشت و ناپسند پدرم با خانواده و زندگی اش را می دیدم و سعی کردم که از آن رفتارها درس بگیرم و کارهای شایسته ای جایگزین آن ها کنم.

طرز نگاه هر کس به زندگی، دنیای او را می سازد.


به قلم : م.فلاح
سرچشمه :
 http://psychology95.blogfa.com/post/55

پایان.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

خودشناسی و تصمیم‌گیری موثر 


  

مقدمه

ما در هر حوزه‌ای که فعالیت کنیم، هر علایقی که داشته باشیم یا هر پروژه‌ای را که به انجام برسانیم، به هر حال در دنیایی زندگی می‌کنیم که اصل مهم موفقیت در تجارت آن برقراری ارتباطات است. در یک کسب و کار ما همواره با همکاران ، مراجعان و مشتریان بالقوه تعامل داریم. روابط و تعاملات ما با دیگران در زندگی شخصی ما بارزتر است و مهم‌تر از همه این است که ما با خودمان مراوده داریم. همه ما فکر می‌کنیم که چطور با دیگران رابطه برقرار کنیم که موثرتر و کارآمدتر باشند.

در تمامی لحظات زندگی ما در حال تصمیم‌گیری هستیم. در زندگی شخصی و زندگی کاری با اخذ تصمیمات گوناگونی روبروییم که همگی بر زندگی ما اثر می‌گذارند. حالا شما برای اخذ تصمیمات به چه معیارهایی توجه می‌کنید و هنگامی که می‌خواهید تصمیماتتان را ارزیابی کنید، به چه مسائلی توجه دارید؟ تصمیم‌گیری و روابط ما با دیگران کاملا به یکدیگر مربوطند. اگر بخواهیم تصمیماتی بگیریم که با ارزش‌ها و اهدافمان موافق باشند و انتظارات ما را برآورده کنند، باید از خودمان شناخت کافی داشته باشیم و نیروهای درونی‌مان را بشناسیم.

وقتی که اتفاقات بدی رخ می‌د‌هند و زندگی به ما سخت می‌گیرد، اجازه می‌دهیم که ارتباطمان با درون و منابع الهام بخش درونی‌مان قطع شود. آن وقت است که رنج می‌کشیم و کارهایمان درست پیش نمی‌روند. اما اگر بخواهیم بر زندگی خود و دیگران تاثیر مثبتی بگذاریم و آنطور زندگی کنیم که شایسته ماست، باید وقت صرف کنیم و تلاش کنیم تا نیروی درونی‌مان را رشد دهیم تا بتوانیم به کمک آن با انرژی بالا و خلاقیت ، تصمیماتی مناسب اتخاذ کنیم.

پرورش نیروی درون

حالا شما چطور این ارتباط و نیروی درونی را پرورش می‌دهید؟ چطور آن را تقویت می‌کنید؟ همگی ما باید از معلمان و مربیانمان درس بگیریم تا بتوانیم با انجام کارهایی ساده این ارتباط و نیروی درونی را تقویت کنیم. وقتی توانستیم با درونمان ارتباط موثری برقرار کنیم، می‌توانیم بهتر تصمیم بگیریم و این تدابیر مناسب بر کیفیت روابط ما با دیگران اثر گذارند. معمولا وقتی ما این ارتباط درونی ضروری را پرورش می‌دهیم، بهتر می‌توانیم از ملزومات مدیریت آن موقعیت آگاه شویم.

علاوه بر این بهتر می‌توانیم با مشکلات روبرو شویم و حلشان کنیم. با وجود این ارتباط درونی ، دورنمای بهتر و شفاف‌تری از موقعیت‌ها پیش روی‌مان قرار می‌گیرد که با وجود آن می‌توانیم با ابتکار و خلاقیت آن را به پیش ببریم . وقتی که می‌خواهیم تصمیمی بگیریم، گزینه‌های متعددی پیش روی ماست، اما به نظر من بهترین انتخاب ، آن است که توانایی‌های ما را افزایش دهد و به خود ما ، دیگران و آنهایی که در جهت تحقق اهداف یک مجموعه و ارتقای آن می‌کوشند، آزادی عمل بیشتری بدهد. چند فاکتور وجود دارد که توجه به آنها هنگام انتخاب گزینه‌های پیش‌رو ، مفید است:

خلاقیت

یک انتخاب خوب شما را به خلاقیت و نوآوری تشویق می‌کند و باعث می‌شود که به دنبال راه‌حل‌های پنهان بروید. علاوه بر این احساس خوبی هم به شما دست می‌دهد چرا که درمی‌یابید روحیه نوآوری‌تان تقویت شده است و از این‌رو رضایت‌مند خواهید بود.

امنیت و سلامت

وقتی که می‌خواهید تصمیمی اتخاد کنید، باید آینده‌نگر باشید و ببینید که تاثیر آن روی شما ، همکارانتان و نسل آینده چیست؟ پیشنهاد این آینده‌نگری را نداریم و به اثرات طولانی‌مدت یک تصمیم توجه نمی‌کنیم و اغلب تصمیماتی اتخاذ می‌کنیم که در کوتاه‌مدت اثربخش هستند، اما تبعات آن در طولانی‌مدت روشن و شفاف نیست.

