هدف ازايجاد اين تارنما دراختيار گذاشتن دلنوشته ها،مقاله ها و آثارپژوهشي مولف ، درزمينه هاي علوم اجتماعي ، فرهنگی ، اعتقادی ، تاریخی و.......ميباشد.
۱۴۰۱ اسفند ۲۰, شنبه
هنوز در سفرم
سهراب سپهری / هنوز در سفرم
...یک زمانی بود آدم ها خیال می کردند
یک گنجشک برای تمام آسمان بس است.
چه آرزوی کوچکی داشتند.
آدم هایی پیدا می شدند که تمام عمر عاشق می ماندند.
چه حوصله ای. خوشا به حال ما
که با چند قدم از روی همه چیز رد می شویم.
بی آن که دعایی خوانده باشیم
روی دیوار کلیسا نقاشی می کنیم،
به همان سبُکباری که رفته ایم بر می گردیم
و یقین داریم که برای مذهب نمره خوبی خواهیم گرفت.
مثل زنبور عسل نه، مثل پروانه روی تجربه ها بنشینیم
و برخیزیم.
تنهایی، مراقبه ، شور، حال ،عشق...
از هر کدام اندکی بچشیم ،
هیچ چیز نباید زیاد وقت ما را بگیرد.
(سهراب سپهری / هنوز در سفرم)
۱۴۰۱ اسفند ۱۴, یکشنبه
چندتن ازنویسندگان سیاسی رژیم سلطنتی-2
برخي از نويسندگان زنداني سياسيِ دوران شاه-قسمت دوم-۲ و پایانی ::
.
101- محمد جعفرمحجوب.
102-نظام رکني.
103-دکتر سيد حسين فاطمي ، نويسنده و روزنامه نگار ، وزير خارجه و سخنگوي دتر محمد مصدق ، رهبر و پيشواي نهضت ضد استبدادي و ضد استعماري ملت ايران.
دکتر فاطمي با بدني مجروح و تبي بيش از40درجه با 8گلولهآدمکشانِ پهلوي دوم به شهادت رسيد.
104- دکتر محمد مصدق ، اولين حقوقدان ايراني.
دکتر مصدق هم در دوران رضاشاه و هم پسرش زنداني شد.
او علاوه بر ملي کردن صنعت نفت وخلع يد از انگلستان ، شيلات را ملي نمود. بنيانگذار بيمه اجتماعي در ايران ، ملي کردن مراتع ، جنگلها و منابع معدني و ...
مصدق بزرگ بيش ز 14سال در حصر خانگي و تبعيد در قريه احمد آباد بود.بعد از دق مرگ نمودن او ، شاه اجازه نداد ، ر اساس وصيتش بدن بي جانش را در قبرستان ابن بابويه و در جوار دهها تن از شهدايقيام ملي 30تير1331خورشيدي ، که توسط مزوران نظامي شاه به شهادت رسيدند ، دفن کنند.
دکتر مصدق در سنين پيري و بيمري بيش از 3سال در زندان انفرادي شاه بود.
105- قتل جعفر قليخان بختياري (سردار اسعد بختياري ) ؛
و 106- برادر روشنفکرش خان باباخان اسعد بختياري ، در زندان قصر رضاشاهي.
107-روزنامه نگار و شاعر مردمي ، محمد فرخي يزدي (شاعر و مدير روزنامه طوفان-شهادت توسط پزشک احمدي جلاد ويژه ، در زندان قصر پهلوي اول ، بعد از آزار و شکنجه جسمي و روحي ، و نهايتاً تزريق آمپول هوا به او )،
108- دانشمند و نويسنده بزرگ ايران دکتر تقي اراني ( رهبر گروه معروف به 53 نفر- شکنجه و قتل در زندان رضاشاهي ).
109- دکتر علي شريعتي-اديب ، جامعه شناس و محقق تاريخ اديان ، سخنور ، مترجم و نويسنده دهها کتاب.
110-حقوقدان ، مترجم و نويسنده جون محسن جهانسوزي : تيرباران شده در دوران رضاشاهي.
استادسهام الدين غفاري (ذکاء الدوله) که خود در دوران رضا شاه ، بخاطر گروه ملي گراي جهانسوزي دستگير و زنداني شد.
استادغفاري در خاطرات خود، که در فروردين 1327 در نشريات آن عصر به چاپ رسيده، به اعدام محسن جهانسوزي توسط شهرباني رضاشاه چنين اشاره کردهاست ::
«ساعت يازده و نيم روز بيست و دوم اسفندماه سال 1318، اراضي کاظمآباد، خرابه واقع در شمال شرقي قصر قاجار شاهد يک صحنه تراژيک و جنايت آميز دوره بيست ساله حکومت استبدادي رضاشاه بود.
مردي که قرار بود اعدام شود به زحمت 25 ساله به نظر ميرسيد. دادستان ارتش و طبيب قانوني (پزشک احمدي) در آن محل حاضر بودند. چون طبق معمول خواستند چشم او را ببندند با صدايي محکم گفت: چشم مرا نبنديد؛ با چشم باز هم ميتوان جان داد، … زنده باد ايران».
111- ترور و قتل سياسي دو شاعر ، نويسنده و روزنامه نگار ::
واعظ قزويني مدير وزنامه صحيت قزوين
و 112- ميرزاده عشقي سردبير و مدير روزنامه قرن بيستم = هر دو توسط گماشتگان تروريستِ نظميه رضاخاني ، بصورت جرياني هدفمند و سيستماتيک در غالب قتلهاي زنجيره اي ترور شده و جان باختند.
113- نقش رضا خان در دوران وزارت جنگ با دست اندرکاري وحمايت قوام السلطنه ، و با تحريک مزدوران محلي ، والي و استاندار خراسان يعني کلنل محمد تقي پسيان مبارز ملي گرا در برابر نيروهاي بيگانه در جنگ جهاني اول ، و رو در روي رضا ماکسيم قزاق يا رضا شصت تير*** رابه شهادت رسانيدند.
سر کلنل پسيان را مانند سرِ سردار جنگل ميرزا کوچک خان جنگلي**** را بي رحمانه و داعش وار سر بريدند.
*** - رضا ماکسيم یا رضاشصت تیر ؛ لقب آنزمان رضا خان ، بخاطر وارد بودن به اين سلاح و کشتن مشروطه خواهان ميبود.
وي برخلاف کلنل پسيان ، مزدور لياخوف روسي سرکرده قزاق ، و از گماشتگان وهوادارانِ قاتل و دشمن مشروطه خواهان ، یعنی محمدعليشاه قاجار مستبد محسوب ميشد.
شهید وطن دوست و ملی گرا کلنل محمدتقی پسيان ، جوانی روشنفکر ، تحصيل کرده آِلمان ، شاعر و اولين خلبان ايران بود.
****- [[ خالو قربان به سردار جنگ خیانت کرد و خود را به لشگر قزاق فروخت.
خالو قربان خیانت پیشه ، وقتي سر بريده سردار جنگل را نزد رضاخان برد ، مورد تشويق او قرار گرفت و به درجه سرهنگی ارتقاء یافت ، و بدین گونه جایزه خیانت خود را از رضاخان تحویل گرفت.
[[ منبع ::تلاش آزادي، باستاني پاريزي / وقهرمان جنگل، عنايت / و سردار جنگل ، ابراهيم فخرایی . ]]
114- يکي از ترورهاي زنجيره اي ديگر در دوران رضاشاهي ترور سيد حسن مدرس در تاريخ 7 آبان 1305ش به وقوع پيوست، که البته نافرجام ماند.اما تيرها چند قسمت از بدن مدرس را مجروح و خون چکان کرده بود.
محمدتقي بهار معروف به ملک الشعراي بهار ، چگونگي دستگيري سيد حسن مدرس را اين چنين به تصوير کشيده است: محمد «درگاهي2 ... شبي با چند تن دژخيم وارد خانه سيد شد، و همين که چشمش به مدرس ميافتد بناي دشنام و ناسزاگويي به مدرس ميگذارد؛ مدرس به او تعرض ميکند... درگاهي او را کتک ميزند. در اين حين فرزند او سيدعبدالباقي از اتاق ديگر ميرسد و با درگاهي طرف ميشود و درگاهي امر ميکند دژخيمان سيد را برهنه و يک لاقبا دستگير ميکنند... و حتي نميگذارند مدرس کفش به پاي نمايد».
(2)- محمد درگاهي معروف به محمد چاقو اولين رئيس خونخوار و شکنجه گر دوران رضاخاني بود.
آيتالله سيدحسن مدرس از علماي مبارز ضد استعماري و ضد استبدادي تاريخ معاصر وطنمان ميباشد.
وي در 10 آذر 1316 در تعبيد و زندان ، به دستِ آدمکشان نظميه رضاشاهي به شهادت رسيد.
[[ شهيد مدرس از اين زمان (1307ش) تا سال 1316ش، حدود نه سال، در تبعيدگاه خواف توسط مأموران شهرباني رضاشاهي تحت نظر و آزار و شکنجه بود.
نحوه شهادت اين عالم ديني نوانديش و يک آزاديخواه روشنفکر مردمي ، که علاوه بر انجام رسالت سياسي و اجتماعي خود ، به شغل استادي در مدرسه سپهسالار مشغول بود ؛ بسيار دردناک و حزن انگيزميباشد.
[( دوران اسارت مدرس حدود نُه سال طول کشيد.
در اين مدت، ترس و نگراني رضاشاه از مدرسِ در بند، نه تنها کاهش نيافت، بلکه هراس از اين شير در زنجير به گونهاي در ذهن وي رخنه کرده بود که سرانجام تصميم به قتل ايشان گرفت.
ازاينرو دستور قتل آيتالله مدرس به رئيس شهرباني خواف ابلاغ شد، ولي او از قتل ايشان سر باز زد؛ درنتيجه پس از يازده سال اسارت در قلعه متروکه ارگ، در خواف در 22 مهر 1316 خورشيدي وي را از خواف به کاشمر منتقل کردند.
رئيس شهرباني کاشمر ــ رسدبان اقتداري ــ نيز از اجراي دستور قتل آيتالله مدرس خودداري کرد که اين امر به برکناري وي از پست خويش انجاميد.
نهايتاً اين جنايت عريان به وسيله سه سفله مزدور جاني نظميه ، به نامهاي جهانسوزي، خلج و مستوفيان انجام پذيرفت.
آن جانيان نخست به زور و تحميل ، با دادن چاي آغشته به مواد سمي ، او را در شب 27 رمضان ابتدا مسموم کردند ، ولي چون سريعاً از اين دسيسه نتيجه نگرفتند ؛ و مدرس نيز همچنان بي اعتنا به آنها ، مشغول آخرين راز و نياز با خالق يکتاي جهان بود.
آن ماموران قاتل ، با پيچاندن پارچه عمامه بر گردن وي ،
او را به شهادت رساند.
به قلم : مهدي گلمحمدي.
تاریخ نگارش : اسفند1401.
ویرایش سوم :: یکشنبه14اسفند 1401 خوشیدی.
پايان.
چندتن از نویسندگان زندانی رژیم سلطنتی-1
برخي از نويسندگان زنداني سياسيِ دوران شاه ::
قابل توجه تحريف گران تاريخ ميهن عزيزمان توسط باقيمانده هاي پهلوي پرستاني همچون؛
عامل و آمر قتل و شکنجه دگر انديشان ، نويسندگان ، عالمان ديني و آزاديخواهانِ با گرايشهاي مختلف ؛
يعني سر جلادِ شکنجه سازِ ساواک يعني پرويز ثابتي ، و گماشتگان و همپالکي هاي او نظيرِ ؛
معتمدها ، فراستي ها ، رسوليها و..... ، که به دروغ ، حقه بازي و تحريف تاريخ مستند و مدون معاصر ايران ، مدعي هستند که هزاران هزار زنداني سياسي و شکنجه شدگان ، تيرباران شده ها ، حلق آويز شده ها ، سيانورخورانده شده ها و خودکشي شده ها توسط شهرباني ، رکن دو ارتش ، ساواک جهنمي و کميته مشترک ضد خرابکاري رژيم محمدرضاشاه پهلوي ، يا خرابکار! بودند ، يا احتمالاً مردم ستيز! بودند و يا به زعمِ آنان حتماً يک تروريست؟ بودند.
توجه مهم :: آوردن نامهاي نويسندگان از نحله ها و طيفهاي گوناگون توسط مولف اين سطور ، لزوماً دليل تائيد نظرات و ديدگاههاي سياسي آنها در دوران پهلوي دوم نميباشد.
هدف نويسنده در وهله اول ؛ تنها آشنايي نسبي با گوشه اي ازتاريخ معاصر کشورمان ميباشد.
و در وهله دوم آشکار کردن دروغها ، وارونه گوئيها و ادعاهاي پوچ و باطلِ هواداران باقيمانده هاي ساواک و رژيم سلطنتي در خارج از کشور و رسانه هاي زنجيره اي همسو ، همچون شبکه هاي معلوم الحالِ مانند؛ من و تو و ايران اينترنشنال و دهها سايت و وبلاگ در فضاي مجازي ميباشد و بس.
در صورتي که هزاران4 هزار دستگيري ، حبسهاي انفرادي و شکنجه هاي مرگبار و جان باختن زندنيان سياسي همچون علماي ديني مانند شهيد راه استقلال و آزادي سيد حسن مدرس ، حاج آقا نورالله اصفهاني* ، ميرزا محمد آقازاده** فرزند مشروطه خواه بزرگ آخوند خراساني و آيت الله سعيدي ها، و شهادت و محبوس کردن نويسندگاني نظير دکتر علي شريعتي ها ، دکتر رضا براهنيها ، دکتر ساعدي ها ، مهندس مهدي بازرگان و پسرش مهندس عبدلعلي بازرگانها ، دکتر يدالله سحابي ها و پسرش مهندس عزت الله سحابيها ، دکترسيد حسين فاطمي ها ، سيد محمود طالقاني ها ،استاد نجات الهي ها ، دکتر خانعلي ها ، ايرج اسکندريها ،احسان طبري ها ، اردشير آوانسيانها ، زنده ياد نيما يوشيج ها، احمد شاملوها و.....فقط و فقط به جرم انديشيدن و دگر انديش سياسي بودن ، در سياه چالهاي آخرين شاه يا به شهادت رسيدند ، و يا در زير شکنجه هاي ضد انساني مانند وارطان سالاخانيان ها و محمود کوچک شوشتري ها مظلومانه و سرافرازانه جان باختند
*- تاريخ بيست ساله ايران، 4: 403، 411، 413، 417، 438-
**- قيام گهرشاد ، ص.
اسامي برخي از نويسندگان زنداني سياسي در سلولهاي انفرادي و زندانهاي پهلويها با افکار و عقايد گوناگون و گاهاً متضاد :
1-شاعر بزرگ ايران زمين استاد زنده ياد نيما يوشيج.
2-کريم کشاورز.
3-عطاالله نوريان.
4-ناصر رحمانينژاد.
5- رضا مقصدي.
6-محسن يلفاني.
7- زین العابدین رهنما
8.سیدصدربلاغی
9-محمود دولتآبادي ، نويسنده و داستان نويس.
10- فريدون شايان.
11-رضا علامهزاده.
12-حشمتالله کامراني.
13-نسيم خاکسار.
14-منصور خاکسار.
15- موسوي گرمارودي.
16-ابراهيم رهبر.
17- فريدون تنکابني
18- عدنان غريفي.
19- ناصر موذن.
20- پرويز زاهدي.
21-حسن حسام.
22- شاعر و نويسنده مردمي جاويد نام خسرو گلسرخي ؛
و 23- کرامت الله دانشيان ، هر دو در دوران محمدرضا پهلوي به جرم اانديشه سياسي تيرباران شدند.
24- مصطفي شعائيان.
25- شادروان خليل ملکي ، مترجم ، نويسنده و سالها زنداني و شکنجه در سياه چالهايِ پدر و پسر..
26-مهندس بيژن جزني( نويسنده و ليدر يکي از گروهاي چپ ، با توجه به اينکه حکم زندانش را ميکشيد ، به همراه 6 همفکر زنداني و 2 تن زنداني ملي و مذهبي که مجموعاً 9 نفر ميشدند ؛
به دستور شاه مستبد و ظالم ،
و طراحي و اجراي پرويز ثابتي رئيس اداره سوم ساوک1مربوط به امنيت امور داخلي ، بر روي تپه هاي اوين با چشماني بسته به رگبار بسته شدند و به شهادت رسيدند.
روزنامه هاي حکومتي کيهان و اطلاعات علت شهادت آنها را به دروغ فرار 9 زنداني سياسي عنوان نمودند.
ولي بعداً با اعترافات شکنجه گران ساواک همچون تهراني و فريدون توانگري( آرش ) حقايق مشخص شد.
(1) اداره سوم ساواک مربوط به امور زندانيان سياسي و به اصلاح امنيت داخل کشورکه از مهمترين قسمتهاي ساواک بود.
27- آتش زدن امير مختار کريمپور شيرازي ، روزنامه نگار و نويسنده هوادار دکترمصدق در زندان شاه.
28- محمد خليلي.
29- نعمت ميرزازاده.
30-فريده لاشايي.
31- فرج سرکوهي.
32- زنده ياد علياشرف درويشيان.
33- محمدرضا زماني.
34- هوشنگ قرباننژاد.
35- عباس سماکار.
36-شادروان محمدعلي سپانلو،شاعر و نويسنده.
37- ابوتراب باقرزاده
38- رضا شلتوکي.
39- عماد رضوي.
40-علي طلوع.
41- داستان نويس شهير روان شاد هوشنگ گلشيري.
42-دکتر رضا براهني.
43- نويسنده و داستان نويس معروف زنده ياد دکتر ،غلامحسين ساعدي.
به قول شاعر بزرگ ايران زمين احمد شاملو ، ساعدي توسط ساوکيها شکنجه شد ، بال و پرش ريخت و ديگر آن ساعدي سابق نشد.( نقل به معني )
احمد شاملو از جمله در مورد ساعدي گفت:
در مورد ساعدي بايد بگويم آنچه از او زندان شاه را ترک گفت جنازه نيمجاني بيش نبود. آن مرد با آن خلّاقيّت جوشانش پس از شکنجه هاي جسمي و بيشتر روحي زندان اوين ديگر مطلقاَ زندگي نکرد، آهسته آهسته در خود تپيد و تپيد تا مرد.ما در لندن با هم زندگي ميکرديم و من و همسرم شُهود عيني اين مرگ دردناک بوديم. البته اسم اين کار را نمي توانيم بگذاريم «دخالت ساواک در موضوع خلّاقيّت ساعدي». ساعدي براي ادامه کارش نياز به روحيات خود داشت و اين روحيات را از او گرفتند.
درختي دارد مي بالد و شما مي آييد و آن را ارّه ميکنيد. شما با اين کار در نيروي بالندگي او دست نبرده ايد بلکه خيلي ساده «او را کشته ايد». اگر اين قتل عمد انجام نميشد، هيچ چيز نمي توانست جلو باليدن آن را بگيرد. وقتي نابود شد، البته ديگر نمي بالد، و شاه ساعدي را، خيلي ساده، «نابود کرد». من شاهد کوششهاي او بودم. مسائل را درک ميکرد و ميکوشيد عکس العمل نشان بدهد، امّا ديگر نمي توانست. او را ارّه کرده بودند…»
44-ابراهيم يونسي.
45- امير گلآرا.
46- شاعر مردمي جاويدنام سياوش کسرايي.
47- ويدا حاجبي تبريزي.
48-صادق هاتفي.
49- محمد قاضي.
50- پرويز بابايي.
51- محمدعلي عمويي. بيش از25سال در زندان شاهنشاهي اسير بود.
52- خانم هما ناطق.
54- محمد زهري.
55- محمدعلي مهميد.
56-نادر ابراهيمي.
57- منصور ياقوتي.
58--محمد برنامقدم.
59- سروش حبيبي.
60- جعفر کوشآبادي.
61-رحمان هاتفي.
62-هوشنگ اسدي.
63-دکترمنوچهر هزارخاني.
64-اصلان اصلانيان.
65-عزيز يوسفي.
66-سعيد يوسف.
67-مرتضي محيط.
68-رسول نفيسي.
69-استاد ملک الشعراي بهار در زندان رضاشاهي.
70-نصرالله کسرائيان.
71-فرهنگ فرهي،.
72-عبدالحسين نوشين
73-عليمحمد افغاني.
74-شادروان محمد بسته نگار فعال ملي مذهبي و داماد استاد سيد محمود طالقاني.
75-جاويدنام استاد آيت الله سيدمحمود طالقاني ، مفسر بزرگ قرآن کريم.
76-احمد محمود.
77-محمود اعتمادزاده (م.ا. بهآذين) (1293–1385) نويسنده، مترجم و فعال سياسي معاصر ايراني بود
78- شادروان دکتريدالله سحابي، پدر علم زمين شناسي ايران.
79-دکتر محمد مهدي جعفري،نويسنده و محقق بزرگ نهج البلاغه.
80- مهدي اخوانثالث.
81-باقر مومني.
82- زنده ياد استاد شاهرخ مسکوب.
83- زنده ياد احمد شاملو،شاعر، نويسنده، مترجم و محقق.
84- مصطفي بيآزار.
85- روانشاد مرتضي راوندي.
86-محمدحسين تمدن.
87-فخرالدين ميررمضاني.
88-گالوس زاخاريان.
89-امانالله قريشي.
90- احمد قاسمي.
91-جهانگير افکاري.
92-دکترهاشم بنيطرفي.
93- مجيد امينمؤيد.
94-پرويز شهرياري.
95-نجف دريابندري.
96-سروژ استپانيان.
97-جاويدنام استاد بزرگ علوي، نويسنده و داستان نويس که از زندانيان سياسي دوران رضاشاه پهلوي در زندان قصربود.گروهي که به همراه بزرگ علوي دستگير و زنداني گرديدند ، معروف به گروه53نفر شدند.
98-انور خامهاي، از زندانيان سياسي معروف به گروه53نفر در زندان قصر پهلوي اول ، معروف به شکنجه گاه و زندان باستيل ايران.
99-محمود جعفريان.
100--عبدالرحيم احمدي.
ادامه دارد.
اشتراک در:
پستها (Atom)