هدف ازايجاد اين تارنما دراختيار گذاشتن دلنوشته ها،مقاله ها و آثارپژوهشي مولف ، درزمينه هاي علوم اجتماعي ، فرهنگی ، اعتقادی ، تاریخی و.......ميباشد.
۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه
جنایت پهلوی دوم در آذربایجان
بيست و يکم آذر روز کشتار مردم استان آذربایجان ایران توسط ارتش تحت اوامر شاه بود نه روز نجات آذربایجان
ایران ::
توجه مهم :: مطالب زیر از دو سایت مختلف و دو کتاب برداشت شده است ، و نظر سیاسی نویسندگان مربوط به خودشان است ، نه منتشر کننده این کلیپ و مطالب زیرین.
ميرقاسم چشم آذر، تعداد كشتهشدگان را 25 هزار نفر ذكر میكند و ابوالحسن تفريشيان آن را 20 هزار نفر.8 خليل ملكی 15 هزار نفر(خاطرات سياسی، ص 376) ذكر كردهاند. بعضی از منابع تركی، افزون بر 10 هزار نفر قيد كردهاند.*
( آذربايجان دمكرات فرقهسی، ج2، باكو 1969، ص۵)
منتقد ادبی کشور عزیزمان ایران آقای عبدالعلی دستغیب ، از تبعید آذربایجانیها درزمان شاه ودر جریان حکومت مرحوم پیشه وری نوشت
"من در شیراز متولد شدم... اولین مطلب جدی که نوشتم و خیلی هم سر و صدا کرد، مطلبی بود درباره تبعیدیهای آذربایجان و در روزنامه ای که دکتر انور خامه ای چاپ میکرد چاپ شد و جالب است بدانید که این مطلب سر مقاله روزنامه هم شد. درسال ۱۳۲۶ دولت حدود ۲۶ هزار نفر را به دلیل "غائله" آذربایجان به نقاط بد آب و هوا تبعید کرده بود. آن موقع در حدود ۳۰۰- ۴۰۰ نفر از هموطنان آذری...را به جهرم، عده ای را به لار و عده دیگری را به بندرعباس بردند. عده ای را که به جهرم آورده بودند، معلوم بود اتهام آنها سبکتر است، چون هوای جهرم نسبت به هوای لار و بندر عباس ملایمتر است.
زن و مرد و بچه در عسرت و سختی بودند و من با دیدن آنها خیلی متأثر شدم.
مقالهای درباره وضع رقت بار آنها نوشتم و فرستادم و دکتر انور خامهای آن را در روزنامه حجار چاپ کرد."
قربانی کردن انسان در جلو ارتش ایران به اسم قربانی برای ایران با شعار "زنده باد شاه! زنده باد ایران"
ارتش ایران با تاسی از ارتش بیرحم و افسران عقدهای جنایات زیادی که در تاریخ آذربایجان مثل و مانندی نبوده انجام دادند.از جمله قربانی کردن چندین فدائی در جلو کامیون ارتش با شعار "زنده باد ایران- قربانی برای ایران" که در تاریخ آذربایجان سابقه نداشته است.
در این مورد احمد ساعی از اساتید دانشگاه تهران در خاطرات خود در این باره در مصاحبه با ماهنامه «خوی نگار» چنین بیان میکند:
"... چند روز بعد، مدیر مدرسه بعد از نطق آتشینی اعلام کرد که برای پیشواز ارتش آماده باشید. هنوز ارتش وارد خوی نشده بود که دفتر فرقه دمکرات در طبقه دوم ساختمانی در میدان مرکزی، به دست ارتش (و اراذل اوباش وابسته به رژیم اشغالگر ایران) افتاد بلند گوی احمدی را هنگام سخنرانی گرفتند و از طبقه دوم پایین انداختند. کشته شدن یزدانی را دیدهام و همه را با جزییات کامل خاطر دارم. یادم میآید روز پیشواز از ارتش هنگام عبور از جلوی منزل آقای فتحی با دیدن جنازهها میخکوب شدم. شمردم، ۱۹ نفر بودند.
در محل معروف به «طییاره مئیدانی» ایستادیم و انتظار طول کشید خسته و نگران مادرم بودم، آیا میتوانم تنها به خانه برگردم؟ بالاخره کامیونهای ارتش دیده شد اولین ماشین که ایستاد، افسری پیاده شد تا آن لحظه متوجه نبودم که ۳ نفر با دستهای بسته بین جمعیت هستند هر ۳ نفر را دست و پا بسته زمین خواباندند و سر بریدند. خونشان روی لباسهایم پاشید. به شدت بر خودم لرزیدم و هنوز هم آن لرزش را در وجودم احساس میکنم. شب وقتی ماجرا را برای پدرم تعریف کردم، گفت یکی از آنها الهوردی دباغ بود" .
در مورد ۲۶ آذر روز جشن کتاب سوزان ایرانیان که در تمامی شهرهای آذربایجان بر پا گشت دکتر احمد ساعی در خاطرات خود درخوی در مصاحبه با مجله «خوی نگار» چنین میگوید: "تحصیلات ابتدائی را در مدرسهای ۳ کلاسه در کوچه شهربانی که اسمش یادم نیست شروع کردم. کلاس اول دبستان ما با جریان فرقه دمکرات مصادف شد.
کتابهای مان به زبان ترکی بود و معلم، دیکته را هم به زبان ترکی میگفت.
فکر میکنم آذرماه ۱۳۲۵ بود که یک روز آقای مهدی زاده مدیر مدرسه، به ما اعلام کرد همه کتابهایمان را به مدرسه بیاوریم. تل بزرگی از کتابها جمع شد و همه را آتش زدند. در دنیای بچگی، هم از آتش بازی خوشحال بودیم و هم فکر میکردیم که دیگر مشق نخواهیم نوشت!"
پایان.
۱۴۰۲ مرداد ۲, دوشنبه
شبه مدرنیته مستبدانه-1
ترقی و مدرنیزاسیون در ایران ، نکته های ظریف و کوچک-قست اول
#کلیپ زیر :
تهران در سال ۱۳۱۲خورشیدی ، دورانِ #رضا_شاه
تصاویری از آسفالت کردن خیابان لاله زار تهران خیابان شاه آباد کافه پارس میدان توپخانه خیابان مولوی، بازار بزرگ ماشین دودی.
توجه : ماشین دودی ، الاغ و اسب و کالسکه نمایی از معمولی بودن سهر تهران میدهد.
البته صرف ساختمان سازیهای کوچه و بزرگ با معماری اروپایی دلیل رشد و ترقی و تویعه اقتصادی نمیشود ؛
بلکه برای دستیابی به رشد ، ترقی و مدرنیزه شدن اصولی در همه جهات در کشورهای جهان سومی چون کشور ما ،
از پیشرفت متوازن ، هدفمند ، منظم
و سیستماتیکِ توسعه اقتصادی ، فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی بصورت همزمان میگذرد.
اگر توسعه سطحی گرا و ظاهرگرا مانند توجه به رشد بادکنکی ظواهر ساختمان سازی و ساخت شرکتهای تجاری افراد ثروتمند وابسته به دولتی و حکومتی وحتی سرمایه داران بورژوازی ملی ،را میتوان در راستای یک اقتصاد روبنایی و ظاهرگرا تقسیم بندی نمود.
از این رو برخی نویسندگان بخاطر این عدم رشد همزمان ، هماهنگ ، متوازن و همه جانبه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی ، در حالیکه ملت از عدم آزادی مطبوعات آزاد ، آزادی قلم ، بیان ، اجتماعات ، ایجاد احزاب و اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری ، تاسیس انواع انجمنهای فرهنگی ، خیریه و محیط زیستی و ....
آزاد بودن هر گونه تجمعات اعتراضی مسالمت آمیز و قانونی به سیاستهای دولتی ، رعایت حق و حقوق شهروندی و حقوق بشری و همه لوازم دنیای مدرن واقعی خالی و بری است ؛
نام توسعه آمرانه ، مدرن نمایی کاذب ، شبه مدرنیسم مرکز گرا و ....را به آن اطلاق میکنند.
( محققان و نویسندگانی چون اتابکی ، طبری، آبراهامیان ، دکتر کاتوزیان و ...)
این کلیپ کوتاه در سال1312شمسی فیلمبرداری شده که ، ۸سال از اعاز سلطنت پهلوی اول ، و نزدیک13سال بعد از کوتای سوم اسفند۱۲۹۹ش و دوران وزارت جنگ، و نخست وزیری رصاخان سردار سپه و سپس عصر سلطنت رضاشاه میگذرد.
در این کلیپ زنان محجبه و چادری ، روحانیون و میوه فروشان ،
کالسکه رانها و اتوموبیلهای آن عصر را نشان میدهد.
نکته مهم : پا گذاشتن به دنیای مدرن و ایجاد تغییرات اساسی در آموزش و توسعه سیاسی و اقتصادی و ...در ایران ما از دوران سردار عباس میرزا و وزیر توانمندش قائم مقام فراهانی ، سپس امیر کبیر با تشکلیل ارتش نوین و تاسیس دارالفنون و ...تا دوران پادشاهی احمدشاه قاجار و رضاشاه ؛
همه و همه نشان دهنده این است ، بعد از انقلاب مشروطیت در ایران و دوران رشد شتابنده در اروپا ، مسافرت تجار و دانشجویان به کشورهای خارجی و دریافت انواع مدارک تخصصی در رشته های حقوق ، پزشکی ، مهندسی معماری و ....مسیر آغاز مدرن شدن و امدن ابزار و الات دنیای متمدن به ایران راهموار نمودند.
در واقع آمدن ابزار پیشرفت چون رادیو ، آسفالت خیابانها ، تاسیس مراکز عالی دانشجویی ، تغییر شکل و شمایل ظاهری ساختمانها و معماری جدید، خرید انواع کارخانجات که غالباً جزو صنایع مادر نبودند از آلمان و انگلیس و ....و خلاصه انواع وسایل و ابزار و آلات اقتصادی و توسعه و ساخت مدارس و موسسات آموزشی و درمانی با وسایل و تکنولوژی جدید دنیای متمدن به ایران ، نشان از این دارد که تمامی دنیا در آن عصر به بسوی زیست جدیدی میتاختند ، و ایران هم با توجه به تعییر و تحول در دنیا ، بویژه بعد از انقلاب اکتبر روسیه و سرنگونی روسیه تزاری و ایجاد اتجاد جماهیر شوروی با مرام سوسیالیستی توسط بانی اولیه انقلاب یعنی لنین و تبدیل جهان به دو قدرت شرقی شوروی و غربی انگلیس یا همان بریتانیای کبیر ؛
در ایران از پادشاهی ناصرالدین ساه با همت امیرکبیر و علی الخصوص بعد از انقلاب مشروطیت۱۲۸۵ و ایجاد عدالتخانه و مجلس شورا ، با کوتاه کردن دست سلطه سلطان مطلقه به پادشاه غیر مسئول که تنها حق قانونگذاری را مجلس شورای ملی داشته و مسئول اجرای قوانین دولت منتخب توس مجلس شورای منتخب ملت است و بس.
بعد از کوتای سوم اسفند۱۲۹۹ با توجه به انقلاب اکتبر روسیه و تاثیر این بر کشورهای همسایه ، احتیاج انگلیس به حاکمان قدرتمند و البته اهل همکاری سیاسی با منافع انگلستان استعمارگر و ترس از نفوذ افکار بلشویکی و سوسیالیستی به ایران و در خطر افتادن مستعمره پر منفعتش در هندوستان که آنزمان همسایه ایران ما بود ، بقول ایرونساد یک رژیم دیکتاتوری و نطامی ، با یک حاکم دیکتاتور و مقتدر و ایجاد یک حاکمیت قدرقدرت تمرکز گرا ، که به جای زرف شدن با خانها و اقوام متعدد ایرانی با یک حکومت دیکتاتوری پلیسی منافع خود را به خوبی تامین میکند.
( کتاب خاطرات آیرونساید ، ترجمه قزوینی )
#پهلوی_اول
#تاریخ_عصرپهلوی
#تاریخ_معاصر_ایران
نویسنده مقاله : #آرمان_مهدی_گلمحمدی( ایرانی )
ادامه دارد.
۱۴۰۲ تیر ۱۹, دوشنبه
چند تن ازنویسندگان زندانی سیاسی دوران شاه-1
برخی از نویسندگان زندانی سیاسیِ دوران شاه-قسمت اول
به قلم : #مهدی_گلمحمدی
قابل توجه تحریف گران تاریخ میهن عزیزمان توسط باقیمانده های پهلوی پرستانی همچون؛
عامل و آمر قتل و شکنجه دگر اندیشان ، نویسندگان ، عالمان دینی و آزادیخواهانِ با گرایشهای مختلف ؛
یعنی سر جلادِ شکنجه سازِ ساواک پرویز ثابتی ، و گماشتگان و همپالکی های او ؛
که به دروغ ، حقه بازی و تحریف تاریخ مستند و مدون معاصر ایران ، مدعی هستند که هزاران هزار زندانی سیاسی و شکنجه شدگان ، تیرباران شده ها ، حلق آویز شده ها ، سیانورخورانده شده ها و خودکشی شده ها توسط شهربانی ، رکن دو ارتش ، ساواک جهنمی و کمیته مشترک ضد خرابکاری رژیم محمدرضاشاه پهلوی ، یا خرابکار! خوانده
می شدند ، یا به زعم عمال ساواک و خود شاه برچسب مردم ستیز! یا تروریست؟ نصیب آنهامی گردید.
توجه مهم :: آوردن نامهای نویسندگان از نحله ها و طیفهای گوناگون توسط مولف این سطور ، لزوماً دلیل تائید نظرات و دیدگاههای سیاسی آنها در دوران پهلوی دوم نمیباشد.
هدف نویسنده در وهله اول ؛ تنها آشنایی نسبی با گوشه ای ازتاریخ معاصر کشورمان میباشد.
و در وهله دوم آشکار کردن دروغها ، وارونه گوئیها و ادعاهای پوچ و باطلِ هواداران باقیمانده های ساواک و رژیم سلطنتی در خارج از کشور و رسانه های زنجیره ای همسو ، همچون شبکه های معلوم الحالِ مانند؛ من و تو و ایران اینترنشنال و دهها سایت و وبلاگ در فضای مجازی میباشد و بس.
در صورتی که هزاران هزار دستگیری ، حبسهای انفرادی و شکنجه های مرگبار و جان باختن زندانیان سیاسی همچون علمای دینی مانند شهید راه استقلال و آزادی سید حسن مدرس ، حاج آقا نورالله اصفهانی* ، میرزا محمد آقازاده فرزند مشروطه خواه بزرگ آخوند خراسانی و آیت الله سعیدی ها، و شهادت و محبوس کردن نویسندگانی نظیر دکتر علی شریعتی ها ، دکتر رضا براهنیها ، دکتر ساعدی ها ، مهندس مهدی بازرگان و پسرش مهندس عبدلعلی بازرگانها ، دکتر یدالله سحابی ها و پسرش مهندس عزت الله سحابیها ، دکترسید حسین فاطمی ها ، سید محمود طالقانی ها ،استاد نجات الهی ها ، دکتر خانعلی ها ، ایرج اسکندریها ،احسان طبری ها ، اردشیر آوانسیانها ، زنده یاد نیما یوشیج ها، احمد شاملوها و.....فقط و فقط به جرم اندیشیدن و دگر اندیش سیاسی بودن ، در سیاه چالهای محمدرضاشاه پهلوی یا به شهادت رسیدند ، و یا در زیر شکنجه های ضد انسانی مانند وارطان سالاخانیان ها و محمود کوچک شوشتری ها مظلومانه و سرافرازانه جان باختند.
*- تاریخ بیست ساله ایران، 4: 403، 411، 413، 417، 438-
- قیام گهرشاد ، ص.
اسامی برخی از نویسندگان زندانی سیاسی در سلولهای انفرادی و زندانهای پهلویها با افکار و عقاید گوناگون و گاهاً متضاد :
1-شاعر بزرگ ایران زمین استاد زنده یاد نیما یوشیج.
2-کریم کشاورز.
3- زین العابدین رهنما.
4.عالم نواندیش دینی و از دوستان دکتر علی شریعتی در حسینیه ارشاد - سیدصدربلاغی.
5-محمود دولتآبادی ، نویسنده و داستان نویس.
6- فریدون شایان.
7- نسیم خاکسار.
8-منصور خاکسار.
9- علی موسوی گرمارودی.
10- شاعر و نویسنده مردمی جاوید نام خسرو گلسرخی ؛
11- کرامت الله دانشیان ، هر دو در دوران محمدرضا پهلوی به جرم اندیشه سیاسی تیرباران شدند.
12- مصطفی شعائیان.
13- شادروان خلیل ملکی ، مترجم ، نویسنده. او سالها زندانی و شکنجه در سیاه چالهایِ پهلوی اول و دوم را تحمل نمود.
14-مهندس بیژن جزنی( نویسنده و یکی از نظریه پردازان فعالِ گروههای چپ ) ، به همراه 6 همفکر زندانی و 2 تن از زندانیان مسلمانِ ملی و مذهبی که مجموعاً 9 نفر میشدند ؛
به دستور شاه مستبد و ظالم ،
و طراحی و اجرای پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساوک1مربوط به امنیت امور داخلی کشور ، بر روی تپه های اوین با چشمانی بسته از پشت به رگبار بسته شدند و به شهادت رسیدند.
روزنامه های حکومتی کیهان و اطلاعات علت شهادت آنها را به دروغ فرار 9 زندانی سیاسی عنوان نمودند ؛
ولی بعداً با اعترافات شکنجه گران ساواک همچون تهرانی و فریدون توانگری( آرش ) حقایق مشخص تر و روشن تر شد.
(1) اداره سوم ساواک مربوط به امور زندانیان سیاسی و به اصلاح امنیت داخل کشورکه از مهمترین قسمتهای ساواک بود.
15- آتش زدن امیر مختار کریمپور شیرازی ، او یکی از روزنامه نگاران و نویسنده گانِ فعال و پرشورِ نهضت ملی و ضد استعماری دکتر محمد مصدق در زندان شاه ، به سرکردگی اشرف پهلوی و یرادرش.
( یکی از منابع : کتاب خاطرات شعبان جفری ، به کوشش و مصاحبه هما میرافشار )
16- زنده یاد علیاشرف درویشیان.
17- عباس سماکار.( مولف کتاب خاطراتی از زندانش به نامِ من شورشی هستم.
او یکی از دوستان و متهمان در دادگاه گروهی که خسرو گلسرخی ، دانشیان به بهانه واهی دستگیر ، محاکمه و تیرباران شدند، و چند تن دیگر از افراد دستگیر شده از این گروه بعد از شکنجه و بی خوابیهای طاقت فرسا به چندین سال زندان محکوم شدند.
18-شادروان محمدعلی سپانلو،شاعر و نویسنده بزرگ ایران.
19 داستان نویس شهیر روان شاد هوشنگ گلشیری.
20- نویسنده کتابهای مختلف از جمله دنیای ارانی ، باقر مومنی.
ادامه دارد
اشتراک در:
پستها (Atom)