فرصت‌ها و اهداف

آیا اگر این گزینه را انتخاب کنید، باز هم به فرصت‌های گوناگون دسترسی خواهید داشت؟ آیا می‌تواند فرصت‌های بیشتری برایتان فراهم کند؟ آیا علاوه بر اینکه نیازهای احساسی شما را تامین می‌کند، در نیل به اهداف شغلی هم موثر است؟

نتیجه

اگر تصمیمی که گرفته‌اید، روند سخت و دشواری پیش‌رو داشته باشد، فقط یک چیز می‌تواند شما را به ادامه راه تشویق کند، اینکه بدانید پس از تلاش و کوشش فراوان به نحو احسن نتیجه خواهید گرفت. این انگیزه باعث می‌شود که اعتماد به نفس شما بالا رود و انرژی موجود در سیستم نیز افزایش می‌یابد.

ارتباطات

گاهی اوقات ما در کارمان یکه و تنها می‌مانیم. ممکن است دیگران ما را تنها بگذارند یا خودمان احساس کنیم خیلی تواناییم و کمک دیگران را رد کنیم. اما بدانید که اگر با همکاران و دیگر منابع آگاه ، ارتباط داشته باشیم و تصمیمی اتخاذ کنیم که این ارتباطات موثر ، برقرار شوند و دوام داشته باشند، تصمیم خلاق و عاقلانه‌ای گرفته‌ایم.

رضایت

وقتی که در پایان روز تصمیمات‌تان را مرور می‌کنید، خوشحال می‌شوید و از اینکه این‌چنین مدیری هستید، به خود می‌بالید. یا اینکه سر در گم و عصبی خواهید شد. چرا که کارها مثل کلاف سردرگمی به نظر می‌آیند؟ اگر گزینه دوم صحیح است، باید حتما در تصمیماتتان تجدید نظر کنید.

احساس و نیروی درون

تصمیماتی که ارتباط شما با نیروی درونی و هسته اصلی وجودتان را تقویت می‌کنند، تصمیماتی هستند که بهترین نتایج را به دنبال خواهند داشت. تصمیماتی که ویژگی‌های بالا را داشته باشند، خلاقیت شما راتقویت کنند، به کارهای مفید با اثرات سازنده طولانی مدت منجر شوند و به شما و همکارانتان رضایت و آرامش خاطر هدیه کنند، بهترین‌هایی هستند که پیش‌روی شما هستند. این گزینه‌ها خالق انرژی هستند و آن را هدر نمی‌دهند.

ما با اتخاذ آنها به آسودگی و آرامش می‌رسیم، چرا که می‌دانیم نتیجه هر چه که باشد، از سخت‌کوشی، درایت و دوراندیشی ما سرچشمه گرفته است. ما خودمان نگارنده سطرهای دفتر زندگی شخصی و شغلی‌مان هستیم. البته هر کدام‌مان در معرض انواع فشارها ، قدرت‌ها و جبرهایی هستیم که تاریخ بر ما تحمیل می‌کند. اما در عوض صاحب درایت و خلاقیت هستیم. این هنر را داریم که با دیگران ارتباط برقرار کنیم. این نیروها من و شما را یاری می‌کنند که کشتی زندگی‌مان را در این جریان زندگی هدایت کنیم. جریانی که گاهی بسیار متلاطم و خطرناک است.

فردریک داگلاس یکی از سیاه‌پوستانی بود که قبل از جنگ داخلی آمریکا برای نهضت آزادی سیاهپوستان و مبارزه با بردگی فعالیت می‌کرد. این سخنران و مبارز مشهور می‌گوید: حقیقت وجودتان را بشناسید و در عین حال عمل کنید و دست به کار شوید. برای نیل به آنچه می‌دانید راست و حقیقت است، خطر کنید.


سرچشمه :: سایت دانشنامه رشد



پایان.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۸, شنبه

علم روانشناسی پاسخ میدهد!؟.....


 رابطه تاخیر در پاسخگویی و دروغگویی؛ علم روانشناسی پاسخ می‌دهد.

 تازه ترین تحقیقات نشان می دهد که هر اندازه یک فرد در پاسخگویی تاخیرداشته باشد، به همان اندازه درک شنونده از صداقت بیان افراد کمتر خواهد بود؛ خواه در یک بازجویی قتل باشد و خواه در پاسخ به دوستی درباره پخت شام در میهمانی شب گذشته. روانشناسان در آخرین یافته هایشان دریافته اند که فراتر از میزان صدا، تنوع آوایی و نوع پاسخ، به نظر می رسد که «زمان پاسخگویی» نیز در چگونگی «درک صداقت مردم از گفته های افراد» نقش دارد. دانشمندان در این تحقیقات ۷۵۰۰ شهروند فرانسوی، آمریکایی و بریتانیایی را در ۱۴ آزمایش مختلف روانشناختی به چالش کشیدند.
پس از آزمایشها، محققان نتیجه گیری کردند که «پاسخ هایی که کندتر و با طمانینه بیان می شوند فرضیه دروغ بودن را بیشتر به ذهن افراد متبادر می کنند.» به عنوان مثال کوچکترین مکثی در پاسخ گویی، شنونده را بر آن می دارد تا کمتر به صادق بودن فرد سوال شونده، اعتماد کند. در یکی از آزمایشها افراد شرکت کننده در این تحقیقات با گوش دادن به یک قطعه صوتی یا یک فیلم و یا حتی روایت یک واقعی اشخاص نحوه پاسخ دادن افراد را مورد داوری قرار دادند. در تمام موارد ذکر شده، هر تاخیر در پاسخ گویی، بین صفر تا ده ثانیه، نظر شرکت کنندگان درباره «صداقت راوی را دقیقا به مقیاس زمان پاسخگویی تغییر داد. »


در یک تست چالشی روانشناختی با حضور ۵۶۲ شرکت کننده، فیلمهایی از بازجویی های پلیس از متهمان (بازیگر) به سرقت به نمایش درمی آید. در فیلم هایی که افراد سریعا «اتهامات را انکار می کند تا فیلم هایی که با تاخیر همین ادعا را مطرح می کند بوضوح شاهد داوری و موضع گیری اغلب افراد هستیم.» تنها ۴۰ درصد شرکت کنندگان در مورد اول متهم را محکوم و در مورد دوم ۷۳ درصد «انکار متهم را فریبکاری» و او را محکوم واقعی می دانند. ایگنازیو ژیائو، استادیار دانشگاه مدیریت گرنوبل فرانسه می گوید در اغلب آزمایش ها « عنصر زمانی در پاسخ گویی افراد» بر درک شنوندگان تاثیر داشته است. یافته های دانشمندان نشان می دهند که «عصبانیت» و یا عدم تمرکز هم می توانند به جز «دروغگویی افراد»، عامل اصلی پاسخ های تاخیری باشند.



نتیجه این تحقیقات می تواند برای مصاحبه های کاری و یا در داوری هیات منصفه در دادگاه ها بکار گرفته شود. ایگنازیو ژیائو، استادیار دانشگاه مدیریت گرنوبل فرانسه می گوید: « درست است که بطور متوسط درغگوها از حقیقت گویان در پاسخ گویی کندتر هستند با این حال، نمی توان یک حکم کلی صادر کرد.
به عنوان مثال قضات باید دقیق تر عمل کنند. به ویژه هنگامی که سال ها حبس در انتظار یک محکوم است.»



منبع : سایت euronews

نگارش از ::  یورونیوز


پایان.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۷, جمعه

درمان وسواس فکری و عملی؟

چند ترفند برای درمان وسواس فکری و عملی

چند ترفند برای درمان وسواس فکری و عملی
وسواس و افکار مزاحم یک فشار فکری است برای ادامه یک فکر یا یک عمل که فرد به غیر منطقی بودن آن واقف است اما قادر به توقف آن نیست . وسواس را می توان یك ایده، فكر، تصور، احساس یا حركت مكرر یا مضر دانست كه با احساس اجبار و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه غیرعادى و نابهنجار بودن رفتار خود است.
 
اختلال وسواس های فکری یا عملی سبب اتلاف وقت می شوند و اختلال قابل ملاحظه ای در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت های معمول اجتماعی یا روابط فرد ایجاد می کنند. بیمار مبتلا به اختلال وسواسی – جبری ممکن است فقط وسواس فکری، فقط وسواس عملی، یا هر دوی آن ها را با هم داشته باشد.

دکتر ربابه نوری درباره وسواس فکری و راه‌های درمان آن، اظهار کرد: وسواس یک فکر مزاحم، آزار دهنده و تکراری است که به زور وارد ذهن می‌شود و فرد را مورد آزار قرار می‌دهد علی رغم اینکه شخص اصلا تمایلی به فکر کردن راجع به آن موضوع ندارد ولی به زور وارد می‌شود و معمولا درمورد آن چیزی هست که فرد درمورد آن حساس است.

این روانشناس بالینی ادامه داد: فکرهای وسواسی معمولا راجع به آن موضوعی هست که فرد درباره آن حساس است مانند مذهبی بودن یک شخص که حساسیت‌های آن می‌تواند درباره تمیز یا نجس بودن و...، انسانی که بهداشت برای آن اهمیت زیاد دارد حساسیت تمرکزش بر روی بیماری‌ها می‌شود، والدی که فرزند دارد نیز این وسواس بر روی بچه‌ها متمرکز می‌شود که نکند اتفاقی برای فرزندم بیافتد و... است.

این افکار گاهی به تنهایی فقط یک فکر نیستند و می‌تواند تصویر ذهنی باشد یعنی فرد در ذهن خود تصور می‌کند که الان برای بچه‌اش اتفاقی افتاده و در شرایط بدی است و یک‌سری از این افکار و تصویرسازی‌های ذهنی که به ذهن او هجوم می‌آورد.

وی با بیان اینکه بسیاری از افراد فکرهای وسواسی دارند، تصریح کرد: خیلی از اوقات انسان‌ها فکر وسواسی دارند ولی به مرز اختلال نرسیده است و زمانی که این فکر وسواسی به اندازه‌ای می‌رسد که در واقع شدت پیدا می‌کند می‌تواند آرامش و زندگی او را فلج کند چرا که سبب رنج در آن می‌شود و فرد را به اختلال وسواسی می‌رساند.

معمولا فکر وسواسی به تنهایی سراغ فرد نمی‌رود یعنی گاهی اوقات فکر یا تصویر ذهنی به انسان هجوم می‌آورد و همراه با بدترین افکار بوده که موجب بر آشفتگی می‌شود و به دنبال افکار وسواسی در خیلی از موارد رفتار وسواسی هم بروز می‌دهد یعنی فرد برای پیشگری از آن اتفاق بد شروع به انجام کاری می‌کند یا اگر آن اتفاق نیافتد و آرامش در ذهن او حاکم شود شروع به فعالیت‌های روزمرگی می‌کند که به آن خنثی‌سازی یا رفتار وسواسی نیز گفته می‌شود که فرد برای رهایی از این درد و رنج شروع به انجام کاری می‌کند.

گاهی این رهایی از درد و رنج و مشغول شدن به انجام کاری آرام آرام تبدیل به عادت و اعمال تکراری می‌شود یعنی برای جدایی از آن افکار وسواسی مدام به بچه‌اش تماس می‌گیرد که کجایی، اتفاقی نیافتاده و یا شروع به شستن لباس‌ها می‌کند و زمانی که این فکر و رفتار وسواسی به اندازه‌ای می‌رسد، زندگی فرد را دچار اختلال و رنج می‌کند و شخص به جای توجه به همسر و فرزند یا زندگی‌اش در صدد برطرف کردن افکار وسواسی خود است.

وی تصریح کرد: متاسفانه بسیاری از افراد، وسواس را قبول نمی‌کنند و خیلی هم در برابر این موضوع مقاومت دارند برای اینکه بر این باورند که انسان‌های مرتب و منظمی هستند که خیلی رعایت مسائل مختلف را دارند ولی در واقع اینطور نیست و پای یک اختلال با رنج و عذاب در میان است چرا که وسواس بیماری هست که فرد را اذیت می‌کند.


راه‌های درمان
برخی از افرادی که با بیماری وسواس درگیر هستند اعتقاد دارند که کار درستی انجام می‌دهند و برای درمان دیر مراجعه می‌کنند.

وی با اشاره به دو راه درمان بیماری وسواس، افزود: دو درمان برای این بیماری وجود دارد که همزمان استفاده می‌شود یکی درمان دارویی است که با تشخیص روانپزشک تجویز می‌شود و دیگری رفتار درمانی که زیر نظر روانشناس بالینی تحت درمان قرار می‌گیرد و سبب کاهش درد و رنج و آرام گرفتن می‌شود.

در رفتار درمانی دستور العمل‌هایی به فرد داده می‌شود که متناسب با سطح توان و آمادگی فرد تجویز می‌شود که البته نیاز به همکاری خود بیمار نیز دارد چرا که در درمان بیماری وسواس مشکلی وجود ندارد.

نوری خاطرنشان کرد: اگر فرد دیر به درمان اقدام کرد نیاز است تا با صبر و حوصله مراحل مختلف درمان را طی کند اما متاسفانه گاهی این رفتار وسواسی را والدین به فرزند نیز منتقل می‌کنند و با تشویق به انجام این رفتارهای وسواسی آن را در کودکی تقویت می‌کنند و حتی کودک چهار یا پنج ساله هم دچار این رفتار وسواسی می‌شود چرا که والدین اعتقاد بر درستی رفتارهای خود دارند.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

قرآن،آزادی و حقوق بشر-7


 قرآن ، آزادی و حقوق بشر : قسمت هفتم-7 



 16-سوره احزاب ، آیه ۴۸ :: 

 وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا

 و از کافران و منافقان اطاعت مکن و آزارشان را رها ساز و به خدا توکل کن که خدا در سپردن امور به او کافی است.
( مترجم :: م.ع.ب )




17-خداوند رحمان و رحیم در سوره النساء ، آیه ۷۹ می فرماید :: مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُـولًا وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا

[درست است] هر پيشامد نيكويي بر تو رسد از جانب خداست، و[لي] هر پيشامد ناگواري بر تو رسد از خود توست ، [نه ديگران] و ما تو را به پيامبري براي [هدايت] مردم فرستاديم و خدا در مقام گواه بودن كافي است.

( ترجمه:: سایت و نرم افزار م.ع.ب ) 




 نکته ها ::

همچنانکه در توضیح سوره یونس ، آیه 99 ، به نگارش درآوردیم ، چون خداوند آفریدگار تمام عالم و جهان میباشد ، هر کاری از خوب و بد از انسانها با اختیار و اراده آزادی که دارند سر میزند ، حضرت حق آن اعمال را به صورت صریح یا تلویحی به خود نسبت میدهد ، زیرا علاوه بر اینکه خود مالک و آفریننده تمام مخلوقات جهان است ، به انسانها عقل و اختیار اعطا کرده ، تا با پیروی از پیامبران الهی ، راه حقیقت و روشنائی را از چاه باطل و سیاهی بازشناسند. درسی دیگری که این آیه الهی به ما میدهد ، این است که ، آنکه پیامبر و رسولِ حضرت احدیت است ، تنها وظیفه رسالتش ابلاغ و پیام رسانی آشکارِ حُکم و حکمت آیات آفریدگار به خلق خدا است ، بی آنکه حق تحمیل ، اجبار و اکراه عقاید دینی را به مردم داشته باشد.

ما انسانها هم باید از سنن و دستورات خدا که در گفتار و اعمال پیامبر اسلام( ص ) ، متجلی و عیان شده است ، دقیق و بطور کامل پیروی کنیم ، و از اجبار و تحمیل عقاید به مردم خودداری نمائیم ، وتنها دعوت ما به سوی پندارها ، گفتارها ، اعمال و رفتارهایِ ، معروف و نیکی ها باشد ، زیرا در برخی اوقات بدی ها و زشتکاری ها و عواقب سوء آنها که منشاء زیان و خسارت فردی و گاهاً جمعی و اجتماعی َو ....را در پی دارد.
ولی در پروسه دعوت به نیکی ها و فراخوان به دوری کردن از بدیها ، حقِ تحمیل عقایدی که طبق فطرت الهی مسئله ای قلبی و درونی است، به دیگران ، از جمله آشنایان و نزدیکانِ خود را نداریم.

زیرا ما در عمل به دستورات الهی ، و از جمله یکی از شعائر مهم دینی آن ، یعنی امر به معروف و نهی از منکر توحیدی و قرآنی ؛ [ که عمدتاً یکی از وظایف مهم آن ، نقشهایِ نظارتی ملت بر اعمال و تدبیر حاکمان برای دستیابی به ترقی و تکامل نوع بشر میباشد ؛ دقیقاً باید طبق فرامین حضرت حق ، با تواضع و فروتنی در گفتار و رفتار ، همراه با استدلال درست ، آگاهانه و هشیارانه ، مسیر و راهِ مستقیمِ حقیقت ، توحید و اخلاق انسانی و اسلامی را ، از چاهِ نادرستِ باطل و کژراهه ، بطور مشخص ، دقیق و ملموس مشخص کنیم.

 بعد از بیان نمودن و روشنگری در پیرامون دستورات حضرت حق به فرد و یا افراد جسجوگر ، حالا مخاطبِ ما در پذیرش و یا عدم پذیرش عقاید و باورهای دینی و مذهبی مطرح شده ، کاملاً آزاد و مختار میباشد.



استاد بازرگان در توضیح این آیه ، از جمله می نگارد :: اين آيه به ظاهر همان ادّعاي مسلمان نماها (منافقان) را تأييد مي‌كند كه حوادث نيكو (پيروزي) را به حساب خدا و ناخوشايندي‌ها (شكست‌ها) را به حساب پيامبر مي‌گذاشتند. حال آنكه در آية قبل بر آنان خرده گرفته بود كه چرا نمي‌فهمند!؟ به نظر مي‌رسد پاسخ را بايد در تفاوت زاوية نگرش به مسئله يافت؛ در آيه قبل از زاوية مشيّت خدا مسئله را مطرح مي‌سازد كه حوادث نيك و بد تماماً تابع نظاماتي هستند كه او مقدّر كرده است، اما در اين آيه موضوع را در ارتباط با نقش انسان، در نيك و بد سرنوشتي كه براي خود رقم مي‌زند، عنوان مي‌نمايد.

 مثال مدرسه الگوي ساده‌اي براي فهم آسان‌تر اين مسئله است:
1- كارنامة قبولي و رفوزگي (هر دو) از طرف مدرسه داده مي‌شود ، 

 2- توفيق هر شاگردي در حقيقت ناشي از امكانات و آموزش‌هايي است كه در مدرسه توسط معلمين عرضه مي‌شود، در حالي كه رَد شدن شاگرد در امتحانات ناشي از بي‌همّتي خود اوست؛
 (مدرسه براي رد كردن تأسيس نشده است).



18- سوره احقاف ، آیه مبارکه 8 ::

 أَمْ يَقُـولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَلَا تَمْلِكُونَ لِي مِنَ اللَّهِ شَيْئًا هُوَ أَعْلَمُ بِمَا تُفِيضُونَ فِيهِ كَفَى بِهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ.

 يا مي‌گويند: [محمّد] قرآن را از خودش بافته است. بگو: اگر آن را از خودم بافته [و به خدا نسبت داده] باشم، شما در برابر [کيفر] خدا کاري براي من نتوانيد کرد. او بر آنچه [از مشغوليات باطل كه] در آن غرق شده‌ايد آگاه‌تر [از من] است و شاهد بودن خدا ميان من و شما کافي است، و او آمرزنده و مهربان است. 

( ترجمه : م.ع.ب )






19-آفریدگار عالم در سوره احزاب ، آیه مبارکه ۳۹ می فرماید ::

الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا

ترجمه فارسی :: 

 ـ [همان] کسانی که رسالت‌های خدائی را [به مردم] مي‌رسانند و [فقط] از او بيم دارند و از هيچکس جز خدا نمي‌هراسند و خدا در حساب‌گری کافی است.

ترجمه :: ( م.ع.ب )




20-سوره فرقان ،آیه مبارکه 58 ::

وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَىبِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا

و [در برابر توطئه‌های مخالفان] بر آن [خدای] زندة جاويدی که هرگز نمي‌ميرد توکل کن و به ستايش او [با ايفای نقش مثبت و اصلاحی] بکوش و [حسابرسی] خدا نسبت به [آثار و عوارض] گناهان بندگانش كافی است [=نيازی نيست كسی دخالت كند].




21-سوره مدثر ، آیه 11 ::

 .........ذَرْنِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا

مرا و كسي را كه خود به تنهايي [بدون مشاركت ديگران] آفريدم به حال خود وا گذار [=خود را مسئول و مشغول او مدار].

 ( ترجمه : م.ع.ب )




22-سوره حجر ، آیات 2 و 3 ::

سوره حجرآیه 2 : رُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا


 مُسْلِمِينَ چه بسا کساني که [توحيد و آخرت را] انکار کردند، [در دنيا يا آخرت] آرزو کنند ای کاش [در برابر خدا] تسليم بودند.


سوره حجر ، آیه3 ::

ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَيَتَمَتَّعُوا وَيُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ ـ

 [به حال خود] واگذارشان کن تا بخورند و [از نعمات مادّي] بهره‌مند شوند و آرزو [هاي دنيائي] سرگرم‌شان کند. به زودي [سرانجام خود را] خواهند دانست.

( مترجم :: م.ع.ب )




23-در سوره قلم ، آیات مبارکه ۴۳ و ۴۴ می خوانیم ::

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ﴿۴۳﴾

ديدگانشان به زير افتاده خوارى آنان را فرو مى‏ گيرد در حالى كه [پيش از اين] به سجده دعوت مى ‏شدند و تندرست بودند (۴۳)

فَذَرْنِي وَمَنْ يُكَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِيثِ سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ﴿۴۴﴾

پس مرا با كسى كه اين گفتار را تكذيب مى ‏كند واگذار به تدريج آنان را به گونه‏ اى كه در نيابند [گريبان] خواهيم گرفت (۴۴)

 (مترجم :: زنده یاد استاد محمد مهدی فولادوند)





24-سوره معارج ، آیه ۴۲ ::



فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ.

پس به حال خود رهایشان كن ، تا [در بيهودگي‌ها] فرو روند و به بازي [هاي دنيا] مشغول باشند تا به روزي [برسند] كه بيم داده شده‌اند.

(م.ع.ب )




نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی


 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن

ادامه دارد.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

قرآن،آزادی و حقوق بشر-6


  قرآن ، آزادی ،‌ حقوق بشر-قسمت ششم-6



 سوره یونس :: آیه 99 :: 

 وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ.


و اگر پروردگارت می‌خواست، همه اهل زمین [جبراً] ایمان می‌آوردند [اما انسان را موهبت اختیار و حق انتخاب داده است]. [حال] آیا تو می‌خواهی مردم را [با وجود چنین مشیتی] وادار کنی تا ایمان بیاورند؟ 



 به عنوان مثال:: در قرآن می خوانیم که باید از مواد مخدر و مشروبات الکلی و قمار دوری نمود ، و حتی به آنها نزدیک نشد ، ولی فردی عادت به نوشیدن مشروبات الکلی یا مصرف مواد صنعتی همچون شیشه پیدا می کند ، و در حین عمل رانندگی از خود بیخود شده ، و یا دچار خیالات و توهمات مالیخولیایی میشود ، و نهایتاً به تپه ای برخورد می کند و جان عزیزش را از دست میدهد.

آیا در این تصادف دلخراش می توانیم قانونِ علمی و هدفمندِ حاکم بر جهان ، و یا پروردگار تمام عالم و کائنات را بعنوان سازنده و آفریننده آن محکوم کنیم ، یا در واقع بینیِ خردورزانه کمال جویانه ، مقصر اصلی آن حادثه هولناک تصادف ، آن راننده مست یا نشئه از مواد مخدرِ صنعتی بود ، که برخلاف قانون و دستورات انسان سازِ خدا در کتاب قرآن حکیم عمل نمود ، و به نفسِ خود بسیار ستم کرد ، و عاقبت با بهره جوییِ نادرست از اراده و اختیار آزادش ، خود را به ورطه مرگ و  هلاکت انداخت؟



یا در مثالی دیگر :: ( ...دست زدن به آتش دردناک است و موجب میشود تا دستمان را سریعاً عقب بکشیم. ما مجبور نیستیم این پاسخ را یاد بگیریم ، این پاسخ به صورت فطری توسط ساختار دستگاه عصبی ما تعیین تکلیف شده است. ما انسانها به این مسئله واقفیم که هر گاه به آتش دست بزنیم ، دستمان خواهد سوزد.

در نتیجه ، صرفاً با دیدن و مشاهده شعله آتش ، از دست بردن به درون آن حذر میکنیم ، زیرا دیدن شعله آتش جایِ دست زدن به شیء داغ را می گیرد و این شیء .محرکی برای تولید ترس و اجتناب نمودن از آن عمل اشتباه می شود. ) 

 منبع : [=کتاب روانشناسی یادگیری ، یحیی سید محمدی ، ص۶ ] 



 سوال مشخص :: آیا در مطلب بالا فردی که برخلاف نظم و نظام ، و قوانین هدفمند حضرت حق در تمام عالم و هستی ، رفتار کند و به آتش سوزان دست بزند و دستانش دچار سوزش و درد شود و بسوزد ، می توانیم خام خیالانه چنین مدعی شویم که گویا خداوند در این عمل مقصر است ، و یا نه فرد خاطی را سرزنش خواهیم نمود که از تعقل و قوانین عینی و علمی جهانِ بزرگ و مرتبط به هَم ، سر پیچیده است و عملی نادرست را برگزیده و به اجرا گذاشته است؟



14-سوره انعام ، آیه ۱۰۴ ::

قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ.

براي شما از جانب پروردگارتان بينش‌هايي [=حقايقي رهگشا / كتابي روشنگر] آمده است؛ پس هر كس ديده [بصيرت] گشايد، به سود اوست و هركس ديده بربندد، به زيان اوست و من پاسدار [ايمانِ] شما نيستم.

( ترجمه : م.ع.ب )



15-سوره نساء ، آیه ۸۱ :

پرورد گار یگانه در این آیه مبارکه می فرماید ::

 وَيَقُـولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُـولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا


 [در حضور تو] اظهار فرمانبرداري [براي مشاركت در جهاد] مي‌كنند، با اين حال وقتي از [حالت پنهان‌كاري] نزد تو بيرون مي‌آيند، گروهي از آنها خلاف آنچه [از ضرورت همبستگي عليه تجاوز دشمن] مي‌گويي، شبانه توطئه مي‌كنند. حال آنكه خدا آنچه در پنهان توطئه مي‌كنند ثبت مي‌كند. پس [با وجود اين خيانت‌ها] درگيرشان مشو و به خدا توكل كن كه خدا در وكالت [=سپردن كارها به مشيّت او] كفايت مي‌كند.

 ( ترجمه :: م.ع.ب )



نکته ها :: در این آیه بر خلاف تبلیغات نادرست و فریبکارانه اسلامستیزان ، می توانیم دریابیم ، مقوله آزادی و حقوق نوع انسان چقدر مورد توجه اسلام می باشد. خداوند در این آیه ،حتی به پیامبر عشق و رحمت گوشزد می کند ، از خیانت  دورویان مسلمان نما یا همان منافقان که جلسه و گردهمائی مخفی شبانه بر علیه رسول اکرم بعنوان فرمانده جنگی تشکیل می دهند ، بگذرد و توطئه و کارشان را بخدای عالم واگذار نماید.



 یکی از عالمان و مفسران قرآن حکیم در مورد این آیه می نویسد :

( نكته بس مهمي در ارتباط با آزادي مخالفين در اين آيه آموزش داده شده است؛ آزادي براي تشكيل جلسة مخفي شبانه عليه نظريات پيامبر در مقام حاكم و فرمانده سپاه در مقابله با دشمن! درست است كه توطئه منافقانه آنان محكوم شده است، ولي كيفري دنيايي براي چنين اقدامي، كه به هنگام جنگ توسط نظام‌هاي سياسي دمكرات هم تحمّل نمي‌گردد، تعيين نشده است.

سياق جنگي و محور بودن موضوع جنگ در اين آيات را كه در متن آيات جهادي (66 تا 104) قرار گرفته است، به وضوح مي‌توان دريافت، بنابراين بديهي است كه اعلام مواضع موافق منافقين با تصميمات پيامبر در دفاع از مدينه هنگام ملاقات با او، و اتّخاذ مواضع خلاف آن در محافل پنهاني شبانه، در مورد جنگ بوده است، نه احكام شرعي و عبادي. )  

《 سایت و نرم افزار قرآنی م.ع.ب 》



نکته ای که نباید از آن غفلت کرد این است که ، کافران و مشرکان و آحاد ملت تا زمانی که عقیده و تفکری را در غالب فردی ، یا جمعی بصورت انجمن ، احزاب و گروههای سیاسی و عقیدتی تشکیل می دهند و به تبلیغ آثار و اندیشه های خود دست می زنند ، کارشان آزاد و اندوخته های ذهنی اشان تحمل میشود ، ولی مانند قوانین همه دنیای دموکرات امروزین ، وقتی در دوران پیامبر گروهی از کافران و مشرکان بصورت فردی یا دسته جمعی به کشتار و خونریزی و تجاوز به جان و مال و نوامیس از نفوس مسلمین و آحاد ملت پرداختند ، در مقابل آنها بحث جنگ و جهاد دفاعی مطرح میشود تا جلوی جنگ و تعدی جنایتکارانه متجاوزان و جنگ طلبان را بصورت قاطع سد نمایند ، تا زمانی که متعدی تن به شکست یا صلح بدهد و جنگ بار فتنه اَش را بر زمین بگذارد‌ ، بعد از صلح ، اسارت ، عقب نشینی و یا پایان جنگ از طرف دشمن ، و بیرون رفتن یا عقب زدن آنها تا مرز تعیین شده اولیه ، هر گونه حرکتی مقابله جویانه جنگی در حکم ستمکاری ، تجاوز و تعدی است ، و خداوند ظالمان و  تجاوزکاران را هرگز دوست ندارد.

زیرا در قوانین جاری و ساری الهی ، حرمت جان انسانها به منظور یکی از اصول مهم و فسخ ناشدنی دین رهائی بخش اسلام قرآنی و محمدی میباشد و بس.





 نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی

 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن


ادامه دارد.

۱۴۰۰ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

 قرآن، آزادی و حقوق بشر-5

‍ قرآن ، آزادی ، حقوق بشر _ قسمت هفتم-7 》




 12-سوره ص :: آیه 86 ::
قُلْ مَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ. ـ [ای پيامبر] بگو: من در ازای اين [رسالتم] هيچ مزدی از شما نمي‌خواهم و من از تکليف کنندگان [=تحميل کنندگان بيش از توان‌تان] نيستم.

( مترجم : م.ع.ب )




نکته ها ::

۱-خدای بزرگ به حضرت محمد( ص ) امر میکند ، تا به گوش ملت برساند ، که رسول خدا از مردم بخاطر آن همه خون دِلها و زحمتهای طاقت فرسایی که برای راه روشنگری و احیای کلمه توحید و رستگاری متقبل شده ، هیچ مزدِ مادی و دنیوی طلب نخواهد کرد. مزد معنوی را هم خداوند به همه نیکوکاران ، از جمله پیامبر خدا در دنیا و آخرت اعطا می فرماید. ۲- در این آیه مجدداً این درس را فرا می گیریم ، که اسلام دینی رهایی بخش و سراسر عشق ، صلح و رحمت است ، و برخلاف آنچه اسلامستیزان آگاه و نا آگاه ، در بوق و کرنا قرار می دهند و به سمع و نظر برخی از مردم که از تفکر کردن و مطالعه نمودن ، و بخصوص با خواندن دقیق و هدفمند قرآن حکیم دور و بیگانه هستند ، می رسانند-دینِ سعادتبخش و آزادیبخش قرآنی ، از هر گونه تحمیل ، زور ، اجبار دور میباشد. در واقع این دستورات الهی مبنی بر عدم تحمیل ، اکراه و اجبار دین خدا برای همه موحدین و مسلمانان ، قابل پیروی و اجرا است.

 این دستورات حضرت حق در آیات الهی ، حتی برای رسول رحمت و مهربانی حضرت محمد صلی علیه و آله و سلم ، کاملاً الزامی ، ضروری و واجب بود.
 ________ 



 13-سوره یونس :: آیه 99 ::

وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَن فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ.

 و اگر پروردگارت مي‌خواست، همه اهل زمين [جبراً] ايمان مي‌آوردند [اما انسان را موهبت اختيار و حق انتخاب داده است]. [حال] آيا تو مي‌خواهي مردم را [با وجود چنين مشيتي] وادار کني تا ايمان بياورند؟



نکته ها ::


 ۱- هیچ فردی و هیچ قانونی نمی تواند و نباید ، مردم را برخلاف دستورات انسان ساز قرآن ،مجبور به ایمان آوردن و اعتقاد تحمیلی به دین خدا نماید. مثال تاریخی وعینی این فشارهای دینی و عقیدتی به مردم ، همان کشیشان افراط کار و ضد مردمی در دوران قرون وسطی هستند ، که خود را به دروغ و ریا نماینده و واسطه ما بین خدا و خلق خدا می دانستند.

آن کشیشان علی ظاهر چنین وانمود میکردند که گویا با آن همه شکنجه و زندان و اجبار ، ملت ناآگاه را ارشاد نموده و به ضرب زور و تحمیل به سوی بهشت موعود می کشانند.

آن سردمداران دیانت مسیحی علاوه بر کشتار موحدان و دگر اندیشان ، با دریافت کفاره های بسیار از ملت، به اصطلاح بهشت خدا را به آنها پیش فروش می کردند. ظلم و جور آن ریاکاران و منادیان دروغین مذهب ، تا بدان پایه رسید ، که مردم آن روزگار را به خاک سیاه نشاندند.



۲- پروردگار یگانه ، به نوع بشر اختیار و اراده آزاد انسانی اعطا نمود ، تا با خِرد و اندیشه خدادادی ، سره را از ناسره ، و حقیقت را از باطل تشخیص دهد ، و با اختیار کامل انسانی راه سعادت و یا راه شقاوت و بدبختی را انتخاب نمائید. در واقع خداوند بخشنده و مهربان ، تمامی راز و رمزهای اخلاقی برای دستیابی به سعادت و خوشبختی دنیوی و اُخروی را از طریق وحی به پیامبر اسلام( ص ) ابلاغ نمود ، و آن آیات الهی را در غالب کتاب مقدس قرآن کریم به همه انسانها در طول تاریخ بشریت اهداء نمود.



 ۳- هر انسان عاقل و خردمندی میتواند با عمل نمودن به آیات قرآن کریم ، راه حقیقت را از باطل باز شناسد ، و به سعادت و خوشبختی دنیوی و اُخروی برسد. در واقع افرادی که با اراده و اختیار آزاد انسانی ، به دستورات زندگی ساز کتاب قرآن پشت می کنند ؛ و یا در نقطه متقابل آنها اشخاص موحدی که با اخلاق مترقی انسانی به راه حق قدم میگذارند ، در گرو دستاوردهای فردی خودمیباشند، و طبق اعمال حق یا باطل خویش ، در درگاه عدالت الهی مورد تعین تکلیف و حسابرسی قرار می گیرند.



۴- آنهایی که در مسیر حق و حقیقت هستند ، و به قوانین و رهنمودهای الهی در جهان و نظام طبیعت احترام می کنند ، و در نقطه مقابل آنها ، افراد ستمگر ، متکبر و یا ظاهراً اهل علم و دانشی که عامدانه از قوانین و رهنمودهای توحیدی خدا روی می گردانند ، و در فضای گمراه و ملتهب ذهنی خود، آیات پروردگار را به سخره می گیرند ، دقیقاً بر خلاف شئون اخلاقیات و قوانین حقوق بشری به اعتقادات و باورهایِ بیش از یک میلیارد و نیم از مسلمانان جهان ، توهین و اهانتهای بی شرمانه می کنند.

به دیگر سخن ، آنانی که در مسیر پرهیزگاری و رستگاری هستند ، پاداش اعمال حق طلبانه خویش را از قوانین الهی کسب میکنند ، و آنهایی که برخلاف دستورات حیاتبخش خدایی عمل می کنند ، جزای عملشان را از قوانین هدفمند در طبیعت خواهند گرفت. در هر دوصورت به کسی ظلم نشده ، زیرا هر کسی محصول دستاوردهای خود را در این دنیا و در آخرت کسب میکند بس. 





 نویسنده مقاله :: #مهدی_گلمحمدی

 #قرآن_آزادی_و_حقوق_بشر
#پرتوی_از_قرآن


ادامه دارد